منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 629
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 129
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 129
:: بازدید ماه : 5459
:: بازدید سال : 14460
:: بازدید کلی : 369590
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 11 فروردين 1397

حسین دی‌پیر نویسنده، مترجم و پژوهشگر موسیقی و سرود در گفتگو با خبرنگار موسیقی خبرگزاری فارس گفت: سلبریتی‌ها تربیت شده دست مدیران فرهنگی میانی هستند که از دوران هاشمی تا روحانی به گونه‌ای برایشان طراحی شد که شرایط برایشان فراهم آمد تا از جامعه منفک شده و درد جامعه را نفهمند. 

مترجم کتاب دانشگاهی رابرت استایرر در ادامه افزود: سلبریتی قدرت تحلیل اخبار دروغ را ندارد، احساساتی تصمیم می‌گیرد و از همه مهم‌تر اینکه آن‌هایی که سلبریتی‌ها را مدیریت می‌کنند، مدیران میانی فرهنگی و تهیه‌کنندگانی بودند و مسولینی که شناختی از قشر هنر نداشتند و یا دستور داشتند تا لبه دیگر قیچی باشند.

دی‌پیر تصریح کرد: رسانه‌های معاند مانند بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا، اینترنشنال، رادیو فردا و غیره در اختیار قدرت‌هاییست که موضوعات ژئوپولیتیک را طراحی کرده‌اند و در برنامه‌های کوتاه، میان و بلند مدت، به صورت جدی پیگیری می‌کنند. این قدرت‌ها هدف اصلی‌شان از بین بردن قدرت مطلقه ایران در منطقه است و نمی‌توانند این اقتدار را تحمل کنند.

این پژوهشگر شناخته شده حوزه موسیقی توضیح داد: الان قدرت‌های غربی همچون آمریکا با دستگاه تبلیغاتی و رسانه‌های دروغ‌پردازشان به دنبال این هدف هستند که همان مسائلی را که برای شوروی سابق به وجود آوردند را برای ایران رقم بزنند. آمریکا در اوج جنگ سرد با دسیسه حمایت از چند هنرمند سرشناس روس همچون «بوریس پاسترناک» و «الکساندر سولژنتسین» دو شخصیت هنری دوره «برژنف» به جنگ روانی و رسانه‌ای علیه شوروی رفتند. آن‌ها مصاحبه‌های متعددی با این چهره‌ها انجام دادند و خود را حامی آن‌ها معرفی کرده و اینچنین سلبریتی‌هایی را مقابل حاکمیت شوروی قرار دادند تا حزب کمونیست شوروی را تحت فشار قرار دهند.

وی افزود: مثال شبیه ماجرای شوروی را همین روزها می‌توانیم در بهره‌گیری از سلبریتی‌هایی چون «مهناز افشار» «کتایون ریاحی» «احسان کرمی» و سلبریتی‌های دیگر مشاهده کنیم که در همان برنامه و طرح کوتاه، میان و بلند مدت قرار داده شده‌اند تا به مقاصد شوم خود برسند. هدفی که از دور برای آن‌ها تنها خط‌دهی و پیش انداختن چند سلبریتی و بازی ناجوانمردانه با احساسات قشری از جوانان و نوجوانان و تحمل آسیب و خسارت و جانی و مالی برای مردم در داخل و بهره‌برداری با کمترین هزینه برای آمریکا و رژیم صهیونیستی است.

دی‌پیر تاکید کرد: باز هم اشاره به این مساله که مدیران میانی فرهنگی ما از مقصران اصلی این نوع نگاه و موضع‌گیری سلبریتی‌ها هستند این مدیران و طراحان اقتصاد لیبرال از دوره هاشمی تا روحانی، مملکت را سراپا با معضل بحران آب و ارز و تولید و توزیع ثروت و بیکاری به چالش کشیدند. 

این موسیقیدان و پژوهشگر در آخر گفت: و اما نسل جدید و جوان ما، نسل عدالتخواه و آگاه و با بینش ما، حق‌طلب، باذوق و باهوش می‌تواند بساط این‌ها را جمع کند و این حرکت لیبرال غربگرای فاسد(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی) را برای همیشه از صفحه ایران‌زمین برچینند.


:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 9 فروردين 1397

وحید جلیلی در جمع گروهی از فعالان دانشجویی پیرامون وقایع اخیر سخنرانی کرد که ویراسته‌ای از این سخنرانی به شرح زیر پیش روی مخاطبین محترم قرار می‌گیرد:

مقدمه:

کسانی که چهل سال است برای آرزوهای ناکامشان؛ روزشماری می‌کنند و نظام، طبق پیش‌بینی‌هایشان تا به حال، بارها و بارها در دهه شصت، هفتاد، هشتاد و نود سقوط کرده است، چطور می‌توانند به دیگران پُز «واقع‌بینی» بفروشند و به ما تصویر درستی از واقعیت بدهند؟

طبیعی است که هم غرب و هم غرب‌زده‌ها از زاویه خودشان به ایران نگاه می‌کنند و البته در مواجهه با ایران نه تماشاگر و پژوهشگر که بازیگر و کنشگر فعال‌اند.

و آیا کسی می‌تواند در مغرض بودن آن‌ها تشکیک کند؟

ما جمهوری اسلامی هستیم

باید بتوانیم مسایل مان را، واقعیت‌های روزمره‌مان را با معارف خودمان و بر اساس تجربه زیسته دینی و انقلابی‌مان بفهمیم.

نمی‌شود دشمنان و مغرضان، برای ما کلمه و گزاره تولید کنند و مفهوم بسازند و ما با کلیدواژه‌های آن‌ها از واقعیت اجتماعی و تاریخیِ‌مان، تصویر به دست بیاوریم.

قاعدتا وقتی از لحاظ نرم‌افزاری به ادبیاتی که بیگانگان و مغرضان تولید می‌کنند متکی یا آلوده بشویم، در رفتارهایمان هم، تحت تاثیر همان‌ها عمل یا بی‌عملی خواهیم کرد.

این همه سرمایه‌گذاری روی بی بی سی و ایران اینترنشنال و منوتو و ... از یک سو و سلبریتیسم آکادمیک از سوی دیگر، برای ساختن همان تصویر توهمی است.

نمی‌خواهم بگویم گزاره‌های آن‌ها را ندید بگیریم، نه! آن‌ها را هم بشنویم ولی تلاش کنیم ببینیم آیا منظومه معرفتی - تجربیِ خود ما ابزارهایی، زاویه دیدهایی در اختیارمان قرار نمی‌دهد تا درک بهتری از میدان پیدا بکنیم؟

امروز با دو نظام تحلیلی روبروییم

یکی که در طی ۴۰ سال گذشته بارها و بارها از فروپاشی و سقوط و نابودی نظام در آینده نزدیک خبر داده و دیگری که تحت تاثیر جوسازی‌ها قرار نگرفته و مسیر انقلاب را پیش برده و ضمن توجه به کاستی‌ها و خطاها؛ ظرفیت‌ها و چشم‌اندازهای تاریخی و جهانی را دیده است.

با گذشت چهار دهه به راحتی می‌شود دید که کدام یک در توهم بوده و کدام «واقع بینانه‌تر» تحلیل کرده‌اند.

۱. ماجرای کهنه و بَزَک تازه

ماجراهای اخیر از زاویه تاریخی و معرفتی، تازگی ندارد.

البته مثل دفعات قبل، می‌گویند نه! این بار اتفاق متفاوتی افتاده است!

بعضی از جوان‌ها را نشان می‌دهند که: ببینید این‌ها دارند قِر می‌دهند یا فحش می‌دهند پس دیگر معلوم شد انقلاب شکست خورده است و نظام آینده ای ندارد.

انگار ما دوره نوجوانی خودمان را در دهه شصت فراموش کرده‌ایم!

آن زمان «پانک» ‌ها بودند، رقص «بریک» بود، «مایکل جکسون» بود، ....؛ این طور نبود که در مدرسه و محله؛ این جلوه‌ها را نبینیم و یک بخشی از جامعه درگیر این‌ها نباشد.

ابزارهایش فرق می‌کرد، آن زمان در ویدئو، علایق‌شان را دنبال می‌کردند، حالا در اینترنت؛ پس این طور نیست که با یک وضعیت تجربه نشده غیرمترقبه‌ای مواجه باشیم.

اینها همان‌هایی هستند که توهمات اقلیت محدودشان را خواسته اکثریت جا می‌زدند و ایران معاصر، بدمستی‌هایشان را در صحنه‌های گوناگون دیده است

یادمان بیاید در اوج دفاع مقدس و در سال‌هایی که ۲۰۰ هزار شهید دادیم یک اقلیتی در جامعه بود که همان زمان، فسقش را داشت، دلبستگی‌اش به غرب را داشت، آرمان شهرش یک دنیای غرب زده بی‌هویت بی‌آرمان بود، ظهور هم داشتند در جامعه و این طور نیست که این‌ها سابقه‌ای در جامعه نداشته باشد.

در دهه هشتاد بوده، در دهه هفتاد بوده، در دهه شصت هم بوده

ناصر ابدام را یادمان رفته که در دهه شصت، به خاطر امر به معروف چاقو خورد و شهید شد؟

در دهه هفتاد؛ ماجرای «شاهرخ و سمیه» و «جنایت خیابان گاندی»؛ همین ناهنجاری‌های ناشی از درگیر شدن نوجوان‌ها در فضاهای مدرن را با شدتی بیشتر از الان، منعکس می‌کرد.

یادمان رفته بعضی‌ها بعد از دوم خرداد ۷۶ در تحلیل جامعه شناختی توهمی‌شان چنان به شوق آمده بودند که به دنبال رسمیت بخشی به «تظاهرات علیه خدا» بودند و فکر می‌کردند جامعه ایرانی آن قدر مدرن شده که می‌شود وارد بازخوانی انتقادی علیه عاشورایش کرد و در انتهای دوره خاتمی خودشان مجبور شدند رای‌هایی را بشمرند که به « ..والمستشهدین بین یدیه» داده شده بود.

در دهه نود؛ شهید علی خلیلی را به خاطر امر به معروف نکشتند؟ ماجرای «گروه سگ‌های زرد» بازتاب همین نوع سبک زندگی و دلبستگی‌های مدرن در بین گروهی از نوجوانان و جوانان بود؛ رقاصی بعد از برجام در میدان ونک و تجریش با دلار هزار تومانی هم که یادمان نرفته است.

اینها همان‌هایی هستند که توهمات اقلیت محدودشان را خواسته اکثریت جا می‌زدند و ایران معاصر، بدمستی‌هایشان را در صحنه‌های گوناگون دیده است

۲. آزادی فرهنگی یا غلبه سیاسی؟

خواست اصلی را زیر عناوینی مثل زندگی و آزادی بَزَک می‌کنند و می‌خواهند بگویند ماجرا؛ فرهنگی و اجتماعی است، در حالی که آنچه با آن روبروییم کاملا سیاسی است و با یک کاریکودتای تمدنی مواجه هستیم.

کاریکاتوری کودکانه از کودتایی که غرب‌گراها دویست سال است تمنایش را دارند و قدرتش را نه.

تفاوتش با برخی فقرات قبلی این است که قبلا غیظشان از این ناتوانی تاریخی و تمدنی را با کشتار مردم در مسجد گوهرشاد یا قتل شیخ فضل‌الله ها و مدرس ها اندکی فرو می‌نشاندند اما حالا اگر دستشان از برخی ترورهایی که تمنایش را دارند کوتاه است؛ این امکان را دارند تا با گسترش خشونت و فحاشی در فضای مجازی غیظشان را جیغ بزنند.

مسئله، فساد نیست، عُلُوّ فی الارض است

خودشان کلیپ منتشر می‌کنند و خیلی واضح هدفشان را «بی‌ناموسی» اعلام می‌کنند و اگر کسی در تجمعاتشان از ناموس حرف بزند طردش می‌کنند

«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»؛ این آیه برتری‌طلبی را بر فساد، مقدم می‌کند.

ماجرا این است که مدرن‌ها؛ به پشتوانه حمایت های غرب، برتری و غلبه می‌خواهند؛ نه آزادی فرهنگی؛ که کودتا و غلبه سیاسی طلب می‌کنند.

می‌گویند می‌خواهیم مشروعیت این سبک زندگی را به دیگران تحمیل کنیم

«وما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون»؛ زورشان برسد می‌گویند هر کس را با فحشا مخالف است؛ محدود و محصور و تبعید کنید.

وگرنه الان غربزده‌ها چه کار می‌خواهند بکنند که نمی‌توانند؟

بله فعلا هنوز چادر کشیدن از سر زنان در خیابان‌ها برایشان میسر نیست؛ هنوز نمی‌توانند همه بسیجی‌ها را –مثل شهید آرمان علی‌وردی- به جرم استنکاف از توهین به رهبری آن طوری که می‌خواهند زجرکُش کنند؛ اما خیلی محدود است آن ناهنجاری‌های فرهنگی که بخواهند در این جامعه انجام بدهند و امکانش به لحاظ فردی و غیر رسمی برایشان فراهم نباشد.

می‌گویند می‌خواهیم ایرانی‌ها را مجبور کنیم که این سبک زندگی را مثل غرب به رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارند و زمینه را برای ترویج و گسترشش اگر چه با هزاران سال هویت ایرانی در تقابل باشد؛ بازتر کنند.

خودشان کلیپ منتشر می‌کنند و خیلی واضح هدفشان را «بی‌ناموسی» اعلام می‌کنند و اگر کسی در تجمعاتشان از ناموس حرف بزند طردش می‌کنند.

در چند هزار سال تاریخ ایران، کدام زنی را سراغ دارید که مثل پستانداران برلین رفتار کرده باشد؟

تقسیم کار کرده‌اند؛ بعضی پایان ایران جغرافیایی را اعلام می‌کنند، و عده دیگرشان پایان ایران فرهنگی را.

در حالی که همان‌هایی که ایران جغرافیایی را حفظ کردند پای حفاظت از ایران فرهنگی و تاریخی و تمدنی ایستاده‌اند. شهدا برای یک میهن تاریخی و تمدنی جنگیدند و نه یک آغل بی‌هویت که برای غرب، گاو شیرده پروار کند.

شبکه منوتو رسما برنامه می‌سازد و تقدس مادری و مادران در ایران را مسخره و تقبیح می‌کند

زن در شعارهای این‌ها مقابل مرد نیست، مقابل مادر و همسر است. درود بر زن در پارادایم این‌ها در حقیقت، مرگ بر مادر و مرگ بر همسر است.

وقتی می‌شود هر روز در خیابان بدون ترس مشغول بوسیدن خواهر این و آن شد و برایش ترانه‌سرایی کرد؛ همسری دیگر چه معنایی دارد؟

وقتی می‌شود عاطفه ومحبت و شفقت و ثروت و ... را نثار سگ آقای پتیبل کرد و شب‌ها برای پاکوتاه لالایی گفت و با فرنچ بولداگ خوابید؛ مادری به چه کار می‌آید؟

پرچمدارهایشان در حالی که دستمزدهای چند صد هزار دلاری‌شان از کاخ سفید هم رسما منتشر می‌شود صریح و با افتخار می‌گویند قبل از ازدواج حامله شدیم.

در همایش‌هایشان به همجنس بازها(نر و ماده) تریبون می‌دهند

چادر از سر زن مسلمان می‌کشند و فیلمش را منتشر می‌کنند.

دسته جمعی در مکان‌های شریف، بی هیچ حیایی؛ فحش‌های رکیک می‌دهند.

شاهکار فرهنگی و تمدنی ایرانی‌ها در ابتکار «نوروزِ» بهاری به عنوان آغاز سال؛ یک اتفاق تصادفی نیست و ریشه در عهد توحیدی ساکنان این سرزمین دارد که درکشاکش چالش با شیاطین؛ تجدید عهد را نهادینه کرده‌اند

این رفتارها با فرهنگ ایرانی نسبت دارد؟ با هویت ایرانی نسبت دارد؟ با خانواده ایرانی نسبت دارد؟ با تاریخ ایران نسبت دارد؟ واقعا مشکل‌شان جمهوری اسلامی است؟ یا مشکل اصلی‌شان «ایران» است؟ ایرانی که طنین تمدنی و هویتی دارد.

اگرچه بعضی رکاکت‌هایی که در کاریکودتای اخیر دیدیم از لحاظ وقاحت در تاریخ ایران بی سابقه بود ولی واقعیت این است که اسلاف این‌ها(که البته هیچ وقت رکاکتشان در حد اینها نبوده) در طول تاریخ ایران همواره در حاشیه جامعه ایرانی (مثل خیلی جوامع دیگر) حضور داشته‌اند ولی هیچگاه به متن تبدیل نشده و غلبه یا رسمیت پیدا نکرده‌اند.

در تمدن غربی، اقلیت‌های فحشاطلب و هنجارستیز؛ متن را مغلوب کرده و مسلط شده‌اند ولی هویت و تمدن ایرانی هیچگاه به فساد رسمیت نداده است.

اینها بیش از آن که اشتیاق به ترویج گناه داشته باشند، از وجود توبه در فرهنگ ایرانی منزجرند

آن چه در ایران اذیت‌شان می‌کند، «توبه»؛ به مثابه چرخه پالایشی است که در طول تاریخ، جامعه ایرانی را تازه‌گردانی کرده است.

شاهکار فرهنگی و تمدنی ایرانی‌ها در ابتکار «نوروزِ» بهاری به عنوان آغاز سال؛ یک اتفاق تصادفی نیست و ریشه در عهد توحیدی ساکنان این سرزمین دارد که درکشاکش چالش با شیاطین؛ تجدید عهد را نهادینه کرده‌اند.

یک رمضان یا محرم در فرهنگِ نوروزپرورِ ایران کافیست تا فرد و جامعه را در مسیر معرفت و معنویت تازه‌گردانی کند.

و مفهوم ولایت و فرّه ایزدی برای ایرانی‌ها؛ مسیر نجات و مصداق «یخرجهم من‌الظلمات الی النور» است.

اینهایی که امروز پذیرش ولایت طاغوت از عربستان تا لندن و واشنگتن را جیغ می‌زنند عزمشان جزم است که مسیر «یخرجونهم من النور الی الظلمات» را تا آخر بروند و چرخه پالایش و فساد زدایی در فرهنگ ایرانی را متوقف کنند.

البته ما می‌گوییم فساد؛ از دید خودشان این طور نیست: " إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ. أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ. وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ"

اگر اینها با ناکارامدی‌های جمهوری اسلامی مشکل دارند چرا به کارامدترین بخش‌ها و محبوب‌ترین عناصرش حمله می‌کنند؟

۳. مناسب‌ترین قهرمان!

شعار درست و قهرمان مناسبی هم برای جنبش خودشان انتخاب کرده‌اند که جناب رضاخان است.

خیلی انتخاب درستی است چون ماجرای غربزدگی در این جامعه اگرچه از اواسط قاجار شروع شد ولی هیچ گاه قبل و بعد آن؛ اسطوره و نمادی در حد رضاخان پیدا نکرد که آرزو و آرمان این جریان را بطور کامل آشکار کند.

هم قهرمان این جریان و هم ضد قهرمانشان یعنی حاج قاسم-که عکس‌هایش را آتش می‌زنند- خیلی معنا دار است. جالب است که نفرتشان از محبوبِ جمهور؛ بیشتر از ارادت‌شان به دیکتاتور عزیزشان است چون حاج قاسم علاوه بر امتیازاتِ شخصی؛ اکثریتی را نمایندگی می‌کند که این‌ها دوست داشته‌اند در توهمات‌شان انکارش کنند.

اگر این‌ها با ناکارامدی‌های جمهوری اسلامی مشکل دارند چرا به کارامدترین بخش‌ها و محبوب‌ترین عناصرش حمله می‌کنند؟ حاج قاسم، تمام عمرش در برابر غرب نه شیفته بود و نه هراسان. چرا بخش‌های دفاع بین‌الملل جمهوری اسلامی که دورترین عرصه‌ها از دسترس عناصر غربزده و به همین دلیل کارامدترین‌هاست، سیبل می‌شود؟ غیر از این است که حاج قاسم توانست عملا نشان بدهد که با تنزه از غربزده‌ها می‌شود به کارامدی و پیروزی رسید؟ و این پیام خطرناکی هم برای غرب و هم غرب زده‌هاست.

امروز تصویر این روستازاده نورانی که از چوپانی به سپهبدی رسید، در داخل و خارج؛ شمایل یک ایرانیِ تراز است و تمدن ایرانی قدیم و جدید را نمایندگی می‌کند.

او نماد شدت در برابر بیگانگان و رحمت برای هموطنان است و رضاخان نماد ذلت و حقارت در برابر بیگانگان و خشونت در برابر هموطنان.

۴.تقابل دویست ساله و الگوی مشترک

ماجراهای اخیر را باید در ظرف تاریخی‌اش و در امتدادِ تقابل دائمی بین جریان غرب‌گرا و جریان ایران‌گرا در دویست سال گذشته ببینیم، چون الگوی مشترکی دارد.

ماجرا این است: ایده‌آل غرب‌گراها(به خاطر حقارت و انفعالی که در برابر غرب حس می‌کنند) از ابتدا این بوده که ایران را در سیاست و فرهنگ؛ ذیل غرب قرار بدهند و سبک زندگی غربی را به جامعه ایرانی تحمیل کنند.

همان جمله درخشانی که در تاریخ از جناب تقی زاده ماند که ما باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی مآب بشویم. این پدر روشنفکری ایرانی و وزیر رضاخان و رییس مجلس سنایِ محمدرضا شاه است که به کمتر از اضمحلال در فرهنگ و تمدن غربی راضی نمی‌شود.

امیرکبیر طرفدار استفاده از دستاوردهای غرب بود؛ دارالفنون را او ایجاد کرد، اما معتقد نبود ایرانی‌ها باید از استقلالِ سیاسی و هویت فرهنگی‌شان دست بکشند و همین او را از غرب‌گراها ممتاز می‌کرد؛ راهبردی که به برکت خون امثال او، یک و نیم قرن بعد ازشهادتش؛ در جمهوری اسلامی در تراز بالاتری به ثمر رسید.

با قتل امیرکبیر در ۱۲۳۰ شمسی؛ خطر مهمی از سر غرب و جریان غرب‌گرا در آن مقطع گذشت.

میرزا تقی خان؛ هم از آرمان مهدویت دفاع و بابیت را با قاطعیت سرکوب کرد و هم در نهایت در کربلا آرام گرفت که معلوم باشد ملی‌ترین و مترقی‌ترین انسان ایرانی در آن دوره؛ عمیقا مسلمان و همچون سلمان فارسی؛ محب اهل بیت و زیر پرچم سیدالشهداست.

