منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 629
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 128
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 128
:: بازدید ماه : 5458
:: بازدید سال : 14459
:: بازدید کلی : 369589
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 26 ارديبهشت 1399

روحانی با این انتقادات از دولت قبل در سال ۹۲ از مردم ایران رای گرفت:

«با چه حقی هر روز دست تو جیب مردم می‌کنیم و پول مردم را نصفش برداشت می‌کنیم؟ ارزش پول ملی را نصف کرده‌ایم و هنوز هم شعار می‌دهیم؟ تورم بالای ۳۰ درصد، کاهش قدرت خرید پول ملی به کمتر از نصف، بیکاری بالای ۱۳ درصد و رشد اقتصادی صفر یا حتی منفی. چقدر شرم آور است که بانک مرکزی ما سکوت کند و IMF (صندوق بین‌المللی پول) برای ما اعلام کند که رشد امسال ما منفی بود. قرار بود که رشد ۸ درصد و قرار بود نرخ تورم و بیکاری تک رقمی شود. همه ضعف‌ها و همه ناکارآمدی‌ها را نمی‌توان پای تحریم نوشت. من دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد.» (۲۲فروردین۹۲)

              ***                        ***                        ****

«مصطفی تاجزاده» از محکومین فتنه ۸۸- اسفند ۹۵- در مصاحبه با روزنامه شرق گفته بود: «اگر روحانی نبود...هر دلار ۱۲ هزار تومان بود. سکه به جای یک میلیون تومان، سه تا چهار میلیون شده بود. پراید ۲۰میلیونی به ۵۰، ۶۰ میلیون رسیده بود و قیمت مواد خوراکی، میوه، نان، برنج، چای و لبنیات سر به فلک کشیده بود

اصلاح طلبان در سال ۹۶ مدعی بودند که اگر آقایان رئیسی و قالیباف به ریاست جمهوری برسند، وضعیت کشور بحرانی شده و دلار به مرز ۵ هزارتومان خواهد رسید.

دولت روحانی اکنون در هفتمین سال فعالیت خود است. اصلاح طلبان در هفت سال اخیر تمامی پست های کلیدی دولت را در اختیار گرفتند. این طیف بخش قابل توجهی از مجلس دهم و همچنین شورای شهر و شهرداری پایتخت را نیز در اختیار گرفت.

نتیجه این شد که ظرف مدت ۷ سال از پراید ۱۷ میلیونی رسیدیم به پراید ۹۰ میلیونی و از دلار ۳ هزارتومانی و سکه یک میلیونی رسیدیم به دلار 25 هزارتومانی و سکه قریب به 13 میلیونی! با این وضعیت اقتصادی که مرهون زحمات عالیجنابان لیبرال در کشور هستیم، هنوز چشم امیدشان به دست شیطان است. آنها با سازش و صلحی که با غربیها بستند این بلا سر مردم آمد و راضی نیستند می خواهند صلحی دیگر کنند و کشور را یکجا به دست شیطان بزرگ بسپارند. اینکه چرا برخی در کشور تنها راه‌حل برون‌رفت از وضع موجود را «مذاکره» می‌دانند نیز مسئله جالبی است. طرفداران این روش غالباً (نه همه آنها) چند ویژگی مشخص دارند. یک) تنها کاری که بلد نیستند، همین «مذاکره» است! این را می‌توان از بلایی که با اسم مذاکره و برجام بر سر اقتصاد و معیشت این مردم آوردند فهمید. غالباً، پشت «مردم» و مشکلات آنها پنهان می‌شوند. پشت مشکلاتی که خود، عامل ایجادشان هستند! اعتقادی به توانایی داخلی و اینکه، به غیر از آمریکا، کشورهای دیگری هم هستند که بتوان با آنها تعامل کرد، ندارند، قطب‌نمایشان همیشه و تحت هر شرایطی، «غرب» را نشان می‌دهد! برای رسیدن به مقصود، از ابزار تحریف بهره می‌برند و در این راه هیچ حد و اندازه‌ای را نمی‌شناسند، حتی اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام را! «چاره‌ای نداریم» دائم وِرد زبانشان است اما هیچ وقت نمی‌گویند، وضعیت را با همین استدلال‌ها و روش‌ها به این نقطه(چاره‌ای نداریم) رسانده‌اند! هیچ‌گاه مسئولیت صریح‌ترین مواضع و وعده‌هایی را که داده‌اند، برعهده نمی‌گیرند و چه‌بسا حتی، با اظهار ضعف، به دشمن پالس «موثر واقع شدن تحریم‌ها» را می‌فرستند تا باز هم تحریم شویم. آن‌قدر تحریم شویم که «آبرامز» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران دیروز بگوید، تحریم‌های ضدایرانی، تَه کشید. چیزی برای تحریم این کشور باقی نمانده است!


:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1399

 

دو سال از خروج آمریکا از برجام می‌گذرد. 5 سال از تلاش‌های دولت برای بر سر عقل آوردن حکام کاخ سفید و امضای قرارداد برجام می‌گذرد. هنوز رئیس دولت به این قرارداد خوشبین است و در جلسه هیئت دولت چهارشنبه گذشته گفته است؛ «برجام خیر و برکت زیادی برای کشور داشته و در تاریخ بی‌نظیر است!»

دو روز پس از این موضع خوشبینانه و فتح‌الفتوح‌گونه، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، آقای ظریف نامه‌ای به آقای آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد نوشته و گفته است؛ «تداوم اخلال آمریکا در روابط ایران با جهان و نیز تشدید تحریم‌ها ممکن است شرایط مناسبات ایران و آمریکا و اروپا را به وضع غیرقابل کنترل بکشاند.»

وی در این نامه آورده است:


1- آمریکا برخلاف قرارداد برجام و قطعنامه 2231 تمام تحریم‌ها را مجددا اعمال می‌کند.
2- آمریکا در مسیر اجرای تعهدات سایر اعضای برجام و دول عضو سازمان ملل مانع‌تراشی می‌کند.
3- آمریکا پس از پاره کردن برجام، 129 تحریم جدید علاوه بر تحریم‌های قدیم اعمال کرده است.

در این نامه از گوترش خواسته شده شورای امنیت بیاید اقدام آمریکا در نقض قطعنامه 2231 و نقض برجام را محکوم و خسارت وارده به ملت ایران را جبران کند.

همچنین در این نامه از دبیرکل سازمان ملل خواسته آمریکا را به دلیل نقض اعتبار شورای امنیت و منشور این سازمان، به چالش بکشد و پاسخگو کند.

نامه وزیر خارجه و معمار مذاکرت برجام نشان می‌دهد، برجام نه‌تنها خیر و برکتی نداشته، بلکه خسارت زیادی به کشور وارد کرده و از دبیرکل می‌خواهد آمریکا را وادار به جبران کند.