غربگراها راضی بودند پیشرفت ایران به تعویق بیفتد ولی با استقلال و هویت و دین ممزوج نشود

انگلیسی‌ها با قتل امیرکبیر مدتی نفس راحتی کشیدند. بابیت دوباره رشد کرد؛ و چهره‌هایی مثل آخوندزاده؛ طالبوف و ملکم خان چند دهه به ترویج آرمانشان مشغول بودند.

در مشروطه، کورسوی امیدی برایشان ایجاد شد ولی همان جا هم؛ باز می‌بینید پای رهبران دینی در میان است و مسبوق است به قیام تنباکو که یک قیام کاملا هویتی و دینی است.

بالاخره بعد از یک دوره حدودا ۷۰ ساله بعد از قتل امیر؛ دیدند این ملت تا زور بالای سرش نباشد به آرمان آن‌ها گردن نمی‌گذارد.

مشروطه مسبوق بود به قتل گریبایدوف؛ لغو قرارداد رویتر و جنبش تنباکو که همگی نگاه جامعه ایرانی به بیگانه را نشان می‌داد ولی منتهی شد به کودتای انگلیسی رضاخان

انقلاب مشروطه که برای عدالت و آزادی و با محوریت بزرگترین علمای نجف و تهران، شکل‌گرفته بود، در کمتر از بیست سال با اعدام شیخ فضل‌الله و ترور بهبهانی و ترور آخوند خراسانی و تبعید و ترور مدرس و ...، به دیکتاتوری ضددینی رضاخان رسید. ملک الشعرای بهار به شهادت کتاب‌هایش؛ هم به تاریخ ایران اشراف دارد و هم از نزدیک مدرس را می‌شناسد و با او در مجلس شورای ملی در یک فراکسیون بوده است. او معتقد است در طول دوره ۷۰۰ ساله بعد از حمله مغول در ایران شخصیتی به بزرگی مدرس نداشته‌ایم.

مدرس هم مثل امیرکبیر از پرچم‌های جریان ایران‌گرا در برابر جریان غربگراست

جریان غرب‌گرا مدرس را هم بعد از سال‌ها حبس و شکنجه، زجرکش کرد که شرح تراژیکش را می‌توانید در یادداشت‌هایی که از مدرس در تبعید به جا مانده ببینید که می‌گوید: گمان نمی‌کنم جدم موسی بن جعفر هم به اندازه من شکنجه شده باشد.

همان خط را بعدها در انقلاب اسلامی هم تجربه کردند. مطهری و بهشتی و باهنر و مفتح و صدوقی و مدنی و دستغیب و ده‌ها رهبر دینی دیگر ترور شدند به این امید که بتوانند دوباره انقلاب مردم را مثل مشروطه بدزدند و نعل وارونه بزنند.

مشروطه مسبوق بود به قتل گریبایدوف؛ لغو قرارداد رویتر و جنبش تنباکو که همگی نگاه جامعه ایرانی به بیگانه را نشان می‌داد ولی منتهی شد به کودتای انگلیسی رضاخان.

عاقبتِ رضاخان؛ آیینه تمام نمای زندگی‌اش بود و حقارت و ذلتی را که در خود و ملتش در برابر غرب می دید در فرجام زندگی‌اش نیز متبلور کرد. روزی که رضاخان را از همان دُمی که برای انگلیسی ها تکانده بود گرفتند و به جزیره‌ای در آفریقا انداختند، در بین ایرانیان به همان چیزهایی مشهور بود که اربابان استعمارگرش: خشونت و غارت.

رضاخان هم میرزاده عشقی را کشته بود و هم فرخی یزدی را. هم مدرس را و هم آقا نجفی را. هم علیمردان خان را؛ هم هژبر امیر موید را هم محمد ولیخان اسدی را؛ و هم بسیاری از مادران و دختران ایرانی را. غارتگری او هم که بیش از همه در زمین خواری‌های نجومی اش نمود یافته بود، مورد اذعان تمام نزدیکان و زیردستان او بود.

کریستف کلمب وقتی وارد آمریکا شد خشونت را و غارت را حق بدیهی خودش می‌دانست. این رویکرد در ذات مدرنیته است

۵.پهلوی اول و تیر آخر

شناخت پهلوی اول، کمک می‌کند که هواداران امروزی‌اش را هم بهتر بشناسیم.

در بین تمام نمادها و پرچم‌های غرب‌گرایی در دویست سال گذشته از آخوندزاده و طالبوف تا ملکم خان و تقی زاده تا رزم آرا و عَلَم و هویدا؛ هیچکدام به جامعیت و شفافیت رضاخان؛ آرمان و ماهیت غرب زده‌ها را آشکار نمی‌کند.

در حقیقت؛ پهلوی اول، تیر آخرِ جریان غرب‌گرا در ایران بود و اینکه بعد از هشتاد سال دوباره به او و مکتبش رجوع کرده‌اند نشان می‌دهد بر خلاف جریان ایران‌گرا که روند رو به جلو و بالنده‌ای دارد و از امیر کبیر تا حاج قاسم هر بار که با ترور و حذف مواجه شده پرچم بلندتری پیداکرده است؛ جریان غربگرا از ۸۰ سال پیش تاکنون درجا زده و نماد تازه و مهمی پیدا نکرده است.

اسطوره این‌ها، کار بدیعی نکرد، فقط الگوی مدرنیته را تقلید کرد

کریستف کلمب وقتی وارد آمریکا شد خشونت را و غارت را حق بدیهی خودش می‌دانست. این رویکرد در ذات مدرنیته است.

اعتماد به نفس شیطانی‌ای که در هویت مدرن هست، همه چیز را برای آن‌ها مباح جلوه می‌دهد و تا همین امروز هم اروپایی‌ها با اِعمال وحشیانه‌ترین خشونت‌ها اگر همسو با منافع مدرنیته باشد مشکلی ندارند، دیدید اخیرا آن مقام اروپایی، رسما و علنا گفت اروپا باغی است در میان جنگلی‌های جهان!

جالب این است که غیر از خود اروپایی‌ها؛ غربزده‌ها هم مشکلی با خشونت و جنایت به نفع مدرنیته ندارند و حاضر به هم‌افزایی فعال با سیاه‌ترین دیکتاتوری‌ها از جمله سعودی هستند چون ذلتش در برابر غرب را می‌پسندند.

از جهت پیشرفت‌های صنعتی و علمی و بهداشتی و پزشکی و ... جمهوری اسلامی شبیه‌ترین حکومت ایران در دویست سال گذشته به اروپا و آمریکاست ولی دغدغه این‌ها بیشتر از این که تقرب به غرب باشد گریز از استقلال و هویت ایرانی است.

هیچ حکومتی در تاریخ معاصر به اندازه جمهوری اسلامی در اخذ دستاوردهای غرب کوشا و موفق نبوده است و هیچ حکومتی هم به اندازه جمهوری اسلامی برای حفظ هویت و استقلال و ارتقای عزت و سربلندی ایران تلاش نکرده است. این‌ها حاضرند برای این که دومی را نفی کنند اولی را هم مختل کنند. دانشگاهی که پیشرفت ایران و هویت ایرانی را با هم داشته باشد برایشان منفور است و حاضرند برای تخریبش خیلی کارها بکنند.

فرق مدرن‌ها با مغول‌ها در این است که به غارت اموال و زمین و... اکتفا نمی‌کنند و تا تحقیر و هویت زدایی نکنند ارضا نمی‌شوند

این حرفِ امروز و دیروز نیست، صدها سال است که مدرن‌ها (اعم از غربی و غربزده) این طور نگاه می‌کنند. منحصر به آمریکا و انگلیس هم نیست.

از هلند تا فرانسه تا پرتقال تا اسپانیا تا بلژیک تا ایتالیا و ... همه مستعمره داشته‌اند.

کشتار سرخپوست‌ها و به بردگی گرفتن سیاه‌ها نمونه‌های دورتر این تفکر است، از جنایات شگفت فرانسوی‌ها در الجزایر و ویتنام بگیرید تا ترور هزاران شخصیت فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در ایران تا بمب شیمیایی دادن آلمان‌ها به صدام برای بمباران شهرها تا جنایات ابوغریب و گوانتانامو تا ارّه کردن خاشقچی پیش چشم همه جهانیان؛ تا همه بفهمند ایستادگی در برابر منافع دنیای مدرنیته و نوکرانش؛ تاوان سخت و خشن دارد.

فرق مدرن‌ها با مغول‌ها در این است که به غارت اموال و زمین و... اکتفا نمی‌کنند و تا تحقیر و هویت زدایی نکنند ارضا نمی‌شوند.

ویژگی رضاخانِ کودتاچی در این بود که تشویق و هدایت شد که سطح کودتای سیاسی اش را به کودتای تمدنی ارتقا بدهد و ایران را از ماهیت فرهنگی-هویتی‌اش خالی کند. چه در سطح ظواهر(لباس و حجاب) چه رفتارها(مراسمات مذهبی و مناسک محرمی و ...) چه آرمان‌ها و افق‌ها(برکشیدن بهایی ها و تقی زاده ها و ... ).

۶.کودتای کاریکاتوری تجزیه‌طلبان در ایرانِ فرهنگی و تمدنی

چرا امروز شیطنت‌ها و توطئه‌های دشمنان ایران برای مقابله با حجاب زن ایرانی به اوج رسیده است؟

چگونه است که دقیقا همان کسانی که تحریم حداکثری را دنبال می‌کنند، همان کسانی که اگر دست‌شان برسد حتی آب را هم به روی این مردم خواهند بست؛ کسانی که داروی بیماری پروانه‌ای اطفال و کودکان را هم دریغ می‌کنند؛ چرا همان‌ها تمام توانشان را برای مقابله با پرچم هویت زن مسلمان ایرانی بسیج کرده‌اند؟

سراسیمگی آن‌ها برای برداشتن روسری از سر زنان ایرانی برای چیست؟

دلیلش روشن است.

بیماری غرب‌زدگی، عود کرده است. همان بیماری را؛ که به قتل امیرکبیر و تبعید مدرس و کشتار گوهرشاد و کودتای ۲۸مرداد و حقارت و وقاحتِ تقی زاده و رزم‌آرا انجامید؛ حالا در جریان غرب‌گرا چه در جلوه برلینی‌اش و چه در نسخه داعش‌جوییش در داخل می‌بینیم

تمدن غرب صدها سال تلاش کرده تا الگوی خودش را بر همه جهان تحمیل کند و بگوید بدون انکار معنویت؛ بدون تجاوز از حدود الهی، بدون التزام به سکولاریسم ممکن نیست کشوری و ملتی پیشرفت کند.

شیطان بزرگ تمام همش را صرف این کرده که بگوید توسعه و پیشرفت اقتصادی ملازمِ نظام فاسد اخلاقیست:

«الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ» شیطان بزرگ؛ شما را از یک سو به عقب افتادگی، توسعه نیافتگی و فقیر شدن تهدید می‌کند و از دیگر سو امر به فحشا می‌کند.

این الگوی توسعه و پیشرفت در منظومه‌های شیطانی است.

جمهوری اسلامی همان طور که الگوی مارکسیستی مبارزه منهای خدا را به چالش کشید و به بن بست رساند و خود جانشین سرافراز آن شد؛ امروز الگوی پیشرفت منهای معنویت، منهای هویت دینی، منهای استقلال فرهنگی را که غرب علمدار آن است به چالش کشیده.

جهان دارد می‌بیند که ایران اسلامی هم انرژی هسته ای دارد و هم بمب هسته‌ای ندارد.

و غرب از همین می‌ترسد!

چون اگر ما پنج بمب هسته‌ای داشته باشیم او هزارتایش را دارد و می‌تواند با ما بجنگد ولی اگر انرژی هسته‌ای داشته باشیم و بمب هسته‌ای نسازیم چالش بزرگتری را به غرب تحمیل کرده‌ایم چرا که هفتصد سال بعد از رنسانس اثبات کرده‌ایم علیرغم ادعای غرب؛ علم بعلاوه ارزش‌های دینی؛ جهان امن‌تر و زیباتر و دلنشین‌تری می‌سازد.

امروز پیشاپیشِ عمده فعالیت‌های علمی ما در مرزهای دانش؛ مردان و زنان مومن و معنوی و با هویت ممتاز ایرانی اسلامی حرکت می‌کنند.

طلایه‌های تمدن نوین اسلامی ایرانی؛ آشکار شده است

تمدن ایرانی با الهام از فرازهای شکوهمند تاریخ طولانی و پرافتخارش توانسته است ضمن مضمحل نشدن در تمدن غرب و با حفظ هویت فرهنگی و پافشاری بر ارزش‌های اخلاقی و دینی جامعه ایرانی؛ به در انداختن طرحی نو و ممتاز در ایران برسد.

اگر شهدا بر حجاب تاکید می‌کردند می‌دانستند که فداکاری‌شان صرفا برای ایرانِ جغرافیایی نیست بلکه برای ایران فرهنگی و تمدنی هم هست و می‌دانستند که غربی‌ها و غرب‌زده‌ها در کمین ایران فرهنگی و هویت تمدنی ما هستند.

غیظ عجیب و غریب آمریکایی‌ها نسبت به حجاب زن ایرانی و عصبانیت نه فقط از چادری‌ها بلکه از همه کسانی که نمی‌خواهند کاملا شبیه زنان غربی بشوند برای ما بسیار شیرین و نشانه‌ای از شکست آن‌ها در برابر استقلال خواهی ایرانی‌هاست.

مقاومت زن ایرانی در برابر فشار روزافزون تبلیغاتی و جنگ روانی علیه روسری؛ نشانگر بصیرت تاریخی‌اش برای حفظ استقلال فرهنگی و تمدنی است.

تسلیم نشدن زن ایرانی در برابر تهاجم زر و زور و تزویر هم نمود استقلال، هم آزادی و هم اسلام خواهی اوست و جرم نظام جمهوری اسلامی این است که از جمهور ملت در برابر گروهک‌های تجزیه طلب و هویت ستیز و غرب زده دفاع می‌کند و ظرفیت‌های فرهنگی، اجتماعی و قانونی‌اش را برای مقابله با «کاریکودتای» ضد هویتی و ضد تمدنی به کار می‌گیرد.

این دیکتاتوری نیست که از کسانی که خودشان را فرزند میمون می‌دانند بخواهیم رفتار انسانی داشته باشند؟ اگر کسی روی میمون‌ها فشار بیاورد که رفتار انسانی داشته باشند قطعا دیکتاتور است

۷.حقوقِ بشر یا ... ؟

نکته مهم در سیر تمدن غرب مدرن این است که هر چه در دانش و فناوری پیشرفت می‌کند میلش به برداشتن مرز انسان و حیوان بیشتر می‌شود.

پیشرفت مادی و پسرفت معنوی برایش ملازم‌اند. ایده‌آلش این است که جامعه بشری تبدیل بشود به مجموعه ای از گرگ‌ها و میمون‌ها و کِرم‌هایی که از پیشرفته‌ترین ابزارها برخوردارند. قانونی شدن ازدواج با حیوانات نه به معنای به رسمیت شناختن آزادی افراد بشر که به مفهوم نفی انسانیت بمثابه هویتی ممتاز و فراتر از وحوش است.

آنها بر سر تعریف «حقوق» دعوایی ندارند، دعوای اصلی بر سر تعریف «بشر» است.

فرزند میمون چرا باید مثل بچه آدم رفتار کند؟

این دیکتاتوری نیست که از کسانی که خودشان را فرزند میمون می‌دانند بخواهیم رفتار انسانی داشته باشند؟ اگر کسی روی میمون‌ها فشار بیاورد که رفتار انسانی داشته باشند قطعا دیکتاتور است.

آنچه در آن جماعت قلیل و سخیفِ بدنام کننده دانشگاه شریف یا اکباتان یا کرج دیدیم جلوه‌ای از همین میل به دور شدن نه تنها از هویت ایرانی که هویت انسانی و نزدیکی به هویت حیوانی بود اگر چه بعید است در حیات وحش هم بشود چنین مناظری را دید.

وحوش مدرن مصداق همان «اسفل سافلین» یا «بل هم اضل» هستند

رضاخان نزدیک بیست سال، حاکم بود.

آن ده سال آخر، دیگر تعارف را کنار گذاشت، به زور سرنیزه و به خاک و خون کشیدن مردم، پروژه غرب گراها را دنبال کرد. فقط یک قلمش مسجد گوهرشاد است، شما می‌دانید مغول‌ها که به ایران حمله کردند حرمت امام رضا را نگه داشتند، و رضاخان نگه نداشت. در چند متری مرقد حضرت؛ صدها نفر را در یک شب کشت؛ فقط به خاطر اینکه یوتوپیای غربگراها را در این کشور تحمیل و تثبیت کند.

البته از حق نگذریم، این‌ها ابتدا با جامعه ایرانی حرف زدند، روزنامه منتشر کردند، جریانات فرهنگی و رسانه‌ای که تا قبل از ۱۳۱۴ در ایران توسط جریان غربزده پیگیری شده خیلی گسترده بوده، اما در نهایت دیدند حتی با حذف فیزیکی نخبگان و رهبران به نتیجه نمی‌رسند و باید خشونت علیه توده‌ها و آحاد مردم اعمال شود و سربازان رضاخان محله به محله و خانه به خانه باید هجوم ببرند تا هویت دینی کشور منحل و آرزوی تقی زاده محقق شود.

تنفر از پرچم ملی و آتش زدنش و در دست گرفتن انواع پرچم‌ها از پرچم‌های مجعول محلی تا پرچم همجنس بازها در همایش‌های این‌ها اتفاقی نیست

بنده چون در قضیه گوهرشاد و ماجرای کشف حجاب، حدود ده سالی است به طور تخصصی کار کرده‌ام، عرض می‌کنم، وحشی‌گری و سَبُعیتی که جریان غرب‌گرا با رهبری عنصر سخیف و خشنی مثل رضاخان علیه جامعه ایرانی و علیه هویت ایرانی انجام داد، واقعا چیز عجیب غریب و منحصر به فردی است.

اگر امیرکبیر وصیت کرد در کربلا دفن شود؛ رضاخان قدغن کرد که ایرانی‌ها حتی در حریم خصوصی‌شان به سیدالشهدا ابراز ارادت کنند؛ سربازانش با اسلحه وارد خانه‌های مردم می‌شدند و کسانی را که در روضه امام حسین شرکت کرده بودند به باد کتک می‌گرفتند. حسین مکی در تاریخ بیست ساله می‌نویسد: «رضاخان شب عاشورا کارناوال جشن و شادی در خیابان‌ها راه می‌انداخت.»

امیرکبیر که قطعا از رضاخان مترقی‌تر و مدیرتر و به پیشرفت ایران دلبسته‌تر بود؛ سه سال هم تحمل نشد و رضاخان با حمایت غرب؛ بیست سال دیکتاتوری خشن را بر گرده ملت تحمیل کرد و پروژه غرب‌گرایی را پیش برد.

برگردم به حرف اولم. این تقابل غرب‌گرایان و ایران‌گرایان که در قضایای اخیر دیدیم؛ مربوط به امروز و دیروز نیست.

تنفر از پرچم ملی و آتش زدنش و در دست گرفتن انواع پرچم‌ها از پرچم‌های مجعول محلی تا پرچم همجنس بازها در همایش‌های این‌ها اتفاقی نیست.

پرچم ایران؛ محتوای هویتی دارد و عَلَم استقلال سیاسی و فرهنگی و تمدنی است.

جمهوری اسلامی محصول شکست جریان غربگرا در تبدیل وطن به آغل است

ایران-آن طور که غرب‌گراها آرزو دارند-منهای فرهنگ و دین و تاریخ و سنت و امتیازات و ظرفیت های تمدنی اش؛ به آغلی تبدیل می‌شود که هویتی ندارد و به راحتی در فرهنگ و تمدن غربی مضمحل می‌شود.

جریان غربگرا در جامعه ایرانی کار سختی داشته است.

در هیچ کجای جهان این‌ها به اندازه ایران اسلامی با یک چنین مقاومت فرهنگی «عمیق و عظیم و در نهایت پیروز» ی مواجه نشدند.

در دویست سال گذشته امیرکبیر را کشتند. سید جمال را تبعید کردند. شیخ فضل‌الله را کشتند. آخوند خراسانی را کشتند. مدرس را کشتند. آقانجفی و آقازاده(پسر آخوند خراسانی) را کشتند. میلیون‌ها زن ایرانی را تحقیر و شکنجه کردند. نهضت نفت را سرکوب و سرنگون کردند.

جمله رزم آرا در مجلس شورای ملی هم یک نقطه عطف دیگر از تقابل غرب‌گراها و ایران‌گراهاست که در مجلس شورای ملی گفت: «ایرانی لولهنگ هم نمی‌تواند بسازد»؛ رزم آرا سرتیپ ارتش رضاخان است و تحقیر و خشونتی که در این کلام او می‌بینیم اتفاقی نیست و عصاره سادو-مازوخیسم غرب گراست که در مکتب رضاخان متمثل شده است.

دانشگاه تهران را سرکوب کردند و به نیکسون؛ فردای کشتار ۱۶ آذر؛ در حضور سید حسن تقی‌زاده دکترای افتخاری حقوق دادند. تعبیر دکتر شریعتی این است که دانشجوها را پیش پای «نیکسون» قربانی کردند!

ده سال بعد، نهضت ۱۵خرداد را سرکوب کردند. امام را چون گفته بود: «اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار می‌گیرند، ولی چنان چه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسی حق تعرض ندارد» از ایران تبعید کردند.

با همه این‌ها؛ جریان ایران‌گرا آن قدر قوی بود و ظرفیت معرفتی، فرهنگی و تمدنی داشت که با انقلاب اسلامی به غلبه جریان خشن غربگرا پایان داد.

امروز هم اتفاق تازه‌ای نیفتاده است. کدام روانشناسی در دنیا هست که فحاش‌های فلان دانشگاه را با آن سطح از رکاکت و سخافت؛ از لحاظ روانی؛ سالم ارزیابی کند؟

۸.آل احمد و خودآگاهی تاریخی

آل احمد درست در میانه سقوط رضاخان و ظهور انقلاب اسلامی؛ توانست به درکی تاریخی و ممتاز از پدیده غرب‌گرایی در ایران برسد. این که هنوز هم با گذشت ۵۰ سال؛ روشنفکران اصرار دارند هرسال در سالمرگش او را آماج بدو بیراه‌هایشان بکنند محصول همین خودآگاهی تاریخی او است.

جلال آل احمد «غربزدگی» را پیش و بیش از هر چیز یک «بیماری» می‌داند.

آن جمله تاریخی جلال درباره شیخ فضل‌الله در دوره‌ای که فضای اندیشگی کشور در قُرُق غربگراها و روایت مغشوششان از مشروطه است به معنای واقعی کلمه یک کار قهرمانانه و یک حماسه در میدان تفکر است.

تعبیر بیماری و تشبیه به وبازدگی؛ یک تعبیر ژورنالیستی نیست؛ روایت واقعیت و ماهیت اینهاست.

امروز هم اتفاق تازه‌ای نیفتاده است. کدام روانشناسی در دنیا هست که فحاش‌های فلان دانشگاه را با آن سطح از رکاکت و سخافت؛ از لحاظ روانی؛ سالم ارزیابی کند؟

بیماری غرب‌زدگی، عود کرده است. همان بیماری را؛ که به قتل امیرکبیر و تبعید مدرس و کشتار گوهرشاد و کودتای ۲۸ مرداد و حقارت و وقاحتِ تقی زاده و رزم‌آرا انجامید؛ حالا در جریان غرب‌گرا چه در جلوه برلینی‌اش و چه در نسخه داعش‌جوییش در داخل می‌بینیم.

دستشان برسد شکنجه می‌کنند و می‌کشند؛ دستشان نرسد چادر می‌کِشند؛ عکس آتش می‌زنند و فحش رکیک می‌دهند.

همان چالش تکراری بین هویت‌گرایان و غرب‌گرایان بروز کرده و هواداران رضاخان به خیابان آمده اند تا به خیال خودشان؛ مکتب رضاخان را جایگزین مکتب حاج قاسم کنند.

با این تفاوت که پشتوانه خشونت غرب‌گراها این بار به جای قدرت رضاخان؛ قدرت و پول و رسانه‌هایِ بن سلمان و اسرائیل و آمریکاست. تمام شهدای ما از دفاع مقدس، تا شهدای ترور تا شهدای سوریه و عراق و شهدای اخیر همگی شهدای مدافع حرم‌اند چون به تصریح حاج قاسم، جمهوری اسلامی؛ حرم است.

۹.خشونت مدرن؛ از گوهرشاد تا اکباتان

از اکباتان تا کرج تا دانشگاه؛ خشونتی که در شورش سیاه می‌بینیم دقیقا از سنخ خشونت رضاخانیست. با همان سخافت و سبعیت. نباید از کنار این قضیه به راحتی عبور کرد؛ ما خیلی درباره پهلوی‌ها سکوت کرده‌ایم؛ نه جنایاتشان درست روایت شده و نه مبنا و ماهیت‌شان را خوانش تئوریک کرده‌ایم. این شورش سیاه بمثابه کاریکاتوری از رضاخان؛ فرصت خوبی برای بازخوانی پهلوی‌هاست.

ایران در طول تاریخ، هرگز پادشاهی با دختر یا خواهرِ فاحشه نداشته است. این افتخاریست که فقط بر تارک سلسله پهلوی می‌درخشد. این هم چیزی نیست که ما ادعا کنیم؛ روایت متواتر و مستند نزدیکان و دوستان دربار است. محمدرضا شاه می دانست که همه دربار و به تبع همه مردم خبر دارند که والاحضرت اشرف چه کاره است ولی برایش اهمیتی نداشت. دقیقا همان چیزی که این روزها رسما در فضای مجازی اعلام می‌کنند که: هر که از ناموس حرف بزند از ما نیست و باید طرد شود. قاعدتا شاهنشاهی که در خانه‌اش فاحشه تربیت می‌شود، باید هم از حُجب و عفت مادران ایرانی منزجر باشد و تفنگ بردارد برای چادر کشیدن از سر زنانی که نداشته‌های او را به رخش می‌کشند.

جنس خشونتی که امروز از سوی بی بی سی و منوتو و ایران اینترنشنال تشویق و پمپاژ می شود ماهیتا از همان جنسِ وحشیگری کریستف کلمب و دیکتاتوری رضاخانی و خشونت گوهرشاد است.

ممکن است ابزارهایش متفاوت باشد اما فلسفه و مبنا و ماهیتش یکیست.

اینها مدرن‌اند و حق دارند برای تسلیم کردن فرهنگ‌ها و هویت‌های دیگر از خشونت و تحقیر استفاده کنند.

ده پانزده سال گفتند خیلی خوب ماهواره‌ها که بیاید؛ فضای مجازی که گسترش پیدا کند، خود جمهوری اسلامی هم زیرساخت ایجاد کند و سرویس بدهد، کار تمام است. چون همین روش‌ها دربعضی جوامع دیگر تجربه شد و جواب داد و انفعال و تسلیم در برابر تمدن غرب و فرهنگ غربی محقق شد.

اما در ایران؛ این بلوای اخیر(آشوب زرد نامش بدهیم یا شورش سیاه)؛ حاصل کلافگی و ناامیدی این‌ها است نه نتیجه امیدواری شان.

فکر می‌کردند با این گسترش فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی و این حجم از پمپاژ محتواهای غرب‌گرایانه در انواع و اقسام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی‌اش و ...، جامعه ایرانی تسلیم شده، خیلی هم امیدوار بودند.

چرا؟ یک دلیلش این بود که در رسانه‌ها انقدر گفتند و پروراندند؛ خودشان هم باورشان شد.

۱۰.آن سیلی که مستی را پراند

چرا الان این قدر عصبانی و سرخورده هستند؟

اولین سیلی را در ظهور پدیده مدافعان حرم در بین متولدین دهه شصت و هفتاد خوردند که در تشییع محسن حججی چشمشان را خیره کرد و اوج شکوهمند و تاریخی‌اش در تشییع جنازه حاج قاسم ثبت شد که مبهوت و انگشت به دهان فقط تماشا کردند، چون لااقل از ده سال قبلش، می‌گفتند : «نه غزه، نه لبنان»! گفتمان سازی کردند برای این، تلاش کردند جوری که حتی حزب‌اللهی‌ها هم مردد شده بودند که مردم با سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی همراه هستند یا نه؟

ده سال تلاش کردند که شخصیتی مثل قاسم سلیمانی را به منفورترین آدم ایران تبدیل کنند و بعد یک دفعه، مواجه شدند با فضایی که او شد محبوب‌ترین انسان ایرانی با تشییع ده‌ها میلیونی و بُهِت الذی کفَر.

به قول حضرت آقا، قاسم سلیمانی در حالی که فرمانده سپاه قدس و امتی ترین چهره ما بود؛ ملی‌ترین چهره ما شد.

اینها سال‌های سال تلاش کرده بودند بین امت و ملت شقاق ایجاد کنند، ملیت را از هویت امتی، از هویت دینی جدا کنند، یک دفعه با یک چنین سیلیِ میدانیِ واقعی از سوی ده‌ها میلیون ایرانی مواجه شدند.

اگر امیرکبیر در غربت دفن شد و مدرس را بدون تشییع خاک کردند؛ اما سلیمانی، ده‌ها میلیون سوگوار داشت و این واقعا برای غرب و غرب زده‌ها تراژدی غیرقابل تحملی بود که یک و نیم قرن بعد از آن پیروزی بزرگ در قتل امیرکبیر و ۸۰ سال بعد از قتل مدرس و کشتار و شکنجه و حبس زنان ایرانی در ماجرای کشف حجاب؛ به چنین پسرفت و شکست مفتضح کننده‌ای دچار بشوند.

۱۱.پنجاه تایی‌های پر دلالت و ۵ میلیونی‌های بی دلالت!

زحمات دویست ساله غرب‌گراها که امید داشتند جامعه ایرانی را از فرق سر تا ناخن پا غربی کنند و به او بقبولانند که فلسفه زندگی «خور و خواب و خشم و شهوت» است و آنتالیا مساوی یا برتر از کربلاست؛ جواب نداد

جریان بعدی، جریان اربعین بود. غربگراها و محافل نخبگانی‌شان اگر یک جمع پنجاه تایی نوجوان توی فلان خیابان شیراز بیایند قِر بدهند تا همین امروز نگاه کنید دارند خوانش تئوریکش می‌کنند: «بله پنجاه شصت تا نوجوان شیرازی آمدند قر دادند، روسری هایشان را برداشتند این نشان دهنده این است که فروپاشی نزدیک است، این نشان دهنده این است که جامعه ایرانی از سنت‌های خود گسسته است، این نشان دهنده این است که آینده ایران فلان خواهد شد... د.»، صد جور دلالت از دلش در می‌آورند. ولی اگر میلیون‌ها ایرانی، داوطلبانه با خرج خودشان بلند بشوند بروند اربعین، نشانه هیچ چیز نیست و بر هیچ گزاره‌ای دلالت نمی‌کند!

اگر ۵ میلیون ایرانی همین امسال در روز شهادت امام رضا بروند مشهد؛ نشانه هیچ چیزی نیست!

تا برسد به همین سلام فرمانده. در یک روز دویست و شصت هزار نفر ثبت نام کنند فقط در تهران که ما می خواهیم بیاییم استادیوم آزادی، کلی هم دلخور بشوند که چرا جا به ما نرسید.

۱۲.کربلا یا آنتالیا؟

زحمات دویست ساله غرب‌گراها که امید داشتند جامعه ایرانی را از فرق سر تا ناخن پا غربی کنند و به او بقبولانند که فلسفه زندگی «خور و خواب و خشم و شهوت» است و آنتالیا مساوی یا برتر از کربلاست؛ جواب نداد.

کسی که به ایرانی‌ها آلترناتیوی مثل آنتالیا را به جای کربلا پیشنهاد کند؛ باید هم از صدقه سر ساقی‌اش هر شب خواب سقوط نظام را ببیند.

کل فضای غربزده آکادمیک ما و پشتوانه‌های رسانه‌ای‌اش در ریاض و لندن و واشنگتن و تیرانا؛ و به تبع؛ میلیشیای میدانی‌شان؛ حاضر نیستند به این پدیده‌های تاریخی و بی‌نظیر کوچکترین نگاهی بکنند.

رویای غربزده‌ها دارد به باد می‌رود. رضاخان گفت مسلمان‌ها مانع پیشرفتند و با همین ادعا سعی کرد برای وحشی‌گری‌اش مشروعیت بتراشد. غرب‌زده‌ها می‌بینند این ادعا در ایران امروز مسخره است چون چه در سطوح عمومی و گسترش آموزش توده‌ها و آموزش عالی و چه در عالی‌ترین فناوری‌ها؛ آدم‌هایی پیشقراول پیشرفتند که نه تنها مشکلی با هویت ایرانی-اسلامی ندارند بلکه افتخار می‌کنند که در دامن مادران عفیف و پدران مومن بزرگ شده‌اند و پرچم جمهوری اسلامی را برافراشته کرده‌اند.

این از داخل.

اما امید غرب و غرب‌زده‌ها به فشار از بیرون هم کم کم تحلیل رفت.

۱۳.بدویت کهنه و مدرن در برابر ایران

غرب مشکلی با دیکتاتوری یا محدودیت آزادی‌های سیاسی و حتی اره کردن مخالفان رسانه‌ای ندارد. از سوموزا تا حسنی مبارک تا پینوشه تا بن سلمان کارنامه تاریکِ غرب، روشن است.

جمهوری اسلامی اگر مثل عربستان سعودی؛ خبرنگارها را اره کند؛ انتخابات را تعطیل کند؛ در هیچ عرصه‌ای به مرزهای دانش نزدیک نشود؛ در یک روز ۸۲ مخالف‌اش را با شمشیر گردن بزند؛ مشکلی با غرب پیدا نخواهد کرد و حتی تشویق هم خواهد شد به شرط آن که مطیع منافع غرب باشد.

امروز غرب بهترین روابط را در منطقه ما با دورترین کشور از دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زن و آزادی بیان دارد. کشوری که یک قبیله (با سبک زندگی غربی و ارتباط دائمی با کازینوهای لاس وگاس) اداره‌اش می‌کند و نقش پرچمش، شمشیری است که با آن از یک سو با رییس‌جمهور آمریکا می‌رقصد و از همان سو مخالفان سیاسی‌اش را گردن می‌زند.

امروز غرب چون از تسلیمِ؛ «جمهور» ی، که به اسلامی بودن مفتخرند؛ ناامید است و می‌داند هیچگاه در ایران دوباره به تخت نخواهد نشست، امیدی جز «تضعیفِ» حکومتی که قادر به سرنگونیش نیست ندارد.

به غرب‌زده‌های ایران گفته بود من با تحریم‌های فلج کننده و کمرشکن، ایران را تسلیم می‌کنم و اگر جمهوری اسلامی ‌نابود نشود، کاملاً در نظم جدید غربی دنیا مضمحلش خواهم کرد. از سال ۱۳۹۰، بارها اعلام کردند که تحریم‌های ما فلج‌کننده است.

اما در همین دورانِ تحریم‌های فلج کننده؛ ایران؛ با مکتب حاج قاسم، دُم آمریکا را گرفت و از سوریه و عراق و افغانستان و یمن بیرون انداخت. ایران هواپیمای ۲۳۰میلیون دلاری آمریکا را سرنگون می‌کند؛ پایگاه عین‌الاسد را با موشک می‌کوبد و افسران آمریکایی را به جرم ورود به آب‌های ایران اسیر می‌کند. زوزه‌های ترامپ را یادتان هست؟ می‌گفت ما هفت هزار میلیارد دلار در منطقه هزینه کردیم و به هزیمت رسیدیم.

در همین ماه‌های اخیر ببینید اتفاقاتی که دارد می‌افتد، پیوندهای منطقه‌ای ایران دارد تقویت می‌شود، ارتباطات اقتصادی‌ و ترانزیتی‌اش با همسایگان جهش پیدا می‌کند و بعد از ۲۰ سال؛ در پیمان مهم شانگهای به عنوان عضو اصلی پذیرفته می‌شود؛ سرنوشت جنگ‌های اروپایی به ادعای خودشان با سلاح‌های ساخت ایران تغییر می‌کند؛ ایرانی که غربی‌ها برای امیدواری دادن به غرب‌گراها ادعا می‌کردند مضمحل شد، منزوی شد، تک افتاد و ...

این‌ها اتفاقات کوچکی است؟

همان آقای مکرونی که افسران اطلاعاتی‌اش را می‌فرستد که اینجا معلم‌ها را علیه جمهوری اسلامی بسیج کنند، شما می‌بینید که این جوری دست به سینه، ایستاده که با آقای رئیسی ملاقات کند چون زمستان سرد اروپا در پیش است.

خب وقتی که همه این‌ها شکست می‌خورد، و ایران نه تنها نابود نشد، نه تنها متوقف نشد، نه تنها دوباره پیشرفت را از سر گرفت بلکه تکثیر شد. امروز حتی یمن هم با همان صلابت ایرانی؛ اتحاد غربی-عبری-عربی را زمین‌گیر کرده است.

حاصل شکست غرب از خارج و غرب‌زده‌ها در داخل؛ می‌شود شورشی سیاسی با سودای کودتای تمدنی برای به تعویق انداختن یا کند کردن و تضعیفِ حرکت تمدنی انقلاب اسلامی.

۱۴.شکستِ تسلیم؛ تکاپوی تضعیف

از بعضی جهات می‌شود تشبیهش کرد به عملیات فروغ جاویدان رجوی که البته به مرصاد جمهوری اسلامی تبدیل شد.

فروغ جاویدان هم بلافاصله بعد از پایان جنگ و وقتی معلوم شد هشت سال همکاری شوروی- آمریکا - اروپا - مرتجعین منطقه - صدام - تجزیه‌طلب‌ها - منافقین علیه جمهوری اسلامی؛ شکست خورده؛ شکل گرفت.

رجوی خودش هم می‌دانست دارد بلوف می‌زند ولی به قربانی کردن نیروهایش برای پنجه کشیدن به روی جمهوری اسلامی نیاز داشت.

شکست میدانی را باید با جنجال تبلیغاتی و فضاسازی رسانه‌ای جبران می‌کرد که اگر نتوانسته در میدان واقعی؛ جایگاهی به دست بیاورد در فضای تبلیغاتی و سیاسی برای خودش اعتباری دست و پا کند و نشان بدهد که قدرت ضربه زدن به جمهوری اسلامی را دارد.

همان تصویر کاریکاتوری مریم قجر که دارد جیغ می‌کشد: آتش! را امروز شما در چهره چِندشِ مو ویز ویزی و جیغ زدن هایش در اینترنشنال می‌بینید. او هم در ویلای میلیون دلاری و با دریافت‌های چند صد هزار دلاری، دلش مثل مریم قجر برای کشته‌های دروغی و واقعیِ بیشتر؛ غنج می‌زند.

ایرانِ جغرافیایی را نتوانستند با گروهک‌های منحرف تجزیه کنند، خواستند ایران فرهنگی را با پیش انداختن یک مشت هویت ستیزِ مغرض یا فریب خورده تجزیه کنند. به راه‌اندازی شورش‌های تجزیه‌طلب هویتی و فرهنگی امید بستند

همان طور که آن روز با شکست استراتژی تسلیم به استراتژی تضعیف روی آوردند امروز هم بلوایِ بدویّت مدرن با شورشِ سیاه در سدد «تضعیف» ایرانی است که اربابانش از «تسلیم» آن نامید شده‌اند و طلایه‌های تمدن‌سازی در آن آشکار شده است.

ولی این ویروس‌ها حواسشان نیست که کالبد ایران با عبور از هرکدام از این تب‌ها؛ پادزهرهای تازه‌ای تولید می‌کند و مقاوم‌تر می‌شود.

ما مسیر اعتراض - اغتشاش - ترور را قبلا هم تجربه کرده‌ایم با این تفاوت که در سال ۶۰ بیشتر، مسئولان آماج ترور بودند و امسال توده مردم.

درست تشخیص داده‌اند که باید از مردم انتقام بگیرند چون این جمهور است که جمهوری اسلامی را و حرکت تمدنی‌اش را حفظ کرده و استمرار بخشیده است.

اینکه میلیشیای سایبری‌شان را برای فحش‌های رکیک به هنرمندان و ورزشکاران و فعالان فرهنگی و دانشجویی آموزش داده‌اند یا در دستورالعمل‌های عملیاتی‌شان چاقو زدن به بسیجی‌ها و کوکتل مولوتف انداختن در مساجد را توصیه می‌کنند یا می‌گویند به بقال‌ها و کاسب‌هایی که همراهی نمی کنند فحاشی کنید؛ دلیلی جز این ندارد که جمهورِ حامی جمهوری اسلامی، امروز متشکل‌تر، باتجربه‌تر و کارآزموده‌تر از دهه شصت‌اند و اگر در آن سال‌ها برای حفظ دستاوردهای گذشته می‌جنگیدند امروز برای آینده‌ای در میدان‌اند که افق‌هایش آشکارتر از هر مقطعی قبل از این است.

افقی که امیرکبیرها و مدرس‌ها و حاج قاسم‌ها و دهها هزار شهیدی که در وصیتنامه‌هایشان بر حجاب تاکید می‌کردند برایش شهید شده‌اند و انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و دیگر وحوش مدرن خصوصا غرب‌زده‌های بی‌هویت و ایران ستیز، از آن مشمئز و هراسان‌اند.

یکی از غربزده‌های مشهور استدلال کرده بود که چون اسامی‌ای مثل عبدالحسین و غلامعلی و ... کم شده پس انقلاب اسلامی آینده‌ای ندارد و ... فتنه اخیر کمانه کرد و نشان داد از این به بعد باید خودشان را آماده کنند که از درخشش هویت دینی و انقلابی در چهره نورانی «آرمان» ها و «روح الله» ها و «آرشام» ها و «محمدرضا» های دهه هشتادی و دهه نودی حرص بخورند.

اتحاد شیاطین اروپا و آمریکا در برابر ایران؛ شکست خورد و این نشانه آغاز احتضار تمدن فرسوده غرب است و همین، غرب‌گراهای ایران را دیوانه کرده و به این رفتارهای هیستریک و بی منطق و خشن کشانده است.

ایرانِ جغرافیایی را نتوانستند با گروهک‌های منحرف تجزیه کنند، خواستند ایران فرهنگی را با پیش انداختن یک مشت هویت ستیزِ مغرض یا فریب خورده تجزیه کنند. به راه‌اندازی شورش‌های تجزیه‌طلب هویتی و فرهنگی امید بستند.

سال‌ها پیش، تمام قدرت در دست مزدوران و دست نشاندگان غرب و غرب زدگانی بود که برای بی‌هویت کردن ایران از به کار بردن اسلحه و کشتار مرد و زن ابایی نداشتند؛ و با این همه؛ این ملت ایستادند و از هویت‌شان دفاع کردند تاچه رسد به اکنون که با نثار خون صدها هزار از عزیزترین فرزندان ملت؛ غرب‌زده‌ها در همه عرصه‌های نظامی و سیاسی و فرهنگی خلع سلاح شده‌اند و ملت علی‌رغم میل آنان، استقلال سیاسی و هویت فرهنگی‌اش را باز یافته و قاعدتا اجازه خوش رقصی به تجزیه‌طلبان نخواهد داد و از یکپارچگی هویتی و فرهنگی و معنوی و تمدنی‌اش بمثابه یک ملت مستقل، سرافراز و ممتاز دفاع خواهد کرد.

این‌ها فکر کرده‌اند با اضافه شدن بن سلمان و بایدن و مکرون و تل آویو و ... به صفوفشان، می توانند از اقلیت بودن در ایران دربیایند.

غیر از این است که غلامان کراواتی و کنیزهای برهنه ایران اینترنشنال، زرخریدِ عرب جاهلی ارّه به دست هستند؟

فکر کرده‌اند اگر بوقِ بن سلمان ارّه به دست، لشکر دلقک‌ها و ملیجک‌ها و فحاش‌ها و چاقوکش‌هایش را غالب معرفی کند تاریخ و تمدن ایرانی را در برابر عرب جاهلی تسلیم خواهند کرد. خبر ندارند که سلمان فارسی نه تنها در برابر عرب جاهلی که حتی دربرابر یونان و روم هم، سر خم نکرد. سلمان عالی‌ترین نمونه آزاد اندیشی و حقیقت طلبی ایرانی است که بعد از سنجیدن هر آنچه در جهان آن روز بود به پیامبر خاتم دل بست و جزئی از اهل بیت شد. این سلمان ایرانی بود که به تقدیر الهی با انتقال تجربه تمدنی ایرانی‌ها، اسلام را از محاصره و هجوم عرب جاهلی در جنگ خندق نجات داد. عربستان به انتقام شکست عرب جاهلی در جنگ احزاب، پا به میدان گذاشته، و هنوز ضربت امیرالمومنین و داغ عمروبن عبدود، برایشان تازه است.