اما این که رئیس‌جمهور می‌فرماید؛ «این قرارداد در تاریخ بی‌نظیر بوده است!» حرف درستی است چون تاریخ سراغ ندارد یک دولتی با چند دولت قرارداد امضا کند، به همه تعهدات خود عمل کند، اما طرف مقابل نه‌تنها به تعهدات خود عمل نکند، بلکه دو قورت و نیم آن را هم انتظار داشته باشد!

چقدر در رسانه‌ها در مذمت بند بند این قرارداد و عدم دقت‌های حقوقی و دیپلماتیک آن دلیل آورده شد، آقایان قبول نمی‌کردند. چقدر نقد مشفقانه مطرح شد که نمی‌شود به آمریکا و هم‌پیمانان آن اعتماد کرد. ​​​آقایان نپذیرفتند، رفتند کشور را در یک باتلاق دیپلماتیک فرو بردند که هرچه دست و پا می‌زنند، بیشتر در آن فرو می‌روند و جالب این که هنوز انتظار دارند از این چراغ جادویی، غولی درآید و همه آرزوهای آن ها را در آشتی با غرب عملی کند.

برجام یک کلاهبرداری مفتضح است که دولت آمریکا با چند کشور اروپایی بر سر ما آوردند، به طوری که نه می‌توان به یک مرجع بین‌المللی شکایت کرد و نه می‌توان طرف مقابل را از دست زدن به اقدام‌های خطرناک باز داشت.

برجام نشان داد که کل سیستم بانکی جهان به فرمان خزانه‌داری آمریکا عمل می‌کند و گریزی از تحریم‌های بانکی نیست. آمریکایی‌ها اموال ملت را بی هیچ دلیلی مصادره کرده‌اند، به طوری که حتی صدای برخی عناصر ضدانقلاب مثل اردشیر زاهدی وزیر خارجه شاه هم درآمد.

تا الان هم هیچ کس یک فهرست از «خیر» و «برکت» برجام نه در وزارت خارجه، نه در وزارت اقتصاد و دارایی و نه در بانک مرکزی ارائه نداده است. معلوم نیست رئیس‌جمهور این خیر را در چه دیده و آن برکت را کجا رصد کرده است.

10 سال زحمت کشیدیم، 10 هزار کیلو اورانیوم غنی‌شده تولید کردیم، برجام، آن را از دست ما خارج کرد. ارزش این میزان اورانیوم غنی‌شده در بازار جهانی بیش از 18 میلیارد دلار است. قلب رآکتور اراک را بتن ریختیم، شاید دل آمریکایی‌ها به رحم بیاید و تحریم‌ها را بردارد، اما نشد.

فهرست خسارت‌های برجام را باید نهادهای نظارتی احصا کنند و مجلس آینده یک گزارش تحقیق و تفحص در این باره بیاورد و تقویم درست خسارت‌های مالی را به ملت گزارش دهد تا میزان این خیر و برکت برای همگان روشن شود.

من نمی‌دانم با این لات‌بازی‌های ترامپ و تهدیدات وزیر خارجه شیرین‌مغزش چرا ما هنوز تضمین می‌دهیم که از برجام خارج نمی‌شویم. از آن مهم‌تر چرا با این همه بدعهدی دشمن هنوز در NPT حضور داریم. سازمانی که جز مانع تراشیدن برای پیشرفت هسته‌ای ایران، کارکرد دیگری ندارد.

اگر  رئیس‌جمهور از تقدیس، تکریم و تعظیم برجام دست بردارد، راه برای نشان دادن قدرت ملت ایران برای آمریکا و جبران خسارت‌های برجام باز می‌شود.

البته باید انصاف به خرج داد و تهدید وزیر خارجه ما علیه آمریکا را، هم جدی گرفت و هم تشکر کرد که گفته است: «گزینه‌های ایران همان‌طور که قبلا به اعضای باقیمانده در برجام اطلاع داده شده، قاطع خواهد بود و همه مسئولیت آن به عهده آمریکاست.»

خب، «این اقدام قاطع» را که به اطلاع دشمن رسانده‌اید، به اطلاع ملت هم برسانید تا مردم بدانند اگر در برجام، خیر و برکت نیست، در «اقدام قاطع» هست تا دلگرم شوند و بدانند خیر و برکت وجود خواهد داشت.

 