اسلاف بن سلمان و اسلافِ صهیونیست‌ها در قلعه ابو قریضه، فکر می‌کردند کار محمد (ص) را تمام خواهند کرد اما تقدیر خدا این بود که به ایرانی‌ها این توفیق را بدهد که در برابر اتحادِ یهود معاند و عرب جاهلی، زمینه‌ساز ضربتی بشوند که با عبادت ثقلین برابری می‌کند. حالا دوباره یهود معاند و عرب جاهلی متحد شده اند و انقلاب اسلامی خیز جدید تمدن ایرانی برای مهیا کردن زمینه ظهور و به اذن خدا ضربه نهایی خاتم الاوصیا است. پیامبر فرمود اگر دانش در ثریا باشد اهالی این تمدن به آن دست خواهند یافت و هنوز نیم قرن از انقلاب اسلامی نگذشته، غرب از تماشای رتبه ایران در نانو و زیست فناوری و ماهواره و موشکی و هسته‌ای و واکسن و رصدخانه و ... سراسیمه شده؛ حالا غرب‌زده‌ها می‌خواهند ما را از مودت اهل بیت به پیروی عرب جاهلی دعوت کنند چون گاو شیردهی برای غرب است.

غیر از این است که غلامان کراواتی و کنیزهای برهنه ایران اینترنشنال، زرخریدِ عرب جاهلی ارّه به دست هستند؟ گوش به فرمان‌های داخلیِ حرمسرای رسانه‌ای آل سعود هم بعد از خوابیدن غائله یا خودکشی خواهند کرد یا به یوتوپیای در حال انقراضشان پناهنده خواهند شد و بقیه هم ان شاالله از جادوی شیطان بزرگ رها می‌شوند و به کاروان تعالی ایران سربلند و پیشرو ملحق خواهند شد و به حال هیستریک امروزشان خواهند خندید.


:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 8 فروردين 1397

یک سال دیگر به عمرمان اضافه شد و یک سال به خط پایان نزدیکتر شدیم. باقیمانده جمع و تفریق این عمل حسابی زمانی مهم است، که خروجی فرآیند زندگی محصولی با کیقیت به جامعه ارائه دهد. کیفیت محصول زندگی را نیز مردم انتخاب می کنند نه اداره استاندارد، ممکن است هریک از ما در چارچوب زندگی قردی راضی باشیم، محصول فرآیند زندگی در چنین حالتی اختصاصی است و فقط به درد خود فرد می خورد، منظور از کیفیت زندگی برای خود و تمام کسانی است که در اطرافش زندگی می کنند. برای این دوگروه باقیمانده کسر زندگی فرق می کند، برای گروهی که فقط در آینه زندگی خود را می بینند، باقیمانده مهم است، و برای گروهی که هم به خود و هم به جامعه نظر دارد، و سعی می کند از محصول زندگی اش همه بهره ببرند، با قیمانده کسر زندگی کمتر اهمیت دارد، آنجه بیشتر اهمیت دارد، نوع رضایت مردم از زنده بودنش می باشد.

***                                   ***                                       *** 

یک سال مانند سالهای دیگر سگ دو زدیم، تا چرخ زندگی بچرخد. در این دور با نظر خوش بینانه هم به حقوق دیگران ارزش قائل شدیم و هم از عدل و انصاف دور نماندیم. به وظایف خود عمل نمودیم و مراقبت ها نمودیم، اسیر خواسته های چشم ، گوش ، دل و شکم نشویم. قانع بودیم به داشته هایمان، بخشیدیم کسانی را که با زبان و کنایه و رفتار ما را رنجاندند، و حلالیت گرفتیم از کسانی که به خاطر خوی کم باروریمان از ما رنجیدند.

و اما ای دوست

انسان قطعه ای از زیبایی ها و هنر نمایی خالق هستی است. در زندگي با هرچيزي که سرو کار داریم يک اثر هنري است. زمانی که یک اثر هنری از طرف هنرمندی خلق می شود، سعی می کند صفات حسنه خود را به او منتقل نماید، خداوند وقتی انسان را آفرید، احسن الخالقین گفت. انسان دارای صفات و زیبایی ها و هنرهای خدادای است تا استعداد آنرا داشته باشد خلیفت الله باشد. به همین خاطر انسان هم دارای صفات الهی است و هم دارای صفات عالم است. هر تابلوی هنری که خلق می شود دارای هردو صفات هستند. بعضی ها این صفات را الهی نمی بینند، اگر انسان اين مسئله را فراموش کند و صفات خود را از خدا نبيند به ظلمت می رسد. همانطوریکه خالق هستی صفات و زیبایی خود را به تمام عالم هستی هدیه داده است، مانیز باید صفات حسنه و زیبایی را مانند: عشق، مهرورزی، را همچون شکوفه های رنگارنگ بهاری که به تمام هستی عرضه می شود،به همنوع خود هدیه نماییم.

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 988
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 3 فروردين 1397

 سالی که گذشت با تمام کم و کاستی ها، خوبی و بدی ها گذشت. برگی دیگر از دفتر زندگی را ترسیم نمودیم و برگ بعدی را برای ترسیم در سال جدید آماده نمودیم. اما چه نکاتی را باید به کار ببندیم تا پایان امسال بهترین نقش را بر روی برگ سال 1402 ترسیم کرده باشیم اثری که نقش می بندد بر هسته زمان . نکاتی را به عرض می رسانم اینشاالله شما تکمیل کننده آن باشید.

امید را در فکر و ذهنمان پرورش دهیم زیرا امید انرژی تولید می کند. قوت قلب را افزایش می دهد. شکست را به تجربه تبدیل می کند. و عزت نفس را بالا می برد.

همانطوریکه برای طی طرق مسیر، هدف ها را مشخص نموده ایم و روش ها ی رسیدن به اهداف را با توجه به داشته های فکری و ذهنی که در طول عمر تجربه و کسب نموده ایم تعیین می کنیم، نباید از رهنمودهای بزرگان غافل شد زیرا ما همیشه نیاز به دانایی داریم تا در این دنیایی که حق و باطل به هم گره خورده اند گرفتار زرق و برق نباشیم.

در تمام امور اعمالمان را با شاخصی که قبلا در فکرمان ترسیم کرده ایم بسنجیم، خطوط قرمز را همان شاخص به ما نشان خواهد داد.  حزب باد نباشیم اطرافیان با توجه به دیدگاهمان به ما نمره خواهند داد. قیمت ما نزد دیگران به چیز هایی بستگی دارد که خودمان را با آن آراسته ایم. 

به هیچ عنوان گول ظاهرها را نخورید زیرا شما را به حاشیه ها سرگرم خواهد نمود.

نگاهمان به حاشیه های زندگی طوری نباشد که از اصل زندگی غافل باشیم. 

بین آسایش و آرامش بیشتر به آرامش بیندیشیم، آسایش را نفی نمی کنیم ولی تقدم بر آسایش آرامش است که به روح جلا می دهد.

افراد موفق هیچوقت اجازه نمی دهند شرایط آزارشان دهد، بلکه شرایط را تغییر می دهند.

غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحب‌دلی      باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را (سعدی)

    


:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 2 فروردين 1397
 
اعضاي اروپايي 1+5 با ادعاي مضحك راضي كردن ترامپ براي ماندن در برجام، تحريم هاي جديدي را عليه ايران پيشنهاد كرده اند. بعد از اينكه لودريان وزير خارجه فرانسه با دست خالي از تهران به پاريس برگشت، اعلام كرد؛ «تحريم هاي شديدي در انتظار ايران است.» لذا اميد برخي به اروپا كه فكر مي كردند نقش پليس خوب را بازي كند، از بين رفت و معلوم شد سگ زرد، برادر شغال است.
همزمان با اين اعلام، سيد عباس عراقچي در گفتگويي صريحاً اعلام كرد؛ «انتظار اقتصادي مردم از برجام برآورده نشد.» چه خوب بود اعتراف مي كرد؛ محاسبات رئيس جمهور از برجام درست نبود و اعتماد به غرب به ويژه اروپا يك سراب بود.
آمريكايي‌ها هم براي اينكه از اروپا عقب نمانند، اعلام كردند تحريم هاي جديدي عليه ملت ايران به بهانه حقوق بشر دارند كه فعلاً در كميته روابط خارجي سناي آمريكا در حال پخت و پز است.
غربي‌ ها ديگر بهانه ‌اي براي فعاليت ‌هاي هسته‌اي ايران ندارند، خيالشان از آن بابت راحت است چون لحظه به لحظه دوربين ‌هاي آژانس گزارش مي‌ دهد كه در ايران چه خبر است. بهانه آنها فعلاً نفوذ ايران در منطقه و اقتدار موشكي ايران است، مسائل حقوق بشر را هم در ‌آب نمك خوابانده ‌اند!
كساني كه مي گفتند برجام براي مردم، رفاه، براي صنعت و كشاورزي، رشد و براي كشور، توسعه و پيشرفت مي آورد و چشم‌شان به چند دلار 
سرمايه ‌گذاري غرب خوش بود، هنوز از خواب بيدار نشده اند تا در برابر واقعيت تلخ بدعهدي و نقض پيمان دشمنان قسم خورده اسلام و ايران قرار گيرند.
اگر از اول دنبال اجراي سياست‌ هاي اقتصاد مقاومتي مي‌رفتيم و به استعدادها و توان ملت و ظرفيت ‌هاي بي ‌انتهاي خدادادي كشور تكيه مي كرديم، امروز با كارنامه ‌اي اميد بخش و روشن، از ركود عبور 
مي كرديم، اشتغال را در كشور سامان داده و توليد را با يك نگاه 
درون نگر، در مسير رفاه مردم قرار مي داديم. كافي بود به هشدارها و نقدهاي مشفقانه دلسوزان انقلاب توجه مي‌شد و از دستاورد «تقريباً هيچ» عبرت گرفته و از آن عبور مي كرديم.
از فردا تعطيلات عيد شروع مي شود؛ 20 روز اول سال همه چيز و همه جا تعطيل است اما «فكر» را نمي شود تعطيل كرد، «عقل» را هم 
نمي شود معطل گذاشت. اين ايام هر كس، هر جا كه هست به فكر برون رفت از بن بست «اعتماد به غرب» باشد. مردم در سالي كه گذشت انصافاً كاستي ‌هاي دولت را در پرداختن به اقتصاد مقاومتي جبران كردند، هر كس در هر جا بود در سنگر توليد به اقتصاد مقاومتي فكر مي كرد. اينكه 40 سال است ملت علي رغم همه تحريم ها سرپاست، اين است كه در متن مردم، مبارزه با تحريم ها نهادينه شده است.
اينكه «بازار» در هيچ مقطعي نشاط داد و ستد و سرزندگي خود را از دست نداده و آن را حفظ كرده است، نشان مي دهد غفلت 
تئوري‌ پردازان و برنامه ‌ريزاني كه چشم اميد به غرب داشتند توسط حضور نيرومند مردم در عرصه توليد و اشتغال، قدري جبران شده است و غرب آرزوي به زانو درآوردن كشور را به گور مي برد.
در ايام عيد مي شود به نظامات اقتصادي اسلام و نقش كليدي مردم فكر كرد. كليد حل معماي اقتصاد ايران همين است. مي شود به اقتصاد مردم محور متكي به نبوغ انديشه ايراني با سرمايه ‌ايراني بدون «يوغ» و «بوق» بيگانگان فكر كرد. اجراي دقيق سياست‌ هاي اصل 44 براي توانمند سازي حضور مردم در اقتصاد كشور، كاهش تصدي‌گري دولت، قابليت ‌هاي بزرگ مردمي در جاي جاي اقتصاد ايران، افق هاي جديدي را در برابر مسئولين دولتي خواهد گشود كه ديگر گوشه چشمي به برجام باقي نخواهد گذاشت.
بايد دنبال تدارك و تدوين يك تئوري نيرومند براي اجراي سياست ‌هاي كلي و اجراي دقيق احكام اقتصادي قانون اساسي بود. 
اين سياست ‌ها و احكام، بر زمين مانده است. اگر به سمت «عمل» و «اجرا» برويم و از «حرف» زدن پرهيز كينم، خواهيم ديد يك انقلاب بزرگ اقتصادي شكل مي‌گيرد و همه از  مواهب آن بهره‌ مند مي شوند. دولت بايد «محرمانه كاري‌ ها» را كنار بگذارد و به دنبال شفافيت باشد.
دولت، مجلس و قوه قضائيه بايد مبارزه با فساد را جدي بگيرند و در اين وادي به «صغير» و «كبير» رحم نكنند. عناصر فاسد در اقتصاد ايران نه كارآفرين هستند و نه دلشان براي مملكت مي سوزد. بايد زالوصفتان در دولت، بازار و بخش خصوصي بساط خود را از رزق و روزي حلال مردم جمع كنند و بي ‌رحمانه به  تيغ عدالت سپرده شوند.
-دولت بايد با اطلاع رساني واقعي، مردم را در جريان فعاليت هاي اقتصادي قرار دهد.
-دولت باید جلوي رانت اطلاعاتي را كه ثروت ‌هاي نجومي به بار آورده، بگيرد.
-دولت بايد از پرداخت ‌هاي نجومي پرهيز كند و به اجراي قوانين مصوب مجلس در اين باره همت كند.
-دولت بايد فكري براي شكاف طبقاتي و نابرابري‌ هاي اجتماعي بكند. كافي است به قانون و نيز تصميمات نهايي كه در اتاق فكر نظام در سطوح بالا اتخاذ مي شود، عمل كند.
-دولت بايد نظارت پذير باشد و به نهادهاي نظارتي در سه قوه و نيز نظارت‌ هاي مردمي احترام بگذارد. كاستي‌ ها و بي‌ عملي ‌ها بايد در زمان همين دولت رصد و براي آن فكر شود، نه اينكه بماند بعد از  اتمام مأموريت و پايان دوره، فهرستي از خرابي ‌ها و ناراستي ‌ها و بي ‌عملي ‌ها توسط دولت بعد رونمايي شود!
سال ‌آينده را سال شفافيت و عدالت از سوي دولت و مردم بدانيم تا بتوانيم به اهداف و آرمان ‌هاي انقلاب نزديك تر شويم. دندان طمع به برجام و ترك خصومت غرب عليه ملت ايران را براي هميشه بكَنيم و بدانيم جز با دست پر توان خود كه بر زانو خواهيم گذاشت، نمي توانيم از جا برخيزيم.روحاني بايد از خوانش‌ هاي ناروا از مطالبات مردم فاصله بگيرد و صادقانه به وعده‌ هاي برجامي و غير برجامي عمل كند. وظايف رئيس جمهور در اصول متعدد قانون اساسي و اختيارات وسيع وي در قوانين اساسي و عادي مشخص است. وي به سوگندي كه در اجراي قانون اساسي خورده است عمل كند. نبايد عمل به اين وظايف، همچنان بر زمين بماند.
 
 
محمدكاظم انبارلويي
 

:: بازدید از این مطلب : 750
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 1 فروردين 1397

 

 

ای تغییر دهنده دلها و دیده‏‌ها؛  ای مدبر شب و روز؛ ای گرداننده سال و حالت‌ها؛ بگردان حال ما را به نیکوترین حال.

 

حلول سال نو

و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت برای بهتر زیستن می باشد،را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکت و معنویت

را از درگاه خداوند بزرگ و سبحان برای شما دوستان مسئلت می کنیم.


:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 27 اسفند 1396

این روزها اصلاح‌طلبان پرچم گفت‌وگوی ملی را در هرکوچه و برزن به اهتزار درآورده‌اند ولی معلوم نیست با «کی» در مورد «چی» می‌خواهند گفت‌وگو کنند.

مصاحبه بهزاد نبوی با روزنامه اعتماد روز 19 اسفند نکات کلیدی خوبی، هم برای رونمایی آشوب‌ های 8 ماهه سال 88 داشت،‌ هم برای چند روز آشوب دی‌ ماه اخیر. این مصاحبه، نوری به تاریکخانه صف و ستاد محاربان با نظام و انقلاب بود.

وی در خلال مصاحبه از یک جریان در صفوف اصلاح ‌طلبان یاد می‌کند که به فکر براندازی نظام با روش اصلاح‌ طلبان هستند. وی می‌گوید این جریان به شکل گسترده در صفوف اصلاح ‌طلبان جای دارند و از عدم همراهی اصلاح ‌طلبان (واقعی) با اعتراضات (دی‌ ماه گذشته) برآشفته شدند!

«براندازان در هدف، اصلاح‌طلبان در روش» یا بهتر بگوییم اصلاح‌طلبان برانداز که برای اولین بار بهزاد نبوی از آن رونمایی می‌کند، چه کسانی هستند؟ چرا هدف براندازی را با روش اصلاح‌ طلبان دنبال می‌کنند؟ ارتباط آنها با اصلاح‌ طلبان چیست؟ چرا بهزاد نبوی پس از گذشت 10 سال از این جریان رونمایی می‌کند؟ در این 10 سال چه بده‌بستان‌هایی در انتخابات‌ها با آنها صورت گرفته است؟

 

واقعیت این است که غرب به ویژه آمریکا از ابتدای پیروزی انقلاب تیغ نبرد سخت و نرم را بر مردم ایران فرود آورد. غرب نمی‌خواست دموکراسی در ایران پای بگیرد. به همین دلیل از اول با حضور مردم در پای صندوق‌های رأی مخالفت می‌کرد و انتخابات اعم از ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلسخبرگان رهبری و انتخابات شوراها همواره با تحریم آنها روبرو بود، اما از سال 76 آنها بنا را گذاشتند بر ترویج شرکت در انتخابات. علی رغم اینکه با مبانی اسلام و انقلاب سر جنگ داشتند، ترجیح دادند با نفوذ در ارکان حکومت، ضربه را از درون تدارک ببینند.

همان طور که بهزاد نبوی اعتراف دارد؛ براندازی را با روش «اصلاح‌طلبان» دنبال می‌کنند. آنها با این هدف در انتخابات حضور یافتند؛ اگر به قدرت نرسند،‌ بگویند «تقلب» شده است و اگر رسیدند، «خروج از حاکمیت» برای اثبات شکاف در حاکمیت و «حاکمیت دوگانه» را کلید بزنند. اگر از این گردنه به سلامت عبور کردند «خروج بر حاکمیت» را عملیاتی کنند.

سرّ اینکه بوق‌های آمریکایی و اروپایی از سال 76 تا 96 از یک ضلع رقابت در ایران، بی‌پروا حمایت می‌کنند، همین است که آنها به این نتیجه رسیدند ضربه از بیرون، انقلاب را «ضد ضربه» کرده است،‌ اما از درون، انقلاب را به دست «نااهلان» می‌اندازد و این نااهلان، انقلاب را دودستی تسلیم غرب می‌کنند.

امام (ره) با هوشمندی این جریان را شناسایی و خطرات آن را با زبان‌های مختلف فرموده بودند؛ «نباید انقلاب به دست نااهلان بیفتد.» خود ایشان در واپسین روزهای عمر خود خطر جریان منتظری را که دست در دست منافقین و لیبرال‌ها می‌خواستند از ساده‌لوحی او برای ضربه به امام و انقلاب بهره بگیرند،‌ با هوشمندی، دفع نمودند.

امام (ره) با طراحی مدل رقابت ‌در مردم سالاری دینی با انشعاب در روحانیت مبارز موافقت فرمودند و چون انقلاب منتسب به اسلام و روحانیت بود، می‌خواستند از این طریق دو جریان روحانی که به مبانی او و اسلام و انقلاب و قانون اساسی پایبند بودند و با آمریکای جهانخوار سر آشتی نداشتند و با سرمایه‌داری زالوصفت مخالفند، با هم رقابت کنند و هر جریان پیروز ‌شود،‌ به مبانی انقلاب آسیب وارد نشود.

اما مجمع روحانیون مبارز به این مبانی پایبند نماند. اولاً در اولین فرصت دچار انشعاب شد و دبیر کلش رفت یک حزب دیگر تشکیل داد. ثانیاً کسانی که دنبال عرفی‌سازی حکومت یا به اصطلاح سکولاریزاسیون بودند، دور آنها جمع شدند و آنها را به انحراف بردند. آنها متأسفانه در دو نبرد نرم آمریکا در سال‌های 78 و 88 با براندازان همراهی کردند، اما این همراهی ناقص صورت گرفت. رهبران و نخبگان مجمع و تشکل‌های وابسته، با براندازان در هدف و اصلاح‌طلبان در روش همکاری نکردند.

البته این عدم همراهی مطلق به دلیل هوشمندی رهبری معظم انقلاب در مدیریت بحران و نیز مردم به ویژه حضور حزب‌ الله در صحنه بود که نقشه‌های آنها را نقش برآب کرد.

ضد انقلاب، بریده‌ها از انقلاب و تجدیدنظر طلبان به همراه سرویس‌های امنیتی موساد و سیا برای سه ماهه آخر امسال خواب‌ها دیده بودند. در فضای مجازی بدون پرده‌پوشی، خشونت، آن هم از نوع برخورد مسلحانه را ترویج ‌کردند. در فضای مجازی نوع ساختن بمب و... را آموزش می‌دادند و به خود وعده داده بودند تا آخر امسال کار نظام را تمام خواهند کرد. آنها می‌خواستند با سوار شدن بر بستر برخی نارضایتی‌ها، کیان اسلام و نظام را هدف قرار دهند، اما ترقه‌بازی‌های آنها جواب نداد. آنها حتی از استعداد رزمی چند درویش بینوا و غنی‌سازی آنها در مکتب داعشی‌ها بی‌بهره نبودند، اما به هر جا رفتند به در بسته خوردند.

بهزاد نبوی این عقیم بودن آنها را به اسم اصلاح‌طلبان سند زده است و گفته چون ما با آنها همراهی نکردیم، شکست خوردند، اما به این سؤال پاسخ نداده است چرا در آشوب‌های 78 و 88 با آنها همراهی کردند و آن فجایع را به وجود آوردند؟! او در مصاحبه با اعتماد و سپس شرق سعی کرده با نقد گذشته حرکت‌های براندازانه، قدری از اصلاح طلبان برانداز فاصله بگیرد اما توفیقی به دست نیاورد.

بهزاد نبوی از یک طرف، خبر از جریانی خطرناک می‌دهد و می‌گوید آنها برانداز هستند، اما از روش‌های اصلاح‌طلبی استفاده می‌کنند. اما از طرف دیگر با «نظارت استصوابی» شورای نگهبان برای جلوگیری از ورود این جریان به حاکمیت مخالفت می‌کند.

این دو خبر را در ترازوی صداقت وی چگونه می‌شود جمع کرد؟!

این روزها اصلاح‌طلبان پرچم گفتگوی ملی را در هر کوچه و برزن به اهتزار درآورده‌اند. معلوم نیست با «کی» در مورد «چی» می‌خواهند گفتگو کنند؟ طرح این گفتگو در حالی است که تکلیف خود را با اصلاح طلبان برانداز مشخص نکرده اند. سعید حجاریان از یک طرف با پرچم عرفی کردن قدرت - بخوانید سکولاریزاسیون - به میدان گفتگوی ملی آمده است. از طرف  دیگر تاج زاده با پرچم انتخابات آزاد، آن هم به شرط ورود مارکسیست‌ها به رقابت‌ها، دم از گفتگوی ملی می‌زند، از این گفتگو چه نتیجه ای حاصل می شود؟!

پرچمداران گفتگوی ملی دغدغه اسلامیت نظام را ندارند و در ضرورت این گفتگو اصلاً سخنی از خدا و پیامبر (ص) و قیامت و اسلام و امام و ولایت فقیه و ربط آن با انقلاب سخن نمی گویند. لذا از پیش، حذف اسلامیت را مفروض گرفته اند و روی تقسیم قدرت عرفی شده به چانه‌زنی روی آورده اند و برای اثبات صداقت خود می گویند؛ «ببینید ما در آشوب‌های دی ماه اخیر با براندازان همراهی نکردیم!» روغن ریخته را نذر امامزاده می کنند و طرف خود را حتی گاگول هم فرض نمی کنند! بعد هم به عقبه خود می گویند؛ ایام، ایام گفتگو و سازش است، فعلاً براندازی تعطیل!

حضرت علی (ع) در جنگ جمل از هر فرصتی برای روشنگری استفاده می کرد. حتی روزی که جنگ برپا شد این فرصت را از دست نداد، اما ویروس قدرت طلبی در آن طرف میدان اجازه نداد نصیحت امام به گوش و هوش و عقل آنها راه یابد.

واقعاً اگر اصلاح طلبان در سر، سودای گفتگو دارند، سه پیش شرط را برای اثبات صداقت خود و نیز جبران اشتباهاتشان که تا مرز محاربه با نظام پیش رفتند، باید بپذیرند؛

1- اصلاح ‌طلبان تکلیف خود را با غرب به ویژه آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی مشخص کنند. اجازه ندهند آنها در رقابت‌های سیاسی، فریبکارانه مداخله کنند. اصلاح‌طلبان نباید اجازه مداخله بیگانگان در  امر انتخابات را بدهند. رژیم صهیونیستی نباید با گستاخی، اصلاح ‌طلبان را پیاده ‌نظام خود در تهران در آشوب‌ها تلقی کند و به بهانه حمایت از حقوق بشر، از حقوق براندازی نظام دفاع کند. هر وقت رسانه‌های دشمن به ویژه بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا حمایت از اصلاح‌ طلبان را رها کردند، زمینه گفتگو خود به خود مهیا می‌شود.

2- اصلاح ‌طلبان باید صریح بگویند آیا منشور برادری امام (ره) را قبول دارند؟ آیا هنوز به قانون اساسی، ولایت فقیه و مبارزه با آمریکای جنایتکار و مبارزه با سرمایه ‌داری و زالوصفتان دولت و بازار اعتقاد دارند؟ اگر دارند، گفتگو چارچوب پیدا می‌کند و راه برای تحکیم منافع و مصالح ملی باز می‌شود.

3- چه کسانی اضلاع گفتگو را نمایندگی می‌کنند؟ ربط این گفتگو با ساماندهی رقابت ‌های سیاسی چیست؟

اغلب کسانی که پرچم گفتگو را در دست دارند، از جنس «براندازان در هدف و اصلاح‌ طلبان در روش» هستند. امروز اصلاح‌ طلبان دچار بحران «رهبری»، بحران «سازمان» ، بحران «ایدئولوژی» و بحران «گفتمان» هستند و به قول تاج زاده، کثیری از آنها اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند. چه طور می‌توانند یک طرف گفتگوی حقیقی و توأم با صداقت قرار بگیرند؟

به نظر می‌رسد راه برون‌رفت از این مشکل، اتخاذ مواضع «اِعمالی» است نه «اِعلامی»! برای تمهید یک گفتگوی ملی باید اصلاح‌ طلبان عملاً نشان دهند که طمع به حمایت خارجی ندارند و با اصلاح‌ طلبان برانداز نه ‌تنها مرزبندی دارند، بلکه با اصولگرایان در یک طرف برای مبارزه در برابر آنها می ‌ایستند. همچنین عملاً نشان دهند که به دنبال ترویج گفتمان امام (ره) و رهبری هستند. چون این انقلاب بدون نام و خط امام (ره) در هیچ جای دنیا شناخته ‌شده نیست.


:: بازدید از این مطلب : 719
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 19 اسفند 1396

در این آشفته بازار فکری جهانی، ناکثین بیشترین فعالیت را جهت به بیراهه بردن خلق الله دارند. ابزارهای آنها جذاب، خوش فکر، راه باز بدون خطوط، بلندگوهای قوی وچهره های بزک کرده ای را به خلق الله نشان می دهند که بعضی از مردم بنا به میل لذت جویی، بدون هیج اراده ای به سوی مسلخ روانه می شوند.


:: بازدید از این مطلب : 697
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 10 اسفند 1396


رئيس جمهور دستور داده است مسؤوليت بررسي آن‎چه حوادث ناخوشايند در بازداشتگاه‎ها خوانده شده را بر عهده كميته‎اي قرار دهند. بر اين اساس، وزيران كشور، اطلاعات، دادگستري و معاون حقوقي رئيس جمهور مأموريت يافتند تا جزئيات امر را رسيدگي و پيگيري دقيق كنند و گزارش بررسي‎هاي خود، از جمله قصور يا تقصير احتمالي را به رئيس جمهور گزارش دهند. شهيندخت مولاوردي، دستيار ويژه رئيس جمهوري در امور حقوق شهروندي، با اشاره به اتفاقات رخ داده در برخي بازداشتگاه‎ها گفته بود رئيس جمهوري دستور داده‎اند كه گزارشي جامع در اين باره تهيه شود. به اين ترتيب بعد از آن‎كه نوبخت، از ورود رئيس‎جمهور به موضوع بازداشتي‎هاي اخير خبر داد، حالا مسأله به‎صورت جدي‎تري از سوي روحاني در حال پيگيري است. در همين راستا هم حزب اتحاد ملت و هم تعدادي از وكلاي دادگستري نيز از حسن روحاني خواستند تا با استناد به شرح وظايفش در قانون اساسي، مرگ سيدامامي را پيگيري كند. حزب اتحاد ملت اما از رئيس‎جمهور خواسته است كه در رابطه با خودكشي كاووس سيدامامي كميته حقيقت ياب تشكيل دهد. به گزارش ايسنا، در بخشي از نامه اين حزب خطاب به روحاني آمده است: از جنابعالي بخصوص، با رأي تعيين كننده‎اي كه در انتخابات اخير رياست جمهوري كسب كرديد، انتظار مي‎رود، درباره اين موارد دغدغه داشته باشيد و با تشكيل كميته حقيقت‎ياب جوانب اين مساله را براي افكار عمومي روشن نماييد، همچنين با استفاده از تمام ظرفيت‎هاي قانوني، ديگر نهادها و دستگاه‎ها را نيز وادار به پاسخ گويي كنيد. تعدادي از وكلاي دادگستري هم در نامه‎اي به رئيس جمهور خواستار تعيين نماينده ويژه براي بررسي علل خودكشي چند نفر از متهمان در بازداشتگاه‎ها شدند

جالب است كه براي تحقيق و بررسي درباره علل تصادف كشتي سانچي و غرق شدن آن و شهادت 31 نفر از كاركنان كشتي تنها يك وزير آن هم وزير غير مرتبط با حادثه يعني وزير رفاه مامور بررسي شد و دو وزير نفت و راه و مسكن ظاهرا در اين رابطه هيچ وظيفه‎اي نداشتند! سرانجام نيز به طور كامل معلوم نشد داخل جعبه سياه كشتي چي بود و چرا كشتي به چنين سرنوشتي مبتلا شد!

اكنون هم سقوط هواپيما با 66 سرنشين و كادر پرواز از جمله سه استاد دانشگاه گويا چندان اهميتي نداشت زيرا تنها وزير راه مامور برررسي علل حادثه شد كه البته به طور معمول نقص فني يا خطاي خلبان فوت شده از عوامل اصلي آن اعلام خواهد شد. البته شايد هم گفته شود به دليل تحريم قطعات يدكي هواپيماها با مشكل مواجه هستند كه در پاسخ بايد گفت پس نتيجه برجام چه شد؟

 

نشریه پرتو

 


:: بازدید از این مطلب : 646
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 8 اسفند 1396

ای برادر، تاریخ دارد تکرار می شود. حق و باطل دو عنصر متفاوت و نقیض هم، نمی توانند در یک مسیر قدم بردارند، نمی توانند در یک محموعه جمع شوند. اشتراک پدیر نیستند. مسیر حق با عدالت کنترل می شود، چرخ ها درمسیر باطل روی ریل تزویر ، ریا، حرکت می کند. در مسیر حق هم هدف مهم است و هم توع وسیله ولی در مسیر باطل هدف مهم است و برای رسیدن به آن اهداف وسیله تعیین می شود، باطل برای رسیدن به هدف از انواع ابزار زور استفاده می کند. در طی طرف برای رسیدن به هدف نوع وسیله شناسایی و انتخاب می شود. برای مثال  شناخت باطل را در سطح جهان مثال می زنیم. برای به زانو در آوردن مردم ژاپن وسیله انتخابی بمب اتم است، هم آنرا روی انسانها آزمایش کنند و قدرت تخریب و آدم کشی آنرا بسنجند. در حالیکه در طول مدت جنگ جهانی دوم حتی یک گلوله به طرف این کشور زورگو شلیک نشده بود.

حدستان درست بود، این کشور همان آمریکاست که امام راحل(ره) به او شیطان بزرگ نام نهاد. چند نمونه دیگر از شالوده طرز تفکر سیاستمداران آمریکا که بر پایه ایدئولوژی لیبرالیسم نهاده شده است، مثال می زنیم، برای حمله به عراق متوسل به یک دروغ استراتژیکی شدند تحت لوای وجود ابزار کشتار جمعی درعراق، این دروغ را توسط بلندگوهای خود(روزنامه ها و شبکه های اجتماعی) به دنیا مخابره نمودند، کرکسهای دیگر امثال انگلیس و فرانسه را که به عنوان حامیان اصلی اش(تا در شکار اورا همراه نمایند و هم در تقسیم غنائم بی نسیب نمانند) می باشند و همیشه در شکار دولت های آزادیخواه اورا همراهی می کنند، به معرکه آورد. وسیله انتخاب شده برای رسیدن به این هدف، انواع بمب های شیمیایی و خوشه ای و میکربزا انتخاب شده بود، که توسط جنگنده هایشان روی مردم بریزند. برای سوریه با یک استراتژیک جدید وارد میدان شدند و برای رسیدن به اهدافش، وسیله ای انتخاب نمودندکه از جنس مردم باشد و با شعار مردم علیه مردم دست به جنایت بزند و خود به شکل غیر مستقیم به صورت راهبردی گروه تربیت شده به نام داعش را حمایت نماید.در فلسطین، افغانستان، یمن، بحرین، پاکستان، میانمار و آفریقا نیز وسیله ها متفاوت ولی اهداف مشخص بود. اگر به دقت به آدمکشی این شیطان بزرگ نگاه کنیم، می بینیم که کشورهای اسلامی را یکی یکی دارد تخریب می کند و شمن کشتن مردم مسلمان این کشورها تمام زیر ساخت های اقتصادی این کشورها را نابود می کند.شیطان یزرگ یک هدف بزرگ و چند هدف میانی را دنبال می کند هدف اصلی آن جلوگیری از رشد و نفوذ یک تفکر بزرگ به نام اسلام ناب است که توسط جمهوری اسلامی ایران رشد فزاینده ای در جهان اسلام دارد که می تواند ایدئولوژی پوشالی لیبرالیسم را به عنوان یک باطل رسوا نماید. هدف بعدی ضعیف نمودن کشورهای اسلامی الالخصوص جبهه مقاومت تا سالها عقب بمانند، و در آخر بفروش رساندن ابزارهای جنگی در کشورهایی که زیر سلطه او هستند. 

ابزارهایی که این شیطان بزرک برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کند، کشور صهیونیستی اسرائیل، دولت هایی که پشتوانه مردمی ندارند و بر پایه زور اداره می شوند، امروز دیکتاتورترین کشورها و مرتجع‌ترین آنها، متحدین آمریکا هستند.  و نهادهای بین المللی که به همین منظور ایجاد ظده اند مانند شورای امنیت و تمام سازمانهایی که زیر چتر این نهاد بوجود آمده اند.


:: بازدید از این مطلب : 696
|
امتیاز مطلب : 175
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 2 اسفند 1396

تا کی شیعه برای اثبات حقانیت خود باید شهید بدهد. تاریخ در قلب خود آثار مظلومیت شیعیان را حک شده دارد. شیعیانی که در برابر ظلم و جور ظالمان پرقدرت تمام قد می ایستد، برای دفاع از حق با مال و جان دفاع می کند، در برابر باطل مانند شیر می غرد. با بصیرت کامل ظالم و باطل را با چشم های تیز بینش می شناسد و برای جلوگیری و خنثی کردن این دوعامل ضد عدالت هیج تردیدی به خود راه نمی دهد. برای از بین بردن باطل مماشات و نسامح نمی کند. به خاطر همین خصوصیات  از طرف فرقه ها و دولت های ظالم و زورگو چه جفاهایی در طول تاریخ به خود ندیده است. بعد از حکومت پنج ساله امیر مومنان علی علیه السلام، بیشترین اهاتت ها و زجرها و شکنجه هایی که بر شیعیان در طول تاریخ حکومتها بر شیعیان که وارد نشده است. 

سی و نه سال از برپایی حکومت اسلامی می گذرد. اگر تاریخ را در این سی و نه سال جمهوری اسلامی ورق بزنیم، پی خواهیم برد که در این حکومت جمهوری اسلامی بر شیعیان  یعنی مردم ایران چه جفاهایی که روا نمی شود. به جای اینکه قانون حکومت اسلامی که با خون جوانان این مرز و بوم نوشته شده است و باید فصل الخطاب تمام احزاب و گروه ها و قوم های مختلف باشد، مسئولین  مصلحت را بر دستورات و مقررات قانون مقدم می دارند، در هر دهن کجی به قانون برای حقظ امنیت و ارزش ها و برپایی عدالت مسئولین امر بدون هیچگونه مماشاتی تمام قد باید وارد میدان شوند و قبل از ضرر رساندن به جامعه جلوی آنها را بگیرند.

 در گوشه ای از این مملکت اسلامی، ببخشید، در پایتخت این کشور اسلامی، در بالاترین نقطه اش عده ای از فرقه ضاله دراویش گنابادی برای آزاد کردت یک مجرم از هم فرقه های خود که در کلانتری پاسدارن برای تحویل به دادگاه بازداشت شده بود،جلو کلانتری پاسدارن تجمع می کنند، و با جسارت تمام در خواست آزادی فرد بازداشت شده را می نمایند.

سردار رحیمی در استودیو گفتگوی ویژه خبری شبکه دو سیما توضیح داد: منشا­ء درگیری های روز گذشته به بیست و نهم ماه قبل بر می گردد.

او ادامه داد: وقتی گشت موتوری پلیس به­ دو پراید در سطح شهر مشکوک می شود دستور ایست می دهد اما خودروها با بی توجهی برسرعت خود­ می افزایند و متواری می شوند و­پس از دقایقی تعقیب و گریز یکی از خودروها به محاصره نیروی انتظامی در می آید و در این هنگام راننده این خودرو به خودروی مظنون دوم پناه می برد که در نهایت خودروی دوم هم متوقف می شود و سرنشینان آنها متواری می شوند و خودرو ها به کلانتری ۱۰۳ گاندی برده می شود.

سردار رحیمی افزود: پس از توقیف خودروها ، فردی به کلانتری ۱۰۳ مراجعه می کند و گزارش اعلام سرقت خودروی پرایدی با مشخصات خودروی توقیف شده می دهد بلافاصله نیروهای ما او را بازداشت و پس از تشکیل پرونده راهی دادسرا می کنند.

وی افزود:اما در طول مسیر یک دستگاه پژوه ۴۰۵ مسیر را می بندد و با یورش به سمت خودروی انتظامی و مورد ضرب و شتم قرار دادن مامورین دو متهم را فراری می دهند. در طول این اقدام یکی از متجاوزین دستگیر می شود و بقیه فرار می کنند.

فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت: ساعت ۱۲ روز بعد از حادثه حدود ۶۰ نفر از طرفداران و اعضای فرقه ای خاص، جلوی کلانتری ۱۰۳ پاسداران تحصن می کنند و خواهان آزادی متخلف ­و ضارب می شوند ، این روند تا ساعت ۵ عصر منجر به مسدود شدن خیابان پاسداران توسط این افراد می شود. آنها حتی با مردم عادی که قصد تردد داشتند هم درگیر و اقدام به ورود به کلانتری می کنند اما با تیراندازی هوایی نیروهای انتظامی ، تعدادی از آنها دستگیر و تعدادی به خانه های گلستان هفتم پاسداران پناه می برند.

سردار رحیمی تصریح کرد: تعداد زیادی از افراد بازداشت شده کسانی هستند که ماه قبل مقابل زندان اوین تجمع و خواهان آزادی چند زندانی شده بودند.

فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت: نیروی انتظامی ، مقتدرانه ­خیابان پاسداران را از آشوبگران و اراذل پاکسازی کرد.

 فرمانده انتظامی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: بزرگترین حامی اغتشاش گران خیابان پاسداران ، سایت ها و شبکه های اجتماعی خارجی بوده است.

 آنچه که در این واقعه قابل هضم نیست، این است که چطور فرمانده پاسگاه  در برابر آن عده قانون شکن و قانون گریز مدت 48 ساعت مقاومت منفعلانه از خود نشان می دهد و بعد از حدود دو روز  از پافشاری آنها به پاسگاه و آتش زدن و تخریب ماشین آلات و حمله به پلیس با انواع و اقسام سلاح سرد و تفنگ های بادی و شهید نمودن 5 جوان فداکار واقعه ای شوم به وقوع می پیوندد، آنقدر تعلل می کنند تا خون جوانان این مردم کف خیابان پاسداران را رنگین نماید. مطمئنا فرمانده پاسگاه دستور بر خورد قاطعانه را با این آشوبگران نداشته است، زیرا رئیس جمهور دستور داده بود که پلیس غیر مسلح از ناموس خود که امنیت عمومی نام دارد دفاع نماید،  بعد از حادث شدن ظلم و جور و شهادت پنج تن از جوانان این مرز وبوم، فرمانده نیروی انتظامی تهران از ستاد تامین تهران دستور می گیرد که با اخلالگران قاطعانه برخورد نمایند و به قول خودش در مدت پانزده دقیقه  فائله ختم می شود. اما آنچه که از مماشات در راس نیروی انتظامی با این جریان اسف بار مشاهده می شود و ثابت می کند تا خون جوانان کف خیابانها را رنگین نکند، شورش بر علیه حکومت اسلامی برای دست مایه قراردادن معاندان خارجی و داخلی و به انحراف و حاشیه کشاندن افکار عمومی به جای رسد مطالباتشان برای عده ای از مسئولین مانعی ندارد.

برای چرایی تعلل قرمانده نیروی انتظامی در برخورد با اراذل و اوباش یک فرقه ظاله، نگاهی به تاریخ گذشته  می کنیم:

 یک جریان روشنفکری در طول یکصد سال گذشته در جامعه بوجود آمده است، هسته اولیه این جریان روشنفکری از زمانی آغاز شد که ایران در جنگ با روسیه شکست خورده بود، علل شکست را عقب ماندگی ایران در فناوری سلاح های نظامی می دانستند به همین منظور اولین بار میرزا ملکم خان معروف به ناظم الدوله و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی معروف به طالبوف دو آقازاده در باری را برای تحصیل به غرب فرستادند، چنان فرهنگ غرب در ذهن و روح آنان تاثیر گذاشت، که اعتقاد داشتند برای برون رفت از عقب ماندگی ایران  باید از نوک پا تا موی سر غربی بود. بعد از آنها میرزا آقاخان کرمانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده و حاج سیاح محلاتی و احمد کسروی نیز همین عقیده راداشتند، با مطاعاتی که از آثار روشنفکران و فیلسوفان مدرن فرانسوی و انگلیسی به ویژه روسو، ولتر و اسپنسر داشنتد، مجذوب افکار آنها شده و یزرگترین مانع را پیشرفت بر روال تفکر غرب دین می دانستند، معتقد به سکورالیسم بودند، وبه همین منوال در روزنامه ها فعالیت داشتند به مرور زمان به این گروه روشنفکری که به آنان منورالفکر می گفتند اضافه گردید.در جریان انقلاب مشروطه که همین طیف فکری فصد داشتند ایران را دین زدایی کنند و به عنوان اطلاحگر در پی حذف ارزش های دینی بودند، با شناخت عمیق شیخ فضل ا... نوری که در میان مذهبیون، اولین کسی است که متوجه هویت ضد دینی روشنفکران دوره خود شد و حتی در این راه هزینه‌ای سنگین پرداخت و جان شریفش را در راه روشنگری جامعه ایران فدا کرد و توطئه خاموش روشنفکران به اصطلاح اصلاحگر را افشا نمود.

بعد از ظهور کمونیستها درشوروی، در ایران طیف دیگری از روشنفکران بوجود آمدند، این گروه طرفدار غرب نبودند ولی مانند گروه اول ضد دین بودند. گروه سوم روشنفکران دینی بودند که هم در برابر روشنفکران طرفدار غرب فعالیت می کردند و روشنفکران شرق. آنچه در طی یک دوره صد ساله با مطالعات تاریخی این طیف فکری مشاهده می شود خیلی جالب است، نه این قشر منورالفکر مردم ایران را می شناختند و نه تفکر آنها برای مردم ایران قابل هضم بود، دو طیف فکری با فرسنگ ها فاصله.

بعد از انقلاب اسلامی با نشر آزادی های فراوان عده ای نیز همان راه آنها را دنبال می کنند، آنزمان بهشت منوالفکرها فرانسه بود و برای این دوره آمریکا مدینه فاضله آنهاست، آبشخور هردو  یکی است، روشنفکران و فیلسوفان غربی که خدا را از کنج دلها بیرون راندند و به جای خدا محوری، انسان محوری را در محیطی لبریز از بی بند و بار نظام گسیخته ای به نام آزادی رها نمودند.

این اصلاحگران اصولگرا و تکثرگرا که در آنزمان و در این زمان نیز با حاکمیت اجین شده اند، کلمات زیبا را در قالب مراوده های اجتماعی می گنجانند. این میراث داران میرزا ملکم خان و احمد کسروی قصد تئوریزه کردن ارزش هایی را دارند که خون امثال شیخ شهید فضل الله نوری  ریخته شد. 