 محمدکاظم انبارلویی 


:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 21 ارديبهشت 1399

عکسی که وزرای خارجه ایران و 1+5 پس از توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) در 24 تیر 1394 به عنوان یادگاری انداختند، یک غایب داشت: «سرگئی لاوروف». ظاهرا وزیر خارجه روسیه تمایلی به حضور در این قاب نداشت و شاید ناراضی به نظر می‌رسید. اندکی بعد اظهارات لاوروف در میان خبرنگاران نشان می‌داد او از برخی روندهای
طی شده در دستیابی به توافق رضایت نداشت. او گفت:
«در طول مذاکرات منتهی به توافق، روسیه و چین می‌خواستند تحریم‌‌ تسلیحاتی علیه ایران، در میان اولین تحریم‌هایی باشد که برداشته می‌شود اما ایالات متحده و متحدانش اصرار داشتند که تحریم تسلیحاتی برای 8 و یا 10 سال دیگر باقی بماند.
[در نهایت] تهران پذیرفت که تحریم تسلیحاتی 5 سال دیگر باقی بماند.» یک سال بعد سرگی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم به این قسمت از نارضایتی روس‌ها از توافق ‌اشاره کرد و گفت: «روسیه طی مذاکرات هسته‌ای حامی رفع تحریم‌های تسلیحاتی ایران در زودترین موعد ممکن بود، ما حتی در مقاطعی پیشنهادهایی را تدوین کردیم که بر اساس آن تحریم تسلیحاتی یک ماه پس از اجرای برجام رفع شود، اما نتیجه متفاوت بود.»
با این اوصاف مذاکره‌کنندگان ایران علی‌رغم حمایت روسیه و چین برای رفع تحریم تسلیحاتی، چندان به چانه‌زنی نپرداختند و حاضر شدند این تحریم، 5 سال دیگر بر کشورمان اعمال شود. به نظر می‌رسید برای تیم ایرانی «حصول توافق» از «کیفیت توافق» مهم‌تر بود. این راهبرد دقیقا منطبق با همان شعاری بود که ابتدای مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم توسط وزارت خارجه در یک کارزار تبلیغاتی با محوریت برخی کارگردانان سینمای ایران ترویج شد: «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست.» اولویت وزارت خارجه ایران «توافق» بود نه «محتوای» آن؛ به همین دلیل با شتاب زیاد برای دستیابی به هدفشان که «حصول توافق» بود، از توجه و چانه‌زنی بر روی جزئیات چشم‌پوشی می‌کردند. 7 آذر 1395 رهبر انقلاب در جمع فرماندهان نیروی دریایی به مضرات این شتاب‌زدگی ‌اشاره کردند: «مشکلات فعلی در توافق هسته‌ای به خاطر عجله در زودتر به سرانجام رساندن توافق است. وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت می‌کنیم و گاهی غفلت از یک امر جزئی، موجب ایجاد رخنه و نقطه‌ سلبی در آن کار می‌شود.»
اما پذیرش «تحریم تسلیحاتی» از جانب نمایندگان ایران، تنها مورد عجیب توافق‌نامه برجام نبود! موارد دیگری نیز وجود داشت که می‌توانست مصداق عجله و غفلت از جزئیات باشد. «ساز و کار حل اختلافات» که در بندهای 36 و 37 برجام آمده بود یکی از همین موارد بود. این ساز و کار به نحوی طراحی شده بود که ابتکار عمل را از ایران می‌گرفت. مطابق این ساز و کار با شکایت یکی از طرفین برجام و پس از فیصله نیافتن دعوی در کمیسیون‌ها و جلسات مشخص شده طی زمان تعیین شده، در نهایت کار به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده می‌شد. این شکایت یا طی زمان تعیین شده، در شورای امنیت به نتیجه می‌رسید(اعم از حل و فصل شکایت یا تصویب قطعنامه) و یا در غیر این صورت پس از زمان تعیین شده؛ کلیه قطعنامه‌های تحریمی گذشته شورا به صورت خودکار باز می‌گشت. چیزی که آن را «مکانیسم ماشه» نامیدند. در این حالت حتی اگر طرف شاکی ایران باشد، به علت حق وتوی کشورهای غربی و جلوگیری از تصویب قطعنامه، شکایت ایران هم می‌تواند منجر به بازگشت تمامی تحریم‌های قبلی شورای امنیت شود. در واقع ایران در صورت شکایت و ارجاع موضوع به شورای امنیت یا باید قانع شود و شکایتش را پس بگیرد و یا اگر قانع نشد همه تحریم‌های شورای امنیت باز می‌گردند!
شاید به همین دلیل باشد که علی‌رغم اذعان مسئولان وزارت خارجه ایران به نقض مکرر تعهدات توسط طرف‌های غربی؛ آنها تمایلی به ارجاع شکایت ایران به شورای امنیت سازمان ملل ندارند و پیش‌تر ترجیح دادند تا به مفاد پیمان مودت در سال 1334(1957) رجوع کنند. وقتی ایران در واکنش به نقض عهد طرف‌های غربی، اقدام به کاهش تعهدات خود در توافق هسته‌ای کرد؛ این طرف‌های غربی بودند که ایران را به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» از طریق ساز و کار حل اختلاف «تهدید» کردند. دانیل لاکاله تحلیل‌گر اقتصادی و استاد دانشگاه در توصیف این اقدام کشورهای اروپایی گفت: «مکانیزم حل اختلاف تصمیمی از سوی کشورهای اروپایی، برای بازگرداندن ایران به تعهداتش است.» با این اوصاف ساز و کار حل اختلاف در برجام به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده بود. واهمه از چنین ساز و کاری بود که باعث می‌شد دولت‌مردان به جای آنکه با تهدید «خروج از برجام» به چانه‌زنی و ایفای حقوق ملت ایران بپردازند، ترجیح دهند در اظهارات متعدد طی زمان‌های مختلف طرف غربی را مطمئن سازند که ایران قصد خروج از برجام را ندارد. پیش از خروج آمریکا از برجام دست کم دو بار رئیس‌جمهور و معاونش این پیام را مخابره کردند که در صورت خروج آمریکا، ایران از برجام خارج نخواهد شد: «اگر فقط آمریکا برجام را ترک کند، ما متعهد می‌مانیم.»(علی‌اکبر صالحی؛ 17 شهریور1396)؛ «اگر اهداف برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر!»(حسن روحانی؛ 17 اردیبهشت 1397) حتی وقتی علی‌رغم مهلت چند هفته‌ای ایران به اروپا، کشورهای اروپایی پس از گذشت چند ماه همچنان از راه‌اندازی ساز و کار ارتباطات مالی امتناع می‌کردند، باز هم این رئیس‌جمهور ایران بود که سعی می‌کرد به طرف غربی اطمینان دهد ایران از برجام خارج نخواهد شد: «یکی از ویژگی‌های ما ایرانی‌ها، این است که وقتی توافقی را امضا کردیم در هیچ شرایطی امضاءمان را زیر پا نخواهیم گذاشت.»؛ «به دنیا ثابت کردیم که پای تعهدات خودمان می‌ایستیم و علی‌رغم اینکه طرف تعهد به بخشی از تعهداتش عمل نکرده و یا یکی از آنها به‌طور کامل خارج شده ما همچنان در تعهد خودمان باقی هستیم.»(دکتر روحانی؛ 30 آذر 1398) «مکانیسم ماشه» و متعاقب آن بازگشت تمامی قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت آنقدر برای دولتمردان هراس داشت که با چنین اظهاراتی به زعم خود از وقوع آن جلوگیری کنند.
اکنون بگذارید به موضوع خبری این روزها نگاهی بیندازیم. با پایان یافتن زمان پنج ساله تحریم تسلیحاتی ایران که با موافقت مذاکره‌کنندگان کشورمان اعمال شده بود؛ آمریکا برای دائمی‌ شدن این تحریم تسلیحاتی تلاش می‌کند. طبق گزارش نیویورک تایمز طرح وزارت خارجه آمریکا در این زمینه مبتنی بر تفسیری حقوقی است که نشان دهد ایالات متحده با وجود خروج از برجام همچنان یکی از اعضا/طرفین آن محسوب می‌شود: «طبق آن آمریکا ذاتا یکی از مشارکت کنندگان در برجام تلقی خواهد شد و هدف آن استفاده از تهدید مکانیسم ماشه است که می‌تواند همه تحریم‌های قبل از امضای برجام را علیه ایران مجددا اعمال کند و اگر تحریم‌های تسلیحاتی در شورای امنیت تمدید نشود واشنگتن از این حق ادعایی خود به عنوان یکی از طرف‌های توافق استفاده کند.» در واقع برجام حتی برای سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ هم گزینه مطلوبی قلمداد می‌شود!
به دلیل راهبرد غلط در مذاکرات هسته‌ای و تعجیل در «حصول توافق» و مقدم دانستن آن بر «کیفیت توافق»، این روزها «برنامه جامع اقدام مشترک» نه تنها از معنای خود تهی شده بلکه در مسیر اقدامات یک‌طرفه علیه ایران قرار دارد. دیگر خبری از «روح برجام» نیست؛ حالا توافقی که قرار بود به کاهش فشار بر ایران بینجامد به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده است.


:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 27 فروردين 1399

 

گروه اقتصادی: نشست علنی روز گذشته مجلس شورای اسلامی میزبان عادل آذر، رئیس دیوان محاسبات کشور بود تا وی گزارش نهایی این نهاد از تفریغ بودجه سال 97 کشور را به نمایندگان مجلس ارائه کند. پس از نشست علنی مجلس، متن گزارش تفریغ بودجه سال 97 دیوان محاسبات منتشر شد. این گزارش 18 صفحه‌ای در 4 بخش «منابع و مصارف»، «تبصره‌های ماده واحده»، «حسابرسی عملکرد» و «نظرات و پیشنهادها» تنظیم و منتشر شده است. جنجالی‌ترین بخش این گزارش اما «حسابرسی عملکرد» بود که به تشریح نتایج اجرای سیاست ارز 4200 تومانی پرداخته است. بررسی این قسمت از گزارش دیوان محاسبات، درستی نقدهای کارشناسان اقتصادی درباره تبعات مخرب توزیع ارز 4200 تومانی و رانت ایجادشده در نتیجه این سیاست را کاملا تایید کرد. از همین رو «وطن امروز» در ادامه به بررسی مهم‌ترین بخش‌های گزارش تفریغ بودجه سال 97 پرداخته است.
 
* سرانجام رانت‌پاشی با ارز دولتی
شاید تلخ‌ترین بخش گزارش دیوان محاسبات از بودجه سال 97 مربوط به عملکرد ارز 4200 تومانی است. بنا بر گزارش دیوان محاسبات، از مجموع بیش از 31 میلیارد دلار ارز دولتی اختصاص داده شده به واردکنندگان، بیش از 8 میلیارد دلار مربوط به واردات کالاهای غیراساسی بوده است. اتلاف منابع ارزی البته تنها مربوط به واردات کالاهای غیراساسی نبوده است. نوع دیگری از اتلاف منابع ارزی کشور، مربوط به سفارش‌های وارداتی بوده که هرگز محقق نشده است. 
طبق این گزارش از مجموع بیش از 23 میلیارد دلار ارز 4200 اختصاص داده شده به واردات کالاهای اساسی، بیش از 8/2 میلیارد دلار آن هرگز محقق نشده است. همچنین از حدود 8 میلیارد دلار سفارش واردات کالاهای غیراساسی، حدود 2 میلیارد دلار آن صرف هیچ وارداتی نشده است. 
به طور خلاصه از کل 31 میلیارد دلار ارز 4200 اختصاص یافته به واردات، نزدیک به 5 میلیارد دلار از این منابع مصروف هیچ وارداتی نشده و سرنوشت آن هنوز مشخص نیست.
 
* بسیاری از سفارش‌دهندگان، هیچ وارداتی نداشتند
طبق گزارش دیوان محاسبات، بخش زیادی از اشخاص حقیقی و حقوقی که برای واردات ارز 4200 تومانی دریافت کردند، هیچ وارداتی نداشته‌اند و سرنوشت ارز اختصاص یافته به آنها مشخص نیست. در همین راستا دیوان محاسبات به این مسأله اینگونه اشاره کرده است:
تعداد 9 هزار و 658 ردیف تامین اعتبار ثبت‌سفارش توسط اشخاص حقیقی و حقوقی، مجموعا بالغ بر 4 میلیارد و 821 میلیون دلار به‌رغم دریافت ارز 42000 ریالی، وارداتی صورت نگرفته است. برای نمونه:
1- از تعداد ۳۷ شخص حقیقی و حقوقی با دریافت ارز بیش از یکصد میلیون (۱۰۰,۰۰۰,۰۰۰) دلار، تعداد ۳۲ شخص حقیقی و حقوقی مجموعا بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون (۱,۲۰۰,۰۰۰,۰۰۰) دلار وارداتی نداشته‌اند.
2- از تعداد ۴۸ شخص حقیقی و حقوقی با دریافت ارز بین 50 میلیون (۵۰,۰۰۰,۰۰۰ ) تا یکصد میلیون (۱۰۰,۰۰۰,۰۰۰) دلار، تعداد ۳۱ شخص حقیقی و حقوقی مجموعا بالغ بر 852 میلیون (۸۵۲,۰۰۰,۰۰۰) دلار کالایی وارد ننموده‌اند.
3- از تعداد ۳۸۵ شخص حقیقی و حقوقی با دریافت ارز بین 10 میلیون (۱۰,۰۰۰,۰۰۰ تا ۵۰,۰۰۰,۰۰۰) دلار، تعداد ۲۱۲ شخص حقیقی و حقوقی مجموعا بالغ بر یک میلیارد و دویست و سی و هفت میلیون (۱,۲۳۷,۰۰۰,۰۰۰) دلار واردات انجام نداده‌اند.
4- تعداد ۹۹ فقره از تأمین ارز ثبت‌سفارش‌های بالای 5‌میلیون (۵,۰۰۰,۰۰۰ ) دلار، جمعا بالغ بر یک میلیارد و نود و نه میلیون (۱,۰۹۹,۰۰۰,۰۰۰) دلار هیچ‌گونه وارداتی بابت ارز دریافتی نداشته‌اند.
 
* بیش‌اظهاری قیمت برای دریافت ارز بیشتر
مسأله دیگری که همچون سایر اشکالات ارز 4200 تومانی مورد توجه و تذکر کارشناسان بود، بیش‌اظهاری قیمت اقلام وارداتی از سوی واردکنندگان بود؛ مسأله‌ای که در گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات، اینچنین بدان پرداخته شده است:
در ۷۰ فقره ثبت‌سفارش به ارزش 2 میلیارد و نود و چهار میلیون (۲,۰۹۴,۰۰۰,۰۰0) دلار، تعداد ۲۲ شرکت نسبت به تعیین ارزش کالاهای وارداتی بیش‌اظهاری کرده‌اند که این اقدام خلاف قانون، موجب دریافت حداقل یکصد و هفتاد و دو میلیون (۱۷۲,۰۰۰,۰۰۰) دلار بیش از ارزش کالاهای وارداتی توسط اشخاص مذکور شده است.
 
* هدررفت منابع ارزی برای کالاهای غیرضرور؛ از نخ دندان تا غذای سگ و گربه
بررسی اقلام تأمین ارز بانک مرکزی نشان از آن دارد؛ در شرایطی که بخش صنعت بیشترین نیاز ارزی برای تأمین مواد اولیه و تجهیزات را داشته و کشور دست به گریبان تأمین ارز کالاهای اساسی بویژه غذا و دارو بوده و بدون توجه به شرایط کشور و تحریم ظالمانه استکبار جهانی، در سال ۱۳۹۷ معادل دو میلیارد و هفتصد و شش میلیون (۲،۷۰۶،۰۰۰،۰۰۰ ) دلار ارز به نرخ دولتی ۴۲۰۰۰ ریالی به واردات کالاهای غیراساسی از قبیل نخ دندان، عروسک، اسباب‌بازی، تشک، لوازم آشپزخانه، لوازم بدنسازی، لامپ، در قوطی، درپوش، غذای سگ و گربه، چوب بستنی، انواع خاک، پاک‌کننده و پارچه اختصاص یافته که بعضا دارای تولید مشابه داخلی بوده است.
 