به چند نمونه از افکار و عقیده آنها می پردازیم:

وابستگی آنها به غرب: فرخ ارقند در هفته نامه آبان شماره 265 ص7 می گوید"قطع رابطه با آمریکا، خواسته یک نفر بر کل مردم ایران است، دوران تک گویی به سر آمده است." به نظر می رسد ایشان تلوزیون ایران را نگاه نمی کند تا صدای مرگ بر آمریکا مردم ایران را راهپیمایی ها به بیند.

ضد تفکر شیعه: غلامرضا سالار بهزادی در روزنامه صبح امروز 78/8/23 ص 8 می گوید"تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است."

غیرت دینی: عطائ الله مهاجرانی در روزنامه آریا 79/1/16 می گوید"نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است."

حجاب و حیا: نوشین احمدی در ماهنامه جامعه سالم تیر 77 می گوید"مظاهر دینی مانند حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است."

بسیج: محمد قوچانی در روزنامه عصرآزادگان 79/1/20 ص 3 می گوید"هیئت های مذهبی، منشا خشونت اند و بسیجی ها، اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند."

انقلاب اسلامی: عباس عبدی در روزنامه راه نو 77/6/21  شماره 21 ص 4 می گوید"انقلاب اسلامی متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سر انجام آنها یکسان خواهد بود."

آمریکا: عطائ الله مهاجرانی در روزنامه جبهه 78/5/30 می گوید"سردادن شعار مرگ بر آمریکا و آتش کشیدن پرچم آمریکا، اعمالی زشت و وحشیانه است."

ارزش ها: صادق زیبا کام در هفته نامه توانا مورخه 77/5/11 شماره 22 ص6 می گوید"نفی خطوط قرمز و انکار فصل الخطاب ها ضروری است، خطوط قرمز باید پاک شود."

مشروعیت: رجبعلی مزروعی در روزنامه حریم مورخ 78/11/23 می گوید "حضرت علی مشروعیت خود را از مردم گرفته، همانطور که معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفت."

این گروه اطلاح طلب، هر کس در ایران به عنوان  جاسوسی، مخل امنیت ملی، ضد ارزشهای دینی فعالیت نماید، طرفداری و یا حقوق نجومی بگیرباشد به آنها ذخائر انقلاب می گویند. برای تبرئه آنها دست به هر کاری می زنند و به هر طرفندی متوسل می شوند، نهادهای قانونی را مورد حمله قرار می دهند مانند، جاسوسان محیط زیست و وقایع خیابان پاسدارن، برای محکوم کردن نهادهای قانونی، به هر دروغ و تهمتی دریغ نمی کنند، اگر در خیابان اختشاشگران مردم را بکشند آنرا توجیه می کنند و اگر به حق کشته بشوند، زمین و آسمان را به هم می بافند و همصدا با دشمنان این مرز وبوم اصل نظام اسلامی را مورد حمله قرار می دهند. 

برای همین است که در دولت تدبیر و امید، خون مدافعان و مجریان قانون نرخی ندارد، باید مدافعان قانون بادست خالی جلو شمشیر و قمه و شلاق های خاردار بایستند. شیعه در طول تاریخ مظلوم بوده است برای همین است باید خون بدهد.

 


:: بازدید از این مطلب : 698
|
امتیاز مطلب : 150
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 30 بهمن 1396

  

  •  

    انقلابی‌نماها به‌دنبال چه هستند؟

    حکومت پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در مدینه، فصل دوم رسالت ایشان بود. پیشتر پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در مرحله‌ی سیزده ساله‌ی مکه، شالوده‌های اولیه‌ی نظام اسلامی را پی‌ریزی کرده بود، و حالا در ده سال مدینه، وقت نظام‌سازی و جامعه‌سازی بود. برای همین، دشمنی با پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در این مرحله، هم بیشتر و هم پیچیده‌تر شده بود. از یک‌سو، دشمنان بیرونی چون کفار مکه یا یهودیان مدینه، جنگ‌هایی را بر پیامبر تحمیل می‌کردند، و از سویی دیگر، دشمنان درون جامعه‌ی اسلامی، در بزنگاه‌های حساس و سرنوشت‌ساز، موجب تحمیل هزینه‌های زیادی به حکومت نوپای پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلممی‌شدند. از این حیث، می‌توان افراد موجود در جامعه‌ی پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم را به سه دسته تقسیم کرد.

     دسته اول، اصحاب راستین: این دسته از افراد کسانی بودند که تا آخرین لحظه و قطره‌ی خون، از پیامبر و دین اسلام دفاع ‌کردند، آنها همان‌هایی بودند که قرآن در وصف‌شان چنین می‌فرماید: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ و َمِنهُم مَن ینتَظِرُ و َما بَدَّلوا تَبدیلًا». امیرالمؤمنین علیه‌السلام، عمار و سلمان، نمونه‌هایی از این افرادند.

     دسته دوم، ضعیف‌الایمان‌ها: افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمع‌آوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. «مسلمان‌ها اول پیروز شدند، بعد یک عده‌ای مأموریت‌ها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمع‌کردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند.»(۱۳۸۹/۰۴/۲۳) روش پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، با این گروه، روش "تربیت و تزکیه و تعلیم" بود.

     دسته سوم، انقلابی‌نماها: کسانی که "ظاهرا" ایمان آورده و ادعای اسلام می‌کردند، اما رفتار آنها، دقیقا برخلاف ادعای آنان بود. اینان کسانی بودند که با کارهای خود مانند انتشار شایعه، دروغ یا سیاه‌نمایی از وضع موجود، موجب تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشویش در گروه دوم می‌شدند. مثلا در ابتدای جنگ احد، پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم مانند همیشه از اصحاب خواستند که نظر خود را درباره‌ی چگونگی جنگ بیان کنند. عده‌ای معتقد به جنگ در درون مدینه و عده‌ای موافق جنگ در خارج از مدینه بودند. بالاخره تصمیم به جنگ در خارج از مدینه گرفته شد و پیامبر با سپاه هزار نفری خود، به سمت خارج از مدینه حرکت کرد تا در مقابل سپاهی چند برابری قرار گیرد. اما در میانه‌ی راه، انقلابی‌نماها به بهانه‌ی آنکه پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم حرف آنان را گوش نکرده و در درون مدینه نجنگیده است، ساز مخالفت با پیامبر زده و ۳۰۰ نفر از او جدا شدند.

    انقلابی‌نماها در جریان جنگ احزاب هم‌ چنین کردند. «در جنگ احزاب، همه‌ی قبائل مشرك مكه و غیر مكه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم كردند؛ یهودی‌هایی هم كه همسایه‌ی پیغمبر بودند و امان‌یافته‌ی پیغمبر بودند، خیانت كردند؛ اینها هم با آنها همكاری كردند... یك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابی كه دل‌ها را خیلی ترساند.»(۱۳۹۱/۰۷/۱۹) آن هنگام که پیامبر بشارت پیروزی مسلمانان بر ابرقدرت‌های آن روز دنیا (روم و ایران و یمن) را داد، این افراد با تمسخر یا ایجاد ابهام در سخنان او، این حرف‌ها را کذب و نادرست خواندند. آنها سپس با ایجاد تشویش و اضطراب در جامعه‌ی اسلامی (مثلا اینکه می‌گفتند راهی که پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم انتخاب کرده اشتباه است و این جنگی است که در آن، شکست حتمی است) سعی کردند افراد را از گرداگرد پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم جدا کرده و آنها را از جنگیدن منصرف کنند. قرآن درباره‌ی این افراد می‌فرماید: «قَدْ یعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِینَ مِنكُمْ وَٱلْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینَا وَلَا یأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا» : «خداوند کسانی را به‌خوبی می‌شناسد که مردم را از جنگ باز می‌داشتند، و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند به‌سوی ما بیائید و خود را از معرکه بیرون بکشید، و جز مقدار كمى -آن‌هم از روى اكراه و یا ریا- به سراغ جنگ نمى‌روند.» پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلمالبته با این جریان، تا آنجا که می‌شد مماشات کرده و مانند سایر افراد با آنها رفتار می‌کرد و حتی سهم آنان از بیت‌المال را نیز پرداخت می‌کرد، اما آنگاه‌که این افراد تبدیل به یک "جریان سازمان‌یافته‌ی معاند" شدند، پیامبر نیز به‌شدت با آنها برخورد کرد.
     
    * انقلاب اسلامی، و مواجهه با این دسته از افراد
    ۱۴ قرن بعد از انقلاب نبوی، انقلاب اسلامی ایران نیز در مرحله‌ی دولت‌سازی و جامعه‌سازی، با همین سه دسته از افراد مواجه است: "اصحاب راستین انقلاب اسلامی"، که با باور تام و تمام به خط انقلاب، در همه‌ی شرایط، در کنار "رهبران انقلاب اسلامی" قرار گرفتند و با کار و تلاش شبانه‌روزی، کار انقلاب را به پیش بردند؛ "ضعیف‌الایمان‌هایی" که به دلیل هوای نفس، دنیاطلبی یا ترس از دشمن، در رخدادها و حوادث تاریخی، پایشان لرزید و یا دست از انقلابی‌گری برداشته و تبدیل به یک انسان  خنثی شدند، یا حتی به سمت دشمن، میل پیدا کردند؛ و "انقلابی‌نمایی‌هایی" که شعار انقلاب داده و می‌دهند و عکس آن عمل می‌کنند. «کسی خیال نکند که مسأله‌ی نفاق مربوط به صدر اسلام یا مربوط به اوج انقلاب بود، نه، همه‌ی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح می‌شود که این حقیقت ممکن است با گوشه‌ای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خودپرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای خودمان قائلیم، یا برای سابقه‌ای که برای خودمان می‌شناسیم، مثلاً باسابقه‌ی مبارزه، یا با توقعی که نسبت به شخصیت خودمان داریم، این ناسازگار است، در مقابل این حقیقت چه‌کار خواهیم کرد؟ هم می‌توان پا گذاشت روی این احساس غلط و درک باطل و تسلیم شد و حرکت کرد و در راه این حقیقت رفت، و هم می‌توان تسلیم نشد، بلکه تسلیم آن احساسات غلط درونی شد، که اگر این کار انجام گرفت آن‌وقت: «فزاد هم الله مرضا» دائم این حالت دومی یعنی نفرت و جدائی، ایجاد می‌شود و کار را به‌جاهای بسیار دشوار خواهد رساند.»(۱۳۷۰/۰۸/۲۹)

    انقلابی‌نماها سعی می‌کنند با ایجاد شایعه، شبهه، سیاه‌نمایی و لجن‌پراکنی، در دل مردم و جامعه، "ناامیدی" به وجود آورده و نسبت به راهی که انتخاب کرده‌اند، تشویش ایجاد کنند. این جریان را باید شناخت و نسبت به حربه‌های آنان آگاه بود. هرچند که «مردم قبول نمی‌کنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر می‌گذارد؛ نه، مردم آگاهند، می‌فهمند، نمی‌پذیرند این حالت را.»(۱۳۹۶/۱۰/۰۶)

    (نشریه حزب الله)


:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 21 بهمن 1396

شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران. كساني  ميسازند که هدف خاصی را دنبال می کنند برای به هدف رسیدن دشمنان ایران اسلامی حرف ها و یا مقاله ها و شعارهایی را خلق می کنند که با عقیده مردم و یا اقتصاد مردم گره می خورد. این روش پوپولیستی از طرف دسمنان این آب و خاک و بعضا از سوی بعضی از معاندان داخلی صورت می گیرد. مهم این است که مردم عزیز ما با طرفندهای آنها آشنا باشند و مفت و بی جهت بازیچه آنها نشوند.اما عزيزاني كه اين شعارها را باور ميكنند، ميدانند قضيه غزه و لبنان چيست؟ شايد بعضيها بر اين باورند كه قضيه غزه و فلسطين براي ما فقط جنبه اسلامي و انساني دارد. فرض كنيم كه ما اصلاً مسلمان نيستيم و به اسلام هم اعتقادي نداريم. فرض كنيم انسان هم نيستيم. اما ادعا ميكنيم كه ايران را ميخواهيم. شما فكر ميكنيد كه صهيونيستها فقط به خاطر خاك فلسطين به آن منطقه آمدند؟ به خاطر مناطق نفت خيز آمدند و لذا شعار آنها از نيل تا فرات بود؛ از مصر تا ايران. اگر تا امروز به اين نقشه خود دست پيدا نكردند به خاطر اين است كه هنوز در خاكريز اول مانده اند. اگر يك روز فلسطينيها شكست بخورند و يا تسليم شوند و اين خاكريز فتح شود مطمئن باشيد كه صهيونيستها گام بعدي را برداشت خواهند كرد و براي اشغال سرزمينهاي نفت خيز جلو خواهند آمد و آن روز ما بايد در مرز ايران با صهيونيستها بجنگيم و حضرت علي(ع) ميفرمايند: بدبخت ملتي است كه آنقدر بنشيند كه دشمن وارد منزلش شود و در داخل منزل خودش با دشمن بجنگد. امروز حمايت از فلسطين حمايت از تماميت ارضي ايران است. حمايت از مردم لبنان در حقيقت حمايت از مردم ايران است. كسي كه با آگاهی از نقشه دشمنان ایران، شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران را سر ميدهد، تا کنون در کجا ایران عزیز جانشان را فدای ایران کرده اند که این بار دوم آنها باشد. این جیره خواران دشمنان غربی هستند که بابت این سینه چاکی الکی پاداش دریافت می کنند امثال منافثین، اين جانم فداي ايران نيست. شكست غزه، فلسطين و حزب ا... لبنان يعني اين كه ايران خلع سلاح شود و آمريكا و اسرائيل به ايران حمله كند. پس اين شعار ناشي از آن است كه يا فرد متوجه نيست و يا الهام گرفته از صهيونيست هاست و اين شعار يك شعار صهيونيستي است.


:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 20 بهمن 1396

 با توجه به اینکه این موضوع یکی از موضوعات مهم در جامعه اسلامی محسوب می شود و صاحب نظران زیادی به چرایی آن پاسخ داده اند، همانطوریکه در دو آیه قرآن بحث حجاب را مطرح کرده اند، آیه ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند. ولی در این مورد پاسخ حاضر به تاسی از یک اصل مهم فرهنگ لیبرالیسم غربی به نام آزادی فردی که حقوق انسان ها در فرهنگ غربی بر این پایه استوار است :«انسان ها آزاد هستند مگر این  که  به حقوق فردی دیگر لطمه بزنند». پرداخته شده است، ما هم در توضیح اجباری بودن حجاب بر همین منطق تاکید می کنیم تنها فرقی که وجود دارد در تعریف «حقوق دیگران» است.

 در فرهنگ «دنیا محور» و «فردگرا»ی غربی حقوق دیگرانی که نباید به آن لطمه بخورد آزادی و «منافع» افراد دیگر جامعه است اما در فرهنگ اسلامی، دنیا محوری جای خود را به «آخرت اندیشی» و فردگرایی جای خود را به «خانواده محوری» می دهد. برای انسان مومن تلاش برای رفاه و آرامش در دنیا موضوعیت جدی دارد  اما هدف اصلی از چند ده سال زندگی  در دنیا، ساختن زندگی با طول زمان بی نهایت  در جهان پس از مرگ است به گونه ای که آن زندگی  پر از لذت های متنوع و همراه با  نعمات غیرقابل شمارش،  غیرقابل تصور و غیرقابل مقایسه با لذت های دنیا باشد. همچنین در فرهنگ اسلامی فردگرایی نمی تواند آرامش فردی و بلوغ اجتماعی پایدار ایجاد کند پس حفظ کیان خانواده به عنوان محل آرامش وسکینه فردی و  سلول اصلی  جامعه ساز از مهم ترین ارکان جامعه اسلامی و البته ایرانی است.

بر این اساس در تعریف «حقوق دیگران» در فرهنگ اسلامی به جای منافع «سعادت» می نشیند و حفظ خانواده نیز هدفی راهبردی محسوب می شود. خلاصه این می شود که در نگاه اسلامی انسان ها در زندگی اجتماعی آزادند مگر این که به آزادی یا سعادت دیگران لطمه بزنند، همچنین با هر اقدامی که باعث تضعیف ارکان خانواده شود باید مقابله کرد.  

حال با این وصف بی حجابی(منظور  نوعی از پوشش هنجارشکنانه با هدف تبرج و خودنمایی است )  یا هر اقدامی که باعث شود سعادت انسانی دیگر از جامعه به خطر بیفتد یا کانون خانواده  تضعیف شود، ممنوع است چرا که آزادی نباید «حقوق دیگران» را سلب کند . پس همان طور که حکومت به عنوان مثال وظیفه دارد اجازه ندهد مواد غذایی آلوده در جامعه توزیع شود چون سلامت دیگران لطمه می خورد، وظیفه دارد اجازه ندهد، فضای عمومی جامعه  آلوده شود چون سعادت دیگران لطمه می خورد. انسان ها اگر می خواهند به سعادت نرسند آزادند (لا اکراه فی الدین) اما اجازه ندارند مانع سعادت دیگران شوند. وقتی فردی به صورتی هنجارشکنانه با آرایشی غلیظ و برای خودنمایی به گونه ای خود را در سطح عمومی جامعه عرضه می کند که «دیده شود» به ویژه هنگامی که این افراد به تعداد قابل توجهی در جامعه تبدیل می شوند،  «ندیدن» توسط دیگران یا ناممکن یا خیلی سخت می شود و حق وجود زمینه برای رسیدن به سعادت از دیگران سلب می شود.  البته برخی معتقدند که  به جای ممنوعیت در پوشش ، مردان خود را از «دیدن» منع کنند اما این افراد اگر منصفانه  رفتار خود(اگر مرد هستند) یا نزدیکان شان(اگر زن هستند) را محور قضاوت قرار دهند، اذعان خواهند کرد که در فضایی که بخش قابل توجهی از افراد با پوشش و آرایشی  تحریک کننده، وجود دارند و شما به دلایل کاری، تحصیلی، نیازهای اطلاعاتی، خرید و فروش و... مجبور به ارتباط گرفتن هستید، نمی توانید «نبینید». یک نفر و دو نفر را شاید بتوان اما  در محیطی پر از  هنجار شکنی و خودنمایی، افراد چشم شان را چقدر باید ببندند، یا سرشان را چه میزان به زیر بیندازند؟

ضمن آن که تاثیرگذاری محیط و همچنین قدرت کشش های غریزی در برابر رفتارهای عقلانی نیز نباید نادیده گرفته شود و مهم ترین راه برای دور ماندن از خطرهای موجود در محیط، سالم سازی محیط است چون چه بخواهیم چه نخواهیم محیط بر ما تاثیر می گذارد به ویژه اگر غریزه یا لذت نیز در همان جهت محیط باشد.
  به عنوان مثال آیا منطقی است که والدین به فرزندان شان اجازه معاشرت با دوست ناباب را بدهند  با این توضیح که خودش باید مراقب باشد؟ یا چند درصد از والدین حتی غیر مذهبی اما خانواده دوست، اجازه ارتباط طولانی فرزندشان با جنس مخالف را می  دهند با این توضیح که خودش می تواند مراقب باشد ؟ به صفحه حوادث روزنامه ها مراجعه کنید تا مشخص شود قریب به اتفاق افرادی که کارشان به جاهای باریک کشیده شده است در شروع فکر کرده اند می توانند، در ارتباط با جنس مخالف، رفتاری عقلانی داشته باشند و خود را کنترل کنند.

درباب تاثیرگذاری بی حجابی بر کانون خانواده نیز حرف و استدلال زیاد است و ما فقط همین قدر تاکید کنیم، مردانی که در محیط بیرونی با انواع خانم هایی معاشرت می کنند که  برای جذاب کردن  صورت هایشان مدت ها وقت و پول صرف آرایش کرده اند و با پوششی تحریک کننده و هزینه هایی زیاد، اندام هایشان را به جلوه در آورده اند، چگونه از همسرشان احساس رضایت کنند درحالی که وی به دلیل ضرورت های مالی و انجام وظایف خانه داری(اگر شاغل باشد که شرایط بدتر می شود) نه فرصت می کند، نه شرایط محیطی منزل اجازه می دهد و نه  می تواند معادل آن همه تنوع افراد، خود را زیبا کند. تازه هنگامی که خانم های بیرونی زیباتر هم هستند، خطر تضعیف خانواده بسیار بیشتر می شود.  در طرف دیگر خانمی که برای محیط عمومی با جدیتی خاص خود را زیبا می کند اما چنین سرمایه گذاری را در محیط خانواده انجام نمی دهد، طبیعی است که پاسخ خیلی بهتری به نیاز «زیبا دیده شدن»، از مردان جامعه می گیرد تا همسرش، به ویژه اگر مرد به دلیل جذابیت های بیشتر محیط بیرونی پاسخ مناسبی به نیاز «دیده شدن» همسرش ندهد در نتیجه بی حجابی و بدپوششی در جامعه باعث بروز ظلمی مضاعف به خانم ها می شود که هم از یک طرف اسباب لذت بخشی مردان می شود و از طرف دیگر توجه و محبت همسران شان را از آن ها می گیرد.

سئوال بعضی از دختران و خانم ها این است، چرا ما باید آزاد نباشیم تا آقایان گناه نکنند؟ در حالیکه خداوند در آیه 30 از سوره نور خطاب به آقایان می فرماید:

«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِ‌هِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُ‌وجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ‌ بِمَا یَصْنَعُونَ» 
ترجمه این آیه چنین است :
«[‍‌ای پیامبر!] به مردان با ایمان بگو: چشمان خود را [از نگاه حرام] فروگیرند و پاکدامنی خود را حفظ نمایند. این برای آنان پاکیزه تر است. بی گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهند آگاه است»

و در آیه 31 از سوره نور برای زنان مومن مسلمان می فرماید:
«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِ‌هِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُ‌وجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ‌ مِنْهَا وَلْیَضْرِ‌بْنَ بِخُمُرِ‌هِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ‌ أُولِی الْإِرْ‌بَةِ مِنَ الرِّ‌جَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُ‌وا عَلَى عَوْرَ‌اتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِ‌بْنَ بِأَرْ‌جُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
ترجمه این آیه چنین است : 
«و به زنان با ایمان بگو: چشمان خود را [از نگاه حرام] فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر آنچه [به طور طبیعی] آشکار است و [برای پوشاندن گردن و سینه] مقنعه‌های خود را بر روی گریبان بیندازند و زینت‌های خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرانِ شوهرانشان یا پسرانشان یا پسرانِ شوهرانشان یا برادرانشان یا پسرانِ برادرانشان یا پسرانِ خواهرانشان یا زنان (هم¬کیش) آنها یا آنچه را مالک شده اند (ازکنیز و برده) یا مردان خدمتکار که تمایل جنسی ندارند یا کودکانی که بر امور جنسی زنان آگاه نیستند. همچنین [به هنگام راه رفتن] پای خود را چنان به زمین نکوبند که زیورهای مخفی آنها آشکار شود. ای مومنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید» 
در آیه قبل، خداوند به مردان دو فرمان داد: یکی کنترل چشم و دیگری کنترل شهوت/ این آیه نیز ابتدا همان دو دستور الهی را درباره زنان بیان می‌دارد و سپس برای حفظ زنان از نگاه های افراد ناپاک، سه مورد را مورد توجه قرار می‌دهد: یکی پوشیدن مقنعه‌ای بلند که زیبایی های طبیعی مو، گردن و سینه را از نامحرمان بپوشاند / دیگری پوشاندن زیورها و زینتهایی چون گوشواره، گردنبند و دستبند دربرابر مردان نامحرم / و سفارش سوم اینکه زنان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را بر زمین نکوبند و طوری راه نروند که توجه دیگران به آنها جلب شود. 

در مجموع  در پاسخ به سوال چرا حجاب الزامی است؟ می توان به صورت خلاصه گفت: رعایت پوششی که محیط  جامعه را آلوده نکند، الزامی است چرا که به حق سعادت دیگران و حق داشتن خانواده ای گرم و سرشار از عشق و محبت  لطمه جدی می زند و در این میان بیشترین آسیب را خانم ها می بینند.       

منبع: روزنامه خراسان

:: بازدید از این مطلب : 756
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 3 بهمن 1396

"اصلاح طلبی" آمریکایی همیشه یکی از نقشه های اصلی سلطه گرایی و استعماری در قاره های آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بوده است. بعد از فروپاشی شوروی مفهوم "اصلاح طلبی"به عنوان یکی از استراتژیهای بنیادین سیاست خارجی آمریکا فرم و شکل تازه ای به خود گرفت. انتخاب مفهوم و استراتژی "اصلاح طلب" به خاطر معنی مبهم و غیر روشنی است که دارد و می توان هرآن به اقتضای محیط آن را به دلخواه خود تعریف کرد. باید توجه داشت هیچ کس برنامه معینی از اصلاحات که نان و آب و هوای تمیز و سلامتی فکرو آسودگی خاطر مردم را تامین کند ارائه نداده است، ولی همه دولتمردان و مطبوعات به اصطلاح "اصلاح طلب" داخلی و خارجی از آزادی بیشتر مطبوعات (یعنی هرج و مرج بیشتر مطبوعات)، از افزونی بیشتر احزاب سیاسی و حناح ها (یعنی هرج و مرج سیاسی) و از تقلیل قدرت رهبری و حکومتی (یعنی هرج و مرج و نا امنی مملتی) و ... صحبت می کنند.

درست بعد از شکست آمریکا از ویتنام و پیروزی انقلاب اسلامی،سیاست آمریکا در استراتژی و تاکتیک سیاست جهانی تغییر کرد. شکست آمریکا در ویتنام و از دست دادن بهترین دست نشانده خود یعنی شاه، همراه با شکستهایی که در برنامه های توسعه ای در زمینه های اقتصادی و سیاسی لیبرالیسم سرمایه داری که در بسیاری از کشورهای تحت تسلط خویش تحمیل کرده بود، باعث گردید تا در برنامه های مداخله جویانه خود تجدید نظر نماید. بخصوص وقتی که تنها رقیبش شکست خورده بود و لازم بود در مقابله با تحولات بوجود آمده در موضع گیری و جهت گیری های جهانی خود تجدید نظر نماید. بجای اینکه از دیکتاتورها حمایت نماید،و امنیت آنها را با دستاوردهای اقتصادی تامین نماید، بحث ها و پشتیبانی از مفاهیمی چون "جامعه مدنی" ،"حقوق بشر"، "دموکراسی" در چهارچوب  لیبرالیسم و تحت لوای "اطلاح طلبی"  پیشه راه نفوذی خود در کشورها را سر لوحه کار خود قرارداد. هدف از تغییر استراتژی آمریکا بر این باور استوار بود که در جهانی که ارتباطات و اطلاعات و دانش توسعه پیدا نموده است، برای حفظ امنیت خود و گسترش تفکر لیبرالیسم، متوسل به زور تنها کافی نیست، بلکه نفوذ در عقاید با القاء توسعه سیاسی همرا با مفاهیمی چون "جامعه مدنی" ،"حقوق بشر"، "دموکراسی" که واژه هایی نو، دلنشین و مطلوبی هستند، جایگزین روش قبلی نمودند. برنامه های اصلاح گرایی لیبرالیسم و حقوق بشر و جامعه مدنی، برای استقرار دموکراسی به شیوه و روش آمریکا، به عنوان یک استراتژی  برعلیه انقلابها و خاموش کردن جنبشها برای کشورهایی که همسو با لیبرالیسم آمریکایی نیستند مانند انقلاب اسلامی ایران پیوسته به کار برده شده است.

انقلاب اسلامی ایران از جهات مختلفی  ضربه به آمریکا زد، بزرگترین پایگاه آمریکا را از بین برد، ضربه شدیدی به کسانی زد که مدعی بودند، "لیبرالیسم دموکراسی" پایان تاریخ است، رویش همزادی برعلیه لیبرالیسم دموکراسی شد، زحمات چندین دهه فعالیت استعمار پیر(انگلستان) و آمریکا را ازبین برد. از زمان استفاده از واژه "اصلاح طلبی" توسط سردمداران کاخ سفید تحت برنامه های اصلاحات مانند برنامه اصلاحات انقلاب سفید شاه تا برنامه هایی که در غرب صورت گرفته است، انقلابی نبوده است.  در تاریخ معاصر ایران از اواسط دوره قاجاریه تا پایان رژیم پهلوی، چالش بین اصلاح طلبی و انقلاب همیشه وجود داشته است. اصلاح طلبی یا در مقابل انقلاب قرار گرفته است و یا سعی نموده انقلاب را مسخ نماید، اصلاح طلبی ناطرالدین شاهی و رضاخانی و محمد رضا شاهی سه اصل مشترم داشتند، هر سه اصلاح طلبی در بستر استبداد رشد نمودند، هر سه سعی نمودند از غرب تقلید نمایند تا به قول شاه به دروازه تمدن برسند،هرسه اصلاح طلبی تحت نفوذ سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی ابر قدرت های وقت و دخالت مستقیم آنها در امور داخلی ایران برنامه ریزی و اجرا شده اند. در بسط و اجرای اصلاح طلبی غربی روشنفکرانی بودند که سعی می نمودند آن اصلاحات را ترویج نمایند، امثال:  فرزندان معنوی عباس میرزا مانند طالبوف، ملکم خان و آخوندزاده، و در دوره به ظاهر متجدد پهلوی اول می توان از فروغی، تقی زاده، و... و در دوره پهلوی دوم می توان از 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 23 دی 1396

جناب آقای حسن روحانی در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۹۶ ، در اجلاس حقوق شهروندی ، طی سخنانی اظهار می دارد : والله پیامبر شنود نداشت !

 

باید به جناب آقای روحانی متذکر شد که پیامبر (ص) ویلای اشرافی در شمال تهران نیز نداشت . پیامبر (ص) در محل کارش ، استخر و سونا و جکوزی اختصاصی هم نداشت ! پیامبر (ص) روحیه استفاده از بیت المال برای هزینه های شخصی را هم نداشت . پیامبر (ص) فرزندان فاسدی که در کشورهای غربی مشغول عیاشی باشند را نیز نداشت . پیامبر (ص) زندگانی اشرافی هم نداشت و بیشتر اوقاتش را نیز با مرفهین بی درد نمی گذراند . پیامبر (ص) از افراد فاسد و رانت خوار در اطراف خودش استفاده نمی کرد . پیامبر (ص) ، غارتگران بیت المال را ذخایر نظام اسلامی نمی نامید . پیامبر (ص) اهل دروغ گفتن به مومنان نبود . پیامبر (ص) هیچ گاه وعده های کذب و توخالی به مردم نمی داد . پیامبر (ص) آمارهای اقتصادی خلاف واقع به مردم نمی داد . پیامبر (ص) در سفرهای خود ، در گران ترین و اشرافی ترین محل ها سکونت نمی کرد . پیامبر (ص) هیچ گاه ارتباط با مستکبران را بر ارتباط با مستضعفان ترجیح نمی داد . پیامبر (ص) از اینکه میزان دارائی و اموال خود را اعلام کند ، ترس و وحشت نداشت . پیامبر (ص) منتقدانی که در پی اصلاح امور بودند را به جهنم حواله نمی داد . پیامبر (ص) در طی جنگ های بدر و احد و خندق ، هیچ ارتباط مخفیانه ای با سران کفر و شرک علیه نیروهای رزمنده اسلام برقرار نکرد . پیامبر (ص) هیچ گاه در جهت تضعیف قدرت دفاعی اسلام ، اقدامی نکرد . پیامبر (ص) هرگز به دشمنان عنود و لجوج اسلام ، خوشبین نبود و به آنها اعتماد نداشت.

پیامبر (ص) هیچ گاه با شیاطین دست نداد و به آنها لبخند نزد و با آنها عکس یادگاری هم نگرفت ! پیامبر (ص) در برابر تحریم های اقتصادی کفار و مشرکین ، اظهار ضعف و عجز نکرد و به سبب آن فشارها ، با آنها تن به سازش های حقیرانه و ذلت آور نداد . پیامبر (ص) هیچ گاه قراردادهای خسارت باری شبیه به برجام را منعقد نکرد و دستاوردهای دانشمندان مسلمان را بر باد نداد.

پیامبر (ص) برای پیشرفت جامعه اسلامی ، منتظر الطاف و کمک های شیاطین نبود . پیامبر (ص) برای باقی ماندن در قدرت ، حاضر نبود به هر وسیله نامشروعی متوسل شود . و بالاخره اینکه والله قسم ، پیامبر (ص) هیچ ارتباط مخفیانه ای با M.I.6 نداشت !


:: بازدید از این مطلب : 768
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 22 دی 1396

حقوق مردم هم در قاتون اساسی به خوبی مشخص شده است و در مکتب اسلام به خوبی نشان داده شده است. برای رسیدن به این امر مهم و حیاتی مردم عزیزمان، ایحاد سازکارهایی قانونی آمیخته با دستورالعملهای اسلامی صورت می پذیرد.. در قوانین دموکراسی غربی که بر اساس مکتب لیبرالیستی  صورت گرفته است، سازکارهای مناسب ایجاد شده است و خط کشی های صورت گرفته بسیار منظم و قابل کنترل و نظارت خاص قرار می گیرد. سیستم های پیچیده نظارت و کنترل در اجرای فوانین و دستوالعملها به کار گرفته شده است. تخطی هر شهروند از آن قوانین و دستورالعملها به شدت به شدت برخورد می شود. با هر شهروندی در هر پست و مقامی که خارج از خطوطی که برایش ترسیم شده است، حرکت کند به شدت برخورد می شود. دسترسی به هر لذتی برای تمام شهر وندان مهیا است، آزادی شهروند تا زمانی است که شاکی نداشته باشد. در ایران اسلامی هنوز برای اجرای دستورالعمل های اسلامی ساز و کارهای لازم ایجاد نشده است. بعضی از قوانین اسلامی سلیقه ای و بعضا پیاده نشده است و یا برای اجرای آن هنوز برنامه ای ندارند. به همین خاطر است بیشتر مسئولین بجای آنکه مجری خوبی باشند شعار گوی خوبی هستند. در شعارها از مردم مایه می گذارند ولی در عمل مردم فراموش می شوند. در غرب فصل الخطاب برای همه قوانین است. ولی در کشور ما به خاطر سیستم نامنظم و کنترل و نظارت بسیار ضعیف در ساختار عیب دار، قوانین خوب عمل نمی کنند و حقوق شهروند یایمال می شود. برای رهایی از این عیب، مدیران ما باید خدامحور باشند و تهذیب نفسی قوی داشته باشند تا بتوانند نقص ساختارها را جبران نمایند.امام خمینی (ره) می فرماید: «اگر تمام انبیاء عظام جمع شوند در یک شهری و در یک کشوری، هیچ گاه با هم اختلاف نمی‌کنند برای اینکه آنها تزکیه شده‌اند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشده‌ایم، تربیت نشدیم. تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده‌اند و آن خطری که از عالمی که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می‌شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غایت بعثت این تزکیه است غایت آمدن انبیاء این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم».(11/3/60)

بهترین راه برای احقاق حقوق شهروندی انتصاب مدیرانی است که دارای تهذیب نفس باشند. در کارهایشان فقط رضایت خداوند برایشان مهم باشد، امام خمینی(ره) می فرماید.

«اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمی‌شود؛ علم انسان را تهذیب نمی‌کند. گاهی علم انسان را به جهنّم می‌فرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنّم می‌فرستد؛ گاهی علم عرفان انسان را به جهنّم می‌رساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنّم می‌فرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنّم می‌فرستد. با علم درست نمی‌شود. تزکیه می‌خواهد- «یزکّیهم»- تزکیه مقدم است بر همه چیز. طلبه‌ای که در مدرسه درس می‌خواند. همدوش با درس، همقدم با درس تزکیه لازم دارد. امام جمعه‌ای که- برای مردم- می‌خواهد هدایت کند مردم را، باید تزکیه خودش را کند تا بتواند هدایت کند. دولتی که بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند باید تزکیه بکند خودش را. عارفی که بخواهد مردم را به معارف الهیّه دعوت کند تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد. فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصۀ شیطانی در او هست، این عمل را نمی‌تواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید می‌گوید و دل، دل شیطان است که توحید را دریافت کرده است و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته و فقه را تعلیم می‌کند. تا این خصیصه هست، تما مامور لنگ است.(14/11/63)

با توجه به مقدمه:

[رئیس جمهور در اجلاس ملی گزارش اجرای حقوق شهروندی گفت : « از همه مردم می خواهم بودجه 97 را رها نکنید، همه دستگاه‌ها در سال 97 بودجه می گیرند، باید به مردم بگویند بودجه را کجا خرج کردند.»
وی افزود : «دسترسی به اطلاعات از مهم‌ترین حقوق مردم است، باید به اتاق شیشه‌ای برویم و مردم ما را مشاهده کنند.» وی تاکید کرد : «هر که از جیب مردم پول می گیرد باید به مردم بگوید کجا و چگونه خرج شده است؟»

در ظاهر سخنان زیباست و مردم پسنده، چگونه این سحنان زیبا را از شعار به عمل تبدیل کنیم؟ اگر آن مدیر تهذیب نفس نداشته باشد و سازمان نیز فاقد نظارت و کنترل کافی است چگونه باید انتظار اجرای این دستورالعملهای زیبا را داشت؟ آیا خود جناب رئیس جمهور بر اجرای حرفهای زیبای حقوق شهروندی عمل کرده و می کند تا مجموعه پایین دستی ایشان آن سحنان زیبای حقوق شهروندی را اجرا نمایند. 

همه ساله به 22 دستگاه زیر مجموعه نهاد ریاست جمهوری بودجه قابل ملاحظه‌ای اختصاص می‌یابد. تقریبا یک سوم بودجه این نهاد به عنوان کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی و دولتی در اختیار شخص رئیس جمهور است . این بودجه فارغ از چتر نظارتی دیوان محاسبات و هر نهاد حسابرسی و حساب‌کشی است . آیا رئیس جمهور به عنوان نماد رعایت حقوق شهروندی حاضر است در مورد کمک ایشان به اشخاص حقیقی و حقوقی در 4 سال گذشته به مردم بگویند این بودجه را کجا خرج کرده اند؟ رقم این بودجه سال گذشته بیش از 70 میلیارد تومان بوده است. وقتی همه دستگاه‌های زیر نظر ریاست جمهوری هر کدام بودجه خاصی دارند و خود نهاد هم جداگانه بودجه دارد چه نیازی به این بودجه «کمک» وجود دارد، به ویژه اینکه این بودجه عظیم در اختیار رئیس جمهور بیش از کل بودجه نهاد ریاست جمهوری است؟!
بد نیست بدانیم جمع جبری کمک‌هایی که رئیس جمهور طی چهار سال گذشته بر اساس این اعتبار به اشخاص حقیقی و حقوقی داده اند بیش از 280 میلیارد تومان می شود. در بودجه 97 هم بیش از 70 میلیارد تومان برای کمک و بودجه در اختیار رئیس جمهور پیش‌بینی شده است. البته بحث من در بودجه عملیاتی به موضوعی که اشاره شد مربوط نمی شود ، بحث بر سر این است که دولت و رئیس‌جمهور که عزم «شفاف سازی»، «شفاف گویی» و «حضور در اتاق شیشه ای» را دارند و دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها را دعوت به این مهم کرده اند ، معتقدند در بودجه 97 رویکرد بودجه ریزی عملیاتی را انتخاب نموده اند . اما اعداد و ارقام بودجه حکایت از چنین عزمی ندارد.
بودجه وزارت نفت در سال 97 طبق جدول شماره 7 خلاصه بودجه دستگاه‌های اصلی و زیرمجموعه ص 173 فقط 12 میلیون تومان است. تکالیفی که در تبصره یک بودجه بر عهده وزارت نفت است آیا با 12 میلیون تومان هزینه که چیزی کمتر از حقوق یک سال یکی از نگهبانان درب وزارت نفت است ، قابل اجراست ؟!
بودجه بر اساس تعریف ماده یک قانون محاسبات عمومی پیش‌بینی درآمد و برآورد هزینه است.
وزارت نفت در سال 97 چقدر هزینه و چقدر درآمد دارد؟
تبصره یک ماده واحده بودجه 97 در این مورد ساکت است . فقط می گوید 5/14 درصد درآمد حاصل از صادرات نفت ، میعانات گازی و خالص صادرات گاز به عنوان سهم شرکت ملی نفت باید به این شرکت داده شود!
مگر شرکت ملی نفت شرکت سهامی است که 5/14 درصد درآمد، نه سود شرکت به این بنگاه اقتصادی دولتی اختصاص یابد. بودجه‌ریزی عملیاتی در این مورد چه حرفی دارد؟ بودجه 97 کل کشور ساکت است. مهمتر از این خبط عظیم در بودجه‌ریزی دستگاه وزارت نفت؟!
در تبصره یک ماده واحده بودجه 97 آمده است: وقتی 5/14 درصد منابع حاصل از صادرات نفت و میعانات گازی و صادرات گاز را به شرکت ملی نفت دادید این شرکت معاف از تقسیم سود سهام دولت است یعنی بزرگ‌ترین بنگاه اقتصادی دولت سودش مال خودش است ، دولت به عنوان متولی نفت سهمی از این سود ندارد . این یعنی زیر پا گذاشتن ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی !
آیا رئیس جمهور و وزیرنفت و نیز رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور حاضر است با حضور نیم ساعت در اتاق شیشه ای به این سوالات پاسخ دهند و بگویند عزم بودجه‌ریزی عملکرد در مورد وزارت نفت و شرکت ملی نفت چه می شود؟ بالاخره شرکت ملی نفت است که با بودجه غیرقابل احصا، وزارت نفت را اداره می کند 
یا این وزارت نفت است که شرکت ملی نفت را مدیریت می کند؟ آیا با بودجه 12 میلیون تومانی وزارت نفت می شود دستگاه عریض و طویل شرکت ملی نفت را که بودجه‌اش بیش از بودجه عمومی دولت است اداره کرد؟](برداشت ازhttp://anbarloee.ir/)

 به‌موجب اصول 113 و 121، مسئولیت اجرا و پاسداری از قانون اساسی را بر عهده رئیس‌جمهور نهاده است. 

وقتی آقای رئیس جمهور در نطق بودجه ای سال 97 خود در مجلس شورای اسلامی بیان می دارد: "لایحه بودجه سال 1397 برشی از برنامه چهارساله دولت است."  بر این اساس بودجه سال 97 مغایر اصل 52 قانون اساسی است.  زیرا در همین قانون آمده است: "بودجه سالانه کل کشور به ترتیبی که در قانون مقرر می شود از طرف دولت تهیه و برای رسیدگی و تصویب به مجلس تسلیم می گردد. هر گونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع مراتب مقرر در قانون خواهد بود."

آیا  بودجه سال نود و هفت برای همین مردم نیست که رئیس جمهور درگام اول آن (تهیه بودحه) فراتر از قانون عمل می کند.

انتظار این است که رئیس قوه مجریه اول از خود شفاف سازی و قانونمندی را شروع نماید تا دیگر اعضای دولت و سازمانهای زیر مجموعه آنها هم شفاف سازی نمایند و هم قانون را فصل الخطاب خود قرار دهند. به امید آنروز

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 20 آذر 1396

آیا برای رسیدن به حق، راه های مختلفی وجود دارد یا خیر؟ با کدام ریسمان می توان به حق رسید؟ ریسمان عدالت یا ریسمانهای دیگر، مانند: خودخواهی، تکبر، و . . . آیا به وسیله های رسیدن به حق،  فکر کرده ایم یا خیر؟ آیا برای مدعیان طرفدار انقلاب، امام و ولایت فقیه،  وسیله های رسیدن به هدف مهم است یا خیر؟ اگر انتخاب وسیله مهم است، باید دقت بیشتری نمود، تا شفافیت و ذلال بودن حق کدر نشود. ای عزیز


:: بازدید از این مطلب : 515
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 20 آذر 1396

:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 30 آبان 1396

این روزها شاهد دغ مرگ بودن سران کشورهایی هستیم، که هم در بوحود آمدن غده سرطانی داعش دست داشتند و هم با نیرو های انسانی و مالی داعش را حمایت کردند. شعاع جنایات این حرامیان آنقدر وسیع  و سخیه و وحشیانه بود که حیوانات از عمل آنها نیز شرم دارند. طرحی که قرار بود سی سال به طول بکشد تا صهیونیستها نفس آرامی بکشند، به همت مردم عراق و سوریه و سلحشوران ایران همراه با حزب الله و دیگر نیروهای مقاومت شیعه و سنی ناکام ماند. اگر سران کشورهای حامی داعش از غصه بمیرند نباید آنها را سرزنش نمود. این پیروزی را به همه آزادگان تبریک عرض می کنیم.


:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 29 آبان 1396

 و اما پندها:

1 - حوادثی که در طبیعت رخ می دهد، اثرات فعل و انفعالاتی است که در درون و بیرون کره خاکی یعنی زمین بوجود می آید. بعضی از آن حوادث برای انسان و دیگر موجودات خوش یمن هستند، مانند باران، و بعضی از آنها برای انسان و دیگر موجودات دردسر بوجود می آورد، مانند طوفان، زلزله و... در زمانهای دور بعضی از این حوادث تمدن ها را نیز از بین می برد. هر چند آدم ها قدرت و توانایی آنرا ندارند که از وقوع آنها جلوگیری نماید ولی با نعمت عقلی که خداوند به او عطا فرموده می تواند با تمهیداتی در برابر این حوادث صدمات کمتری ببیند.