* واردکنندگان مابه‌التفاوت ریالی ارز 4200 تومانی را برنمی‌گردانند
به موجب تصویب نامه شماره ۷۰۲۲۰/ت۵۵۶۳۳ه مورخ 29/5/1397 هیأت وزیران، بانک‌های عامل موظف شده‌اند درباره تأمین ارز قبل از تاریخ 16/5/1397 از طریق بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران یا سامانه نیما، مربوط به کالای ترخیص نشده، به استثنای کالاهای اساسی، با اخذ تعهدنامه از وارد‌کننده مبنی بر پذیرش پرداخت مابه‌التفاوت نرخ ارز معادل ۲۸۰۰۰ ریالی به ازای هر دلار و واریز آن به حساب خزانه‌داری کل کشور اقدام کنند.
گزارش حسابرسی عملکرد ارز ۴۲۰۰ تومانی حاکی است، از مجموع دوازده هزار و پانصد و شصت و سه میلیارد (۱۲,۵۶۳,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰) تومان مابه‌التفاوت نرخ ارز که باید توسط ۲۱ بانک عامل وصول شود، حدود 14 درصد آن تا تاریخ 1/9/1398 وصول شده و بیش از 10 هزار و 800 میلیارد (۱۰,۸۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰) تومان آن وصول نشده است.
 
ارسال به دوستان

:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 12 فروردين 1399

عوامل پیدایش تعصب مذموم

جهل، نادانی، غرور و تکبر از عوامل پیدایش تعصب جاهلانه هستند. امام علی(ع) در بیانی درباره ابلیس می‌فرمایند: «تعصب او را فرا گرفت و بدبختی بر او چیره گشت و به اینکه از آتش آفریده شده است مغرور شد و تکبر ورزید و آدم را برای اینکه از پاره‌ای گل خشکیده آفریده شده بود خوار شمرد.»[1]

یکی دیگر از عوامل پیدایش تعصب کورکورانه، شخصیت‌زدگی است. گاه فردی در نظر انسان آنچنان جایگاه و قداستی پیدا می‌کند که گفتار و کردار و اعمال او از محدوه‌ی نقد خارج می‌شود و به همین جهت، چشم و گوش بسته به دنبال او راه می‌افتد و به خاطر او از جان و مال خویش می‌گذرد.

همچنین رسانه‌ها نیز یکی از مهمترین ابزارهایی هستند که با پوشاندن حقیقت سعی در تبدیل ارزشها به ضد ارزش دارند و به گونه‌ای به گسترش تعصب جاهلانه کمک می‌نمایند.

 

پیامدهای تعصب مذموم

مهمترین اثر تعصب جاهلانه انحراف از عدالت است. بسیاری از مخالفتهایی که با عدالت می‌شود و تحقق آن را در جامعه دچار مشکل می‌سازد تعصبات مردم نسبت به اقوام و خویشان و نژادشان است.

بسیاری از کشتارها و نسل‌کشی‌هایی که در جوامعی همانند بوسنی، عراق و فلسطین شاهد آن هستیم ناشی از همین خصلت ناپسند است.

یکی دیگر از آثار زیانبار تعصب جاهلانه گمراهی از دین است. اشخاص متعصب در روابط اجتماعی خود بیشتر ممکن است به بزهکاری گرایش یابند و از مناسبات سالم اجتماعی دور بمانند و همین امر سبب دوری و جدایی دوستان از یکدیگر می‌شود.

 

تعصب ممدوح

تعصبی که از صفات نیکو شمرده می‌شود با عنوان غیرت تعبیر شده است. در حقیقت، غیرت و تعصب در زمینه امور دینی به این معناست که انسان تمام سعی خود را در جهت حفظ دین از بدعت‌ها و آسیب‌ها کرده و اجازه ندهد کسی به ارزش‌های دینی او اهانت نماید.

امام خمینی(ره) درباره علامت تعصب پسندیده می‌فرمایند: «علامت آن این است که حق با هر طرف هست از آن طرف حمایت کند گرچه از متعلقان تو نباشد بلکه از دشمنان تو باشد. چنین شخصی از حمایت کنندگان حقیقت و در زمره طرفداران فضیلت و حامیان مدینه فاضله به شمار می‌آید و عضو صالح جامعه و مصلح مفاسد جمعیت است.»[2]

امیرالمومنین علی(ع) در بیانی می‌فرمایند: «اگر قرار است تعصبی در کار باشد تعصب خود را در اخلاق پسندیده، افعال نیکو، کارهای خوب و اعمال و اموری که افراد باشخصیت و شجاع از خاندان‌های برجسته عرب داشته‌اند قرار دهید. تعصب شما در راه حفظ صفات باارزش همچون حفظ حقوق همسایگان، وفای به عهد، اطاعت از نیکی‌ها، سرپیچی از تکبر، جود و بخشش و خودداری از ستم باشد.»[3]

یکی از مثال‎‌های خوب درباره تعصب پسندیده، تعصب حمزه بن عبدالمطلب نسبت به پیامبر(ص) است. در روایات آمده است که تعصب آن بزرگوار به حدی پسندیده بوده است که هیچ متعصبی وارد بهشت نمی‌شود مگر آنکه همچون او بوده باشد. چرا که این بزرگوار زمانی که دید از روی بی‌احترامی بر سر پیامبر(ص) بچه‌دان حیوانی را فکندند خشمگین شد و به یاری حضرت شتافت و اسلام را پذیرا شد.[4]

پی‌نوشت:

[۱]. نهج‌البلاغه، ج۱، ص۲۲
[2]. چهل حدیث، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص۱۴۶
[3]. نهج‌البلاغه، ح۱۹۲، بند۷۹-۷۶
[4]. اصول کافی، ج۲، ص۳۰۸

:: بازدید از این مطلب : 661
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 14 اسفند 1398
برخی اظهارنظرها و واکنش‌ها پس از شیوع ویروس کرونا بهانه‌ای شد تا درباره نسبت میان ایمان و عقل یا دین و علم مباحثی صورت بگیرد. این مصاف بیش از هر چیز ریشه در سده میانه اروپا یا قرون‌وسطی دارد که تفسیری جزم‌اندیش از مسیحیت به مصاف عقل و اندیشه رفت و خانه دین را بیرون از زمین عقل ساخت.


جدا کردن زندگی دنیایی از زندگی اخروی ثمره اندیشه ارتدوکس مسیحیت قرون وسطی بود که در نوشته‌های « آگوستین قدیس» به روشنی پیداست. او زمین، دنیا و حیات دنیایی را کفاره گناه نخستین آدم می‌داند و بر شر بودن دنیا تکیه می‌کند. از نظر او که شاید از مهم‌ترین متفکران سده میانه باشد تنها کلیساست که می‌تواند پناهگاهی برای انسان درمانده و بیچاره روی زمین باشد. و در عوض 
«شهر خدا» منزلگاه ابدی انسان مؤمن مسیحی است. در این اندیشه، انسان تارک دنیا و عزلت‌نشین می‌شود و عقل و اختیار را کنار می‌نهد و بدون جهد و تلاش دل به تقدیر می‌سپارد. در این اندیشه انحرافی است که راه ایمان از عقل و دنیا از آخرت جدا می‌شود و زندگی دنیایی تباه و نابود می‌شود.
از دل این تقدیرگرایی اما تفکر متعادل امثال « آکوییناس» بیرون آمد تا با استفاده از عقل ارسطویی میان دین و عقل آشتی برقرار کند اما کار از کار گذشته بود چراکه اندیشه «پروتستان» پایانی بود بر آشتی کلیسای قرون وسطی با عقل و حقوق طبیعی. نهضت اصلاح مذهبی با ادعای بازگشت به مسیحیت ناب علیه کلیسا شورید و دنیایی شدن را برای انسان مسیحی تجویز کرد. روی دیگر مسیحیت قرون وسطایی، مسیحیت پروتستان است که اولی عقل را یکسره تقبیح می‌کند و دومی دین را به گوشه‌ای فرستاده و تفسیر صرف فردی از آن ارائه می‌دهد.
غرض آنکه انحراف کلیسای قرون وسطی در دین‌مداری ریشه اصلی مصاف میان ایمان و عقل است که در نهایت آن افراط به تفریط مسیحیت سکولار انجامید. از همین رو این مصاف ، مصافی وارداتی از غرب به شرق است. علاوه بر انبوه روایات و احادیث و آیات در متون اسلامی پیرامون تلازم عقل و ایمان و همراهی علم و دین، در تاریخ اسلام، 
قرون وسطی به شکل مسیحیت نداریم. قرار دادن تقوا به‌عنوان ملاک اصلی سنجش در مقابل رنگ پوست و قوم و قبیله ، توجه به دنیا به‌عنوان مزرعه آخرت، مقابله با خرافه گرایی و عادات جاهلی ، بزرگ‌ترین دشمنان اسلام را از جاهلان و افراد لجوج قرار داد.
تفسیر مجتهدان از اسلام که تفسیری منطقی و متعادل از امور بود در مقابل تفاسیر «اخباری‌ها» و «اشعریون» خطر شکل گرفتن تفاسیر بنیادگرایانه را به حداقل تقلیل داد گرچه در این میان تفاسیر رادیکال در مقابل جهان جدید به سربرآوردن «القاعده» و «داعش» انجامید و راهی که «ابن‌تیمیه» و «محمدبن‌عبدالوهاب» گشودند را به رادیکالیسم و خشونت ختم کرد. با همه این احوال چنان چراغ عقل، دانش و آگاهی در جهان اسلام روشن است، که بی‌خردان را راهی به دل جماعت مومنان نیست.

فاصله‌اندازی بین علم و ایمان
شیوع کرونا از سوی برخی کج‌اندیشان و برخی بددلان فرصتی برای فاصله انداختن میان عقل و علم با دین و ایمان بود. هم آنان که در حرم رفتار شنیع لیس زدن انجام دادند و هم آنان که چنین رفتار سبک سرانه‌ای را به تمامی دینداران و مومنان نسبت دادند. نگاه مجتهدان اما بهداشت را که حاصل تجربه و علم بشر است در عرض دین نمی‌داند و حکم به رفتار غیرعقلانی نمی‌دهد. ایمان به خدا، توکل و دعا و نیایش صورت دیگر جزم‌گرایی و جبرگرایی نیست. همانگونه که اعتماد به علم و پزشک روی دیگر بی‌ایمانی نیست. در چنین بلایایی هم می‌توان جانب عقل و علم نگاه داشت و هم به خداوند توکل کرد. انسان مؤمن انسانی معتدل است که این امت وسط بودن در تعادل میان دل و عقل جان می‌گیرد. جان مؤمن مهم است که شهادت در راه خدا در کلام الهی معامله با پروردگار نام می‌گیرد؛ معامله‌ای که بها و قیمتش را خداوند می‌پردازد. اهمیت جان بشر است که خداوند کشته‌شدن یک نفس را معادل کشته‌شدن تمام بشریت می‌داند پس اگر حکم عقل در تأیید حفظ جان انسان باشد حتماً آن حکم ملازم با حکم شرع است . عبودیت و بندگی انسان که در ایمان او متجلی می‌شود کیفیت و معنای زندگی انسان را در دنیا معین می‌کند. اگر عقل و دانش چراغ راه بشر برای عبور از سختی‌های دنیا باشند ، ایمان و توکل قدرت و نیروی معنوی بشر برای معنادار کردن زندگی 
هستند.
دینداری در دنیای جدید در دنیای واپسگرایان و آتئیست‌ها ، در دو قطبی بنیادگرایان و بی‌مذهبان، از راه همراهی ایمان و عقل می‌گذرد. جهان جدید گرچه از رازها پرده برداشته و جهانی افسون‌زدایی شده است ، اما هرگز نتوانسته معنا و معنویت را مغلوب کند. مؤمنانه زیستن گرچه در دنیای جدید دشمنان جدید و مجهزی دارد و سخت و پیچیده شده اما هم مقدور است و هم مطلوب. هم لذت‌بخش است و هم پسندیده. هم زیستن در دنیا و هم حفظ جان و هم تلاش برای زندگی بهتر هم توصیه شرع است هم توصیه عقل. همانگونه که عالم دینی طبیب روح و جان انسان است، پزشک هم طبیب جسم انسان است. جسم و جان را باید ساخت و پرداخت.
کرونا برای مومنان هم نشانه‌ای از کمبودها و ضعف‌های دنیای مدرن است و هم نمادی از ضعف انسان که خود تذکری است برای اهل ایمان و هم آزمونی برای مواجهه عاقلانه و عالمانه برای مواجهه با یک بلای طبیعی.
سخنان روز گذشته رهبر معظم انقلاب تأییدی بر همراهی دین و علم است. آنجا كه می فرمایند:  خدا ما را موظف كرده است در قبال سلامت خود و دیگران احساس مسئولیت كنیم . لذا هر چه به جلوگیری از شیوع این بیماری كمك كند حسنه و هر چه به شیوع آن كمك كند سیئه است. نمونه كاملی از روشن بینی در نگاه رهبر سیاسی و مجتهد و عالم دینی.

 
 

:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 7 بهمن 1398
رئیس‌جمهور از وحدت و آشتی ملی می‌گوید. او روز ۲۵ دی ماه در بخشی از سخنانش در جلسه هیئت دولت گفت: «بیایید این مشکلات یک هفته و ۱۰روز را مقدمه کنیم و این غم و مشکلات بزرگ را به یک تصمیم بزرگ تبدیل کنیم. آن تصمیم بزرگ، آشتی ملی است. بیایید همه با هم آشتی کنیم. کینه‌ها را از دل برداریم، این انتخابات، ۲۲‌بهمن و روز‌های آینده قدم اول این حرکت باشد.»
این سخنان البته ظاهر زیبایی دارد، اما مرور مواضع رئیس‌جمهور در همین ماه‌های اخیر چندان رنگ و بوی آشتی ندارد و حتی بیشتر به چاشنی‌های انفجاری می‌ماند!

علیه قوه قضائیه
خبرگزاری فارس می‌نویسد: رئیس‌جمهور ۱۹آبان ماه سال جاری یعنی تنها چند ساعت تا شروع پرحاشیه گران کردن بنزین توسط دولت در جمع مردم یزد تصریح کرد: «اینکه چند نفر را به دادگاه کشانده و تبلیغ مبارزه با فساد شود، بدانید که سرِ مردم کلاه نمی‌رود...»

این سخنان در زمانی مطرح شد که برخی از نزدیکان دولت، چون حسین فریدون، برادر رئیس‌جمهور به اتهام اخذ رشوه به پنج سال حبس قطعی و ردمال به مبلغ ۳۱میلیارد تومان محکوم شده، پرونده شبنم نعمت‌زاده دختر محمدرضا نعمت‌زاده وزیر صنعت دولت یازدهم نیز به اتهام «احتکار دارو» در حال رسیدگی است، پوری حسینی رئیس سازمان خصوصی‌سازی نیز به اتهام خصوصی‌سازی‌های بدون ضابطه و افسارگسیخته در بازداشت به سر می‌برد و صحبت‌هایی از دستگیری پیوندی رئیس سازمان هلال احمر و از نزدیکان روحانی نیز به گوش می‌رسد. اما این تنها سخنان حاشیه‌دار روحانی در میدان امیر چخماق یزد نبود، روحانی در ادامه سخنرانی پرحاشیه خود بیان داشت: «یک عده آدمی که نه اخلاق و نه ایمان دارند و نه با منافع ملی آشنا هستند چنین می‌گویند که پارسال ۱۸ میلیارد دلار گم شده است!... مردم بدانند در این دولت یک ریال یا یک دلار گم نخواهد شد و آن در دوران دیگری بود که میلیارد‌ها دلار گم می‌شد و هنوز هم پیدا نشده است، بنابراین راه را اشتباه نروید... از قوه قضائیه که با فساد‌های میلیونی و میلیارد تومانی برخورد می‌کند می‌خواهم که مبارزه با فساد میلیارد دلاری را هم برای مردم توضیح دهد... اینکه هنوز بعد از گذشت چند سال برای ما روشن نیست آقایی که ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون پول مردم را خورد و او را دستگیر کرده و حتی حکم اعدام هم برایش صادر شد و اکنون در زندان است الان، این پول کجاست و چه کسانی مسئول هستند و چرا آن‌هایی که در این زمینه نقش داشتند برای مردم توضیح نمی‌دهند.»

بگم‌بگم‌های روحانی
نگاه رایج روحانی در سخنرانی‌اش در روز پرحاشیه یزد تمامی نداشت، او در ادامه سخنرانی خود بیان داشت: «می‌خواهم نهاد‌هایی که بیش از ۷۰۰ میلیون دلار بدهکارند به مردم توضیح داده شود و در همه این زمینه‌ها از وزیر نفت می‌خواهم که این آمار و ارقام را برای مردم روشن کند، همچنین رئیس بانک مرکزی را مسئول می‌کنم تا پرونده ۲ میلیارد دلاری را به مردم گزارش کند و از دستگاه‌های نظارتی نیز می‌خواهم که سرنوشت ۹۴۷ میلیون دلار را برای مردم روشن کنند.»
این سخنان روحانی هیچ گاه با افشاگری دقیق یا سپردن پرونده‌ها به قوه قضائیه همراه نشد.

نسبت رفتار خود با دیگران
ساعاتی پس از این سخنرانی روحانی در جلسه شورای اداری استان یزد باز هم همین تاکتیک را اجرا کرد و بیان داشت: «بعد از انتخابات چهار سال باید آتش‌بس اعلام شود، در زمان جاهلیت هم که همه باهم جنگ و درگیری داشتند، چهار ماه، ماه حرام بود و جنگ تعطیل می‌شد، اما گویا در کشور ما، ماه حرام هم نداریم.»
مقایسه با عصر جاهلیت جالب توجه بود، اما مهم‌تر آن بود که این خود روحانی و حامیان و دولتمردان او بودند که همچنان نیز به برخی مسئولان کشور به چشم رقیب انتخاباتی نگاه می‌کردند تا جایی که وقتی محمدباقر قالیباف برای انتخابات ثبت‌نام کرد، دولتی‌ها به رغم منع قانونی برای دخالت جناحی در انتخابات، علیه او موضع گرفتند.

شنود؛ اسم رمز ادعایی برای پرت کردن حواس مردم
برهم زدن امنیت روانی مردم در سفر رئیس‌جمهور به کرمان هم ادامه یافت. فردای همان روز سخنرانی در یزد، روحانی در مراسم افتتاح طرح‌های اقتصادی استان کرمان بدون در نظر گرفتن عدم ارتباط سخنانش با موضوع مراسم، گفت: «هر کس نقصی دارد و اگر شما در زندگی کسی شنود بگذارید، در نهایت در زندگی آن فرد خطا پیدا می‌کنید... خداوند ستارالعیوب است و چرا با پول مردم دستگاهی خریده می‌شود و سپس آن دستگاه را در زندگی و کار آنان می‌گذارند و اطلاعات جمع‌آوری می‌کنند، این راه نیست و نباید مردم را آزار دهیم و بر مبنای اخلاق اسلامی با هم رفتار کنیم و عیب‌ها را بپوشانیم که البته این به معنای عدم‌برخورد با جنایتکار و فاسد نیست. وقتی پرونده هست رسیدگی می‌کنیم، اما یک زمانی می‌خواهیم پرونده بسازیم و رسیدگی کنیم که این بد است.»

بی‌اطلاعی عجیب و خنده‌های عجیب‌تر روحانی
دو سه روز بعد از این سخنان، دولت ناگهان و بدون زمینه‌سازی عمومی قبلی، دست به سهمیه‌بندی بنزین و افزایش قیمت آن زد و جامعه را با یک شوک خبری و روانی مواجه کرد. خود این بی‌تدبیری رسانه‌ای دولت به حد کفایت متناقض با سخنان روحانی در دعوت به آشتی ملی است، اما چند روز بعد، روحانی در اظهاراتی عجیب، مدعی شد که از زمان سهمیه‌بندی بنزین نه تنها مطلع نبوده، بلکه اساساً گفته بوده که به من زمان اجرا را نگویید! این سخنان روحانی که با خنده‌های عجیب او همراه بود، انتقادات بسیاری را موجب شد و باری دیگر فضای روانی جامعه را به هم ریخت.

شورای نگهبان؛ سیبل جدید تفنگ روحانی
با شروع دی ماه فضای اعتراضی آذر ماه نیز مجدداً رو به آرامش می‌گذاشت که خبر شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی همه را شوکه کرد و در ادامه آن نیز آن حضور ده‌ها میلیونی در شهر‌های مختلف آرامش نهایی را برای کشور به ارمغان آورد، اما روحانی باز هم نتوانست از ظرفیت مشروعیت مدنی دولت استفاده کند و تنها پس از چند روز از ترور سردار ایرانی توسط امریکا و غم حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی پیکان حملات خود را به سمت شورای نگهبان نشانه رفت، هر چند این اظهارات در چارچوب وظایف شخص رئیس‌جمهور و دولت نبود، اما دخالت در وظایف قانونی نهاد‌ها و قوای دیگر جزئی از نطق‌های روحانی است.

رئیس‌جمهور در دی ماه و پس از ۱۰ روز پرحادثه در کشور بیان داشت: «همه آن‌هایی که در این انتخابات نقش دارید از شما خواهش می‌کنم، آن جایی که روشن است تا صلاحیت فردی رد شود، آن را رد کنید، اما آن جا‌هایی که نامشخص است یا احتمالات ضعیف است، مردم را ناراحت نکنید، به مردم نگوییم که در برابر یک صندلی مجلس ۱۷نفر، ۱۷۰یا هزارو ۷۰۰ نفر کاندیدا هستند، ببینیم از چند جناح هزارو ۷۰۰ نفر کاندیدا هستند؟ ۱۷نفر از چند جناح، از یک جناح؟ اینکه انتخابات نمی‌شود. مثل اینکه در مغازه‌ای از یک جنس، ۲هزار عدد وجود داشته باشد. مردم تنوع می‌خواهند. بگذارید در میدان انتخابات همه احزاب و گروه‌ها شرکت کنند، قطعاً ضرر نمی‌کنید. با یک جناح نمی‌شود کشور را اداره کرد. کشور متعلق به همه است. اگر تمام ۸۳میلیون متحد باشیم و یک نفر مخالف، باید تلاش کنیم آن یک نفر را هم جذب کنیم. یک نفر مخالف هم برای ما زیاد است در حالی که شما یک جناح و جمعیت بزرگ را مخالف می‌کنید. باید حواسمان را جمع کنیم.»

تذکر ۶ سال پیش
مدل عصبانیت روحانی پیش از این مورد تذکر قرار گرفته بود. محسن رضایی در مناظرات انتخاباتی سال۹۲ گفته بود که اگر بخواهد با این عصبانیت و داد و بیداد کردن سکان کشور را دست بگیرد خدا رحم کند به این کشور!
حال ما باید حسن روحانی را به آشتی ملی دعوت کنیم؛ دعوت به اینکه کمتر فضای روانی جامعه را دستخوش به هم ریختگی و تفرقه کند.

کدام مصوبه تنش‌زا؟!
روز گذشته هم حسن روحانی در جلسه هیئت دولت بر حرف خود مبنی بر عدم ایجاد تنش در جامعه تأکید کرد: «اگر کسی در کشور می‌خواهد اقدامی انجام دهد که با قدرت ملی کشورمان سازگار نیست، حتماً مسئول است و باید در برابر مردم پاسخگو باشد. اگر کسی کلام، سخن و مصوبه‌اش به یک تنش غیرضروری تبدیل شود، باید به مردم پاسخگو باشد.».

اما رئیس جمهور در ادامه همین سخنان، از طعنه و کنایه به شورای نگهبان دریغ نمی‌ورزد: «بدون تردید تنها عامل ایجاد چنین شرایطی وجود فضای رقابتی است و مردم باید به سلامت، امنیت و رقابتی بودن انتخابات اطمینان داشته باشند... اگر توصیه و نصیحت به دیگران مورد رضایت آن‌ها نیست، اما به وزارت کشور، استانداران، فرمانداران و مردم عزیز توصیه می‌کنم اهمیت انتخابات را مدنظر قرار داده و با قوت به پای صندوق آرا بیایند. همه باید بدانند که بالاتر از مردم و بالاتر از قانون نداریم. هیچ نهادی مقدس نیست، مگر اینکه در چارچوب قانون و خواست مردم حرکت کند. این‌ها برای ما روشن است.»

روحانی در شش سال گذشته، بار‌ها و بار‌ها از لزوم وحدت و همدلی حرف زده، اما در عمل طوری پیش رفته که جز ایجاد تنش نتیجه‌ای در برنداشته است، بعضاً حتی همچون همین سخنرانی دیروزی در نقد سخن تنش‌زا گفته، ولی چند دقیقه بعد سراغ طعنه زدن به دیگران رفته است. از سویی تأکید روحانی بر «مصوبه تنش‌زا» و لزوم پاسخگویی به مردم در صورت داشتن چنین مصوبه‌ای، خاطرات افزایش قیمت بنزین و تنش و آشوب و اغتشاشات بعد آن را به ذهن متبادر می‌کند. عجیب است که در حالی که فقط کمی بیش از دو ماه از اغتشاشات بنزینی آبان ماه گذشته، روحانی از لزوم پاسخگو بودن به مردم در صورت داشتن مصوبه تنش‌زا می‌گوید! تناقض در سخنان او به حدی رسیده که عملاً به موضع‌گیری روحانی علیه خودش تبدیل شده است. گویا مشاوران روحانی آنقدر مشغول جدل‌های توئیتری و غیرتوئیتری با نهاد‌های دیگر هستند که اعتنایی به این تناقضات آشکار ندارند.

:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 7 بهمن 1398


  1- هنوز پیکر مطهر پیامبر اعظم (ص) بر زمین بود که برخی همراهان ناهمدل درباره جانشین الهی او اختلاف به راه انداختند و دل زهرای مرضیه سلام‌الله علیها را به درد آوردند. این جفا در حالی بود که به دفعات، از پیامبر (ص) شنیده بودند «انما فاطمه بضعه منی یؤذینی ما آذاها» و «فاطمه بضعه منی، فمن أغضبها فقد أغضبنی.». فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد و به خشم آورد، مرا آزرده و به خشم آورده است. با وجود این تصریحات، چرا محبوبه خداوند را به خشم آوردند و آزردند؟ مگر امیر مومنان (ع) چه خصوصیاتی داشت که به ولایت الهی او تمکین نکردند و دوگانگی پدید آوردند؟ حضرت فاطمه (س) پاسخ این پرسش را داد، آن هنگام که در بستر بیماری بود و زنان مهاجر و انصار به عیادت آمدند. فرمود «من از دنیای شما سیر شده‌ام؛ از مردان شما کراهت دارم و به دورشان افکنده‌ام، پس از آن‌که آنان را آزمودم. زشت باد کُندی آنها، شکستگی شمشیر، سستی نیزه‌ها و تباهی رأیشان. وَ ما نَقَمُوا مِنْ اَبی الْحَسن؟ آنها چه ایرادى بر اباالحسن (علی علیه‌السلام) داشتند؟ والله آنها بر شمشیر برنده او ایراد گرفتند، و ثبات قدم و بى‌اعتنایی‌اش به مرگ در میدان نبرد، و قدرت او در جنگجویى، و ضربات درهم‌شکننده‌اش بر دشمن. به خدا سوگند هر گاه مردم از جاده حق منحرف مى‌شدند و از پذیرش دلیل روشن سر باز مى‌زدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود سیر مى‌داد و به سرچشمه زلال و گوارا وارد مى