زلزله کرمانشاه که در ساعت بیست و یک و چهل و هشت دقیقه رخ داد، یکی از آن حوادث بود. متاسفانه در حادثه غم انگیز حدود چهارصد و شصت نفر از هموطنانمان جان باختند و حدود هشت هزار نفر مجروح و حدود هفتاد هزار نفر بی خانمان شدند. 

2 - وقتی حادثه ای رخ می دهد و عده بیشماری از هموطنانمان را در زندگی روزمره خود با مشکلی سخت روبرو می شوند، بدون شک تمام مردم میهن عزیزمان همراه با مصیبت دیدگان، ناراحت و اندوهبار می شوند. با دیدن صحنه های دلخراش زلزله زدگان با اشگ و غم، خود را در غم و اندوه آنها شریک می کنند. ملت یک پارچه به کمک آنها می شتابند.

3 - در این حادثه غم بار،بسیاری از سازمانها و نهادها با توجه به مسئولیتی که داشتند، عزم خود را جزم کردند و به کمک حادثه دیدگان شتافتند،الویت آنها نجات آنهایی که در زیرآوارها گرفتار بودند و برآورده ساختن نیازهای اولیه آنها بود. متاسفانه بعضی از مدیران ارشد نظام، مانند آقای جهانگیری و رئیس جمهور که در راس قوه مجریه هستند، به جای اینکه  فکر و ذکرشان آسیب دیدگان زلزله بوده باشد، و فکر انتقامجویی از منتقدین خود و دولت گذشته را  به وقت مناسب بیاندازند، عجله نمودند و یک مسیر انحرافی را برای ذهن مردم ایجاد نمودند، ( در حالیکه حدس و گمان آنها غلط از آب در آمد)،  ای کاش  قبل از پیش داوری عجولانه به این سئوال مردم توجه می کردند، که دولت شما کدام مسکن  را برای مردم محروم ساخت تا شاهد مقاوم و یا غیر مقاوم بودنش باشند؟! اینگونه اظهار نظر های بیجا باعث می شود که فکر و ذهن ها به جای اینکه از درد و آلام آسیب دیدگان کم کند، بیراهه  را به مردم نشان می دهند.

4 - در برخورد با اینگونه حوادث چهره های واقعی و غیر واقعی اشخاص خود را نشان خواهند داد. شاخص برای نشان دادن سره از ناسره، مسئولیت پذیری، انجام کار جهادی و ایثارگری است. انهایی که در این حادثه غم بار سر از پا نشناختند و بدون هیج پیش فرض حاشیه ای، با اقدامی مسئولانه و جهادی و ایثارگرانه  وارد میدان شدند، از چهره های صادقی هستند که کمتر نق می زنند، به خاطر خدا کارمی کنند، منتی به کسی ندارند و برای آنها هدف وسیله را توجیه نمی کند و بر عکس آن کسانی که در چنین موقعیت حساسی به فکر حاشیه ها غیر از اصل قضیه هستند، نه مسئولیت پذیرند، و نه با کلمه جهادی و ایثارگری آشنایند، بسیار فرافکنی می کنند و برای آنها هدف وسیله را توجیه می کند، بد بخت مردمانی هستند که دل به حرف های اینگونه اشخاص خوش می کنند.  


:: بازدید از این مطلب : 628
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 23 مهر 1396

تقریبا چهل دهه از عمر شکوهمند انقلاب اسلامی می گذرد. در این مدت بارها سیاست مداران کاخ سفید برای شکست و یا به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی نقشه ریختند و آنرا به شکلها و روش های مختلفی اجرایی کردند، هیچکدام از تصمیمات براندازی شیطان بزرگ بدون برنامه ریزی های دقیق و از پیش حساب شده نبوده است. کلیه اعمال و برنامه های سران کاخ سفید برپایه منافع آنهااستوار است که توسط اقتصاددانان و سیاستمدارن خبره تایید نوع و روش اجرای آنها را پیشنهاد می کردند. مانند طرح برنارد لوئیس که تجزیه کشورهای اسلامی برای اولین بار در نشست سال 1979 اعضای بیلدربرگ در اتریش سخن گفت. او طرح خود را که شامل تجزیه کشورهای خاورمیانه از جمله ایران به کشورهای کوچک که قابل مدیریت باشند، برای سران اقتصادی و سیاسی شرکت کننده در بیلدربرگ ارائه داد.این یک اصل کلی در اصول تفکر لیبرال دموکراسی است. و ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز معروف کاخ سفید و پیش بینی جنگ تمدنها را ارائه داد و برای پیروزی آمریکا در این جنگ که بین اسلام و آمریکاست راه حلهایی را ارائه داده است. 

 

ادامه دارد

 


:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 22 مهر 1396

 

قبل از اینکه به خصوصیات فکری خودم بپردازم، لازم می دانم شناختی از گزاره های مختلف زندگی که در حاشیه های آن به عنوان یک اصل جا خشک کرده اند داشته باشم.هر کس باید در طیف های مختلف زنگی خود، مانند اعتقادات، عقیده، اخلاقیات، رفتار، کار، خانواده، عشق، علاقه، افتصادی، سیاسی،روی هم رفته جهانبینی و ایدئو لوژی  خود شاخصه هایی را داشته باشد. کل بشر نسبت به خود و جهان هستی دارای یک نوع بینش و تفکری هستند که راه و روش زندگی خود را با توجه به آن بینش انجام می دهند. شدت و ضعف، بی تفاوتی و تعصب نسبت به مسائل سیاسی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی همه از شناخت خود و ایدئولوژی و جهان بینی که در تمام طول عمر همراه با آموزه های فرهنگی کسب کرده اند، نشات می گیرد. نوع تفکر و ذهن بعضی ها در تفهیم و تبیین کلید واژه ها یی مانند آزادی و اصلاح فرق می کند، چون مفاهیم اینگونه واژه ها وسیع است، هرکس می تواند تفاسیر مختلفی از آنها داشته باشد. مصادیقی که از تعریف اشخاص احصا می شود، پی می بریم که حق کلمه را ادا نموده و یا با آن کلمه بازی می کند، از ابهامها، سوء نیت ها، شبهه ها پی می بریم که گوینده به مفهوم واقعی کلمه می پردازد و یا برای رسیدن به هدف شنونده را به بیراهه می کشاند. اصلاح از آن کلماتی است که متاسفانه استعمارگران، غارتگران، دشمنان قسم خورده ملت ها گوی سبفت را از صالحان برده اند و ادعای اصلاح دارند. این دردی است که دامن مردمان مظلوم  تاریخ را می گیرد و گلوی آنها را می فشارد. با این وجود اگر جمعیت بالغ ایران اسلامی را به مجموعه هایی تقسیم بندی نماییم، در همه این مجموعه ها ی فکری غیر از "معاندها"، کلیدواژه هایی وجود دارد که اعضای آن محموعه ها نسبت به آن یک نوع واکنش نشان می دهند میانگین شدت و ضعف در آنها نمره نیم یا یک است نسبت به بیست.مانند منافع ملی، عرق ملی و ... عرق ملی ملتها با هم فرق دارند. در کشور ما چون یک کشور مکتبی است، عرق ملی مان با جوهره دینمان شستشو شده است.  

 اکنون برای هر محقق با انصافی عیان و آشکار است که جهان بینی و ایدئولوژی های حاکم در دنیا مردم را به چه سمت و سویی می برند و کدام به کرامت، شرافت، و ارزش های انسانی توجه می کند. برای انسان معمولی نیز قابل امتحان هستند، اگر قدری به خروجی های آن کشورها نگاه کنیم پی به انصاف و صداقت آنها خواهیم برد. 

هرچند به طور واضح اصحاب اصلاحطلب ما خطوط فکری خود را در پیشگاه ملت بزرگ ایران تبیین نکرده اند و از آن طفره می روند، ولی از بیانات و نوشته های آنها و وابستگی هایی که نسبت به جهان خارج دارند و اظهار نظرهایی که نسبت به موضوعاتی چون ارزش ها و منافع ملی می کنند به خوبی اهداف آنها مشخص می شود. اگر تاریخ دهه های گذشته روشنفکری را در ایران مطالعه کنیم، یک نوع خویشاوندی و همگرایی را بین آنها و اصلاحطلبان امروزی خواهیم یافت. که درباره  غربزدگی، سکولاریسم، عدم توانایی قدرت داخلی و جوهره ما می توانیم روی بک ریل حرکت می کنند.اصلاحات یک واژه کلیدی در متن دین و دیندارانی است که براساس آموزه های قرآن و سیره پیامبران و ائمه معصومین علیهالسلام زندگی می کنند. تمام زحمات و کوشش های پیامبران و اولیاء جانفشانی ائمه علیهالسلام در راستای اصلاحات برای جامعه و تغییر در روش و نوع زندگانی مردم بوده است. برخی از این اصلاحطلبان مفهوم اصلاحات را در زمین اندیشمندان غربی که به انسان غیر از نگاه دینی نگاه می کنند،چیده اند، پایه فکری آنها انسان محوری است که بر پایه سود و لذت می چرخد. در این دیدگاه معیار سنجش عقل است که با تجربه به حقانیت می رسد. آنچه که از اندیشمندان نصیب فرد می شود پوچگرایی است زیرا به هیچ چیز الزام آور غیر از خطوطی که چطور روی آنها حرکت کند در دستان خالی اش باقی نمی گذارند. این عقل تجربه گرای فرد ناله های کودکان گرسنه در آفریقا و یمن را می شنود؟ که حتما می شنود، عاملهای گرسنگی اورا با آموزه های عقلگرایی نگاه می کند،هیچوقت به این مطلب نخواهد رسید که انسانیت من در برابر گرسنگی این کودکان، نه اینکه ارزشی ندارد بلکه شرمسار است.    نه اصواگرای دگماتیسم و نه اصلاحطلب پوپولیسم نمی توانند مردم ولایتمدار شیعه را به آرمانهای والا سوق دهند، جز اصولگراهای اصلاحطلبی که  برای جهاد و ایثارگری ملتش سر نمی شناسد. به قول حاقظ

بر آستان جانان گر سر توان نهادن                   گلبانگ سر بلندی برآسمان توان زد

 

 


:: بازدید از این مطلب : 525
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 12 مهر 1396

خیلی از ما انسانها در زندگی روزمره از اصل زندگی قافل می شویم و زندگی مان حول محور حاشیه های زندگی می چرخد. خیلی هم به خود می بالیم که داریم زندگی کنیم! در حالیکه از ریل اصلی زندگی خارج شده ایم، فکر می کنیم داریم زندگی می کنیم. بعضی از ما ها آنقدر با حاشیه های زندگی آمیخته می شویم که مجال بررسی و ارزیابی از زندگی را فراموش می کنیم. بعضی از حاشیه های زندگی نیازهای ما را فراهم می کنند و به مقداری که زندگی را تامین می کنند لازم است، ولی ما چنان وابسته به آنها می شویم که اصل را فدای فرع می کنیم ،تعداد آنها در زندگی به مقدار دلبستگی هایمان بستگی دارد. به لطف پیشرفت تکنولوژی ماشاالله آنقدر دلبستگی ها زیاد شده اندکه نپرس.  به جرئت می توان باور کنیم که بیشتر ماه ها زندگی نمی کنیم. حاشیه های امنی پیدا کرده ایم و روزگار را به صورت روزمرگی می گزرانیم، نمی دانیم شاید از متن اصلی زندگی می ترسیم یا شاید هنوز بعد از عمری، متن اصلی را نخوانده گم کرده ایم. جوهره زندگی یا همان متن اصلی دائم در تلاطم است، عاقلان سعی می کنند تا پایشان به حاشیه ها گیر نکنند، انسانهای پخته در متن زندگی می کنند نه در حاشیه، ناآرامی یکی از ویژگی های آنهاست. همانطوریکه دریای آرام نمی تواند دریانورد خوب تربیت نماید، سگ دو های الکی نیز نمی تواند انسان پخته بسازد. رضایت و آرامش از دیگر ویژگی آنهاست، ترس در وجود آنها نیست، تحولگرا هستند و زندگی را با عینک شفاف واز دریچه ای باز نگاه می کنند.

بعضی از ماها گرفتار پول هستیم، پولی که می تواند در بخشی از نیازهای زندگی یار و یاورمان باشد، بلای جانمان می شود و تا هنگامه خداحافظی از دنیا ما را رها نمی کند. گرفتار در زرق و برق دنیا، گرفتاری در عادت ها،... همه و همه حاشیه هایی هستند که می تواند کل زندگی ما را تحت شعاع قرار دهند و ما را از اصل زندگی دور نگه دارند. ابزارهایی که جای هدف را گرفته اند، و مانیز ناشیانه و نه هوشمندانه در پی آن روزگار را سپری می کنیم.  


:: بازدید از این مطلب : 638
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 9 مهر 1396

مهر با پرچم علم و دانش و محرم با پرچم، ایثار و شهادت و هشت سال دفاع مقدس با پرچم، مقاومت و رشادت

چه مهمانی و میزبانی مبارکی، وقتی مهر، ماه علم و دانش، میزبان محرم، ماه عشق و ایثار و شهادت و بصیرت باشد.

و هشت سال دفاع مقدس، نهال و مولود مبارک، این دو منبع رشد کرامت ، عزت انسان و آدمیت

مهر ومحرم و دفاع مقدس، هر سه میعادگاه مهرورزی،مدارس عشق و ایثار و شهادت،  مظهر بالندگی، تلاش و کوشش برای رشد وبصیرت، قدم برداشتن برای رسیدن به قله های رفیع علم ، دانش و معرفت در پی اهدافی  والا به سوی کمال انسانها.

محرم زیباترین نوع زندگی را به ما می آموزد، امروزه اکثر ماها درحاشیه های زندگی، عمر را  تلف می کنیم ، محرم اصل اساسی زندگی است. درمحرم جز زیبایی، هیج چیز نمی بینیم.

وقتی باید از گهواره تاگور پی علم و دانش باشیم،باید همه ماه ها محرم و همه سرزمین ها کربلا و همه روز ها عاشورا باشد. تا رازهای نهفته در کربلا و فرات را از نوک قلم هایمان به کنج دلمان رسوخ نماید، تا مثال آنهایی باشیم که نام حسین (ع) را بر پیشانی بستند تا سندی باشد بر این عهدی که معلم هایشان در مدارس عشق،  به آنها یاد داده بودند.عجب پدیده مبارکی، محرم مهمان مهر باشد، چقدر یادگیریمان آسان می شود،چه منطقی بالاتر از ابوالفضل علمدار(ع)در لابلای کتاب ها می یابیم که در دشت سوزان کربلا، داغ خنک کردن گلویش را به خاطر عهدی که بسته بود، بردل آب فرات بگذارد.  و فصاحت و بلاغت کلام زینب (س) در کاخ یزیدیان وایثار و عشق ورزی شهیدان هشت سال دفاع مقدس که تمام دلنوشته های عارفان و عابدان و اندیشمندان را به تعظیم واداشته است.

در سفره تعلیم و تربیت امسال مهر، رایحه ایثار و شهادت و جانبازی به مشام سفره دارانی چون جوانان و نوجوانان ایران اسلامی می رسد.


:: بازدید از این مطلب : 485
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 9 مهر 1396

هر ایامی که به مناسبت های خاصی نامگذاری شده است، دارای شعاع و برد محدودی هستند.با وجودیکه نامگذاری بعضی از ایام توسط سازمانهای مختلف جهانی مانند یونسکو انجام گرفته است ولی شعاع بردشان فقط تبلیغاتی و رسانه ای است و در بین جوامع بشری اثر ماندگاری ندارد. دربین تمام این ایام عاشورا جایگاه خاصی دارد که تمام افکار را وادار به تفکر و تمام دلها را تسخیر می کند، در این سناریو تمام واژه ها درس می نشینند تا بیاموزند رمز عشق ورزیدن را.


:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 144
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 17 مرداد 1396

1- با وجود اینکه من خوش بین نبودم به مذاکرات با آمریکا، با این مذاکرات موردی،مخالفت نکردم، موافقت کردم،از مذاکره کنندگان هم با همه وجود خمایت کردم، الان هم حمایت می کنم.

2- از رسیدن به یک توافقی که منافع ملت ایران را تامین کندو عزت ملت ایران را حفظ کند، صد در صد حمایت می کنم.

 3 - توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملت پامال بشود، عزت ملت از بین رود،ملت ایران با این عظمت، تحقیر بشود،توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی.

4- مطالبه بعدی ما از مسئولین این بوده است که گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید.

 


:: بازدید از این مطلب : 497
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 5 مرداد 1396

این روزها به خوبی لمس می کنیم که انقلاب بعد از حدود چهل سال از عمر باشکوهش بر استکبار ستیزی اش در شعار و عمل موفق بوده است، آنچه که نظر رهبر کبیر انقلاب خمینی کبیر(ره) بوده در این هدف خوب عمل شده و من با غرور نماز شکر می گزارم. این پیروزی را از رفتار رهبران لیبرال دموکراسی غرب به خوبی می توان فهمید. وقتی عصبانیت شیطان بزرگ را شاهد هستیم، و علت این عصبانیت  در ناکامی های مداومی است که در حوزه های مختلف از جمهوری اسلامی ایران سیلی خورده است. نا امیدی در استراتژی طرح خاور میانه جدید با توجه به تجربه ای که بعد از جنگ جهانی دوم موفق به تجزیه امپرطوری اسلامی شدند.  روی این طرح  چندین سال نظریه پردازان و سیاستمداران آمریکا بر اساس طرح برنارد لوییس یهودی اسلام شناس کارکردند. لوییس در یک سخنرای در سال 1979 به سران اقتصادی و سیاسی استعمارگران غرب اعلام کرده بود برای موفقیت در سلطه گری،باید کشورهای خاورمیانه بر اساس بنیان های زبانی، نژادی و منطقه ای تکه پاره شوند. بر اساس این طرح نقش انگلیس خبیث، راه اندازی و حمایت شورش های قومی اقلیت هایی مانند دروزی ها در لبنان، بلوچ ها، ترک ها و کردها در ایران، علوی ها در سوریه، عیسویان در اتیوپی، فرقه های مذهبی در سودان، قبایل عرب در کشورهای مختلف عربی، کردها در ترکیه و ... بوده است. هدف این طرح تکه تکه کردن خاورمیانه و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ضعیف که همیشه در حال رقابت و کشمکش با یکدیگر باشند. شیطان بزرگ، برای اینکه هزینه کمتری برای این طرح بپردازد، اسلام هراسی شیعی را همراه با بعضی ازکشورهای غربی، تبلیغ وترویج کردند تا بتوانند ترسی در دل کشورهایی که به صورت قبیله ای اداره می شوند بیاندارند. تنها موفقیت آنها همراهی عربستان و چنگ زدن به درآمدهای نفتی بود که از چاه های نفت عربستان بدست می آمد. برای رسیدن به هدف اصلی، با استفاده از شعار همیشگی زورگویان و استعمارگران، "تفرقه بیانداز و حکومت کن" استفاده نمودند. پیچیدن این نسخه پر نیرنگ و شوم به دنبال استفاده از تجربیات تاریخی تفرقه افکنی عقیدتی در جهان اسلام بوده است، که در راس آن چشم انداز، اختلاف بین قومیت ها در کشورهای اسلامی در قالب تجزیه طلبی و استقلال خواهی توسط  مزدوران خود در کشورهای مختلف اسلامی انجام گیرد. این اهداف شوم آمریکایی صهیونیستی با پس زمینه "اشغال عراق"، در بعضی از کشورهای اسلامی، چون عراق، سوریه، لبنان، یمن و ...،را بعد از طی دوره ای آموزشی نظامی(توسط صهیونیست ها) و عقیدتی(توسط وهابیون عربستان) اجرایی نمودند.بعد از طی بازه زمانی، ظهور تولد یک مولود حرامی به نام داعش در قلب چند کشور اسلامی در خاور میانه و آفریقا شد. در قسمتی از اهداف آنها براه انداحتن یک جنگ نیابتی برای مقابله با جمهوری اسلامی اولین مخالف این طرح شیطانی بود. این مولود حرامی  برای رسیدن به مرزهای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر به خاطر موقعیت مناسبشان فعالیت را آغاز نمودند و باعث خسارات فراوانی چه جانی و چه مالی در کشور های عراق و سوریه شدند. بعد از چند سال از وعده های رویایی که به سران داعش جهت ایجاد دولت اسلامی وهابی صهیونیستی دادند، فهمیدند رویای آنها حبابی بیش نبود، و این خواب تسلط بر خاور میانه به دل رهبران کاخ سفید ماند. حالا که به لطف خداوند و فرماندهی رهبر فرزانه و شجاعت و دلیری مدافعان حرم، پوزه شیطان در اجرای این طرح به خاک مالیده شده است آیا نباید ترامپ عصبانی باشد، هرچه او عصبانی تر باشد مطمئنا شدت سیلی که از ایران اسلامی خورده است اثرگذار بوده است. این فکر درستی است، شیطان از دست کسانی عصبانی می شود که مخالف میل او عمل کنند. ترامپ و تمام حامیانش بدانند، که مردم ایران وفتی عصبانیت آنها رامی بینند خوشحال و خوشحالتر می شوند، زیرا به حقانیت عملکرد خودشان شک نمی کنند. پیام تمام مردم ایران به شیطان بزرگ همان بیان شهید بزرگوار دکتربهشتی است، که فرمود: به آمریکا بگویید، ازدست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. 

قل موتوا بغبضکم... بگو با همین خشم (و کینه ای که در دل دارید بمیرید). (سوره آل عمران، آیه 119)


:: بازدید از این مطلب : 495
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 3 تير 1396

:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 18 خرداد 1396

امروزه برای خیل زیادی از کسانی که فرصتی به دست می آورند تا در مسیر رودی قرار بگیرند در حالیکه در ذهن و فکر شان یا شناخت عمیقی از آن مسیر ندارند. ویا اعتقاد قلبی به آن مسیر ندارند. در حالیکه در آن مسیر و جریان  بیشمار کسانی با عقیده های والای الهی به فرمان مرید و رهبر خود در آبرفت این مسیر ایثارگری ها، فداکاری ها، شهامت ها، شهادت ها نموده اند،و بدون توجه به همه آنها موج سواری می کنند، و رشادتهای آن عزیزان را زیر سئوال می برند.


:: بازدید از این مطلب : 526
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید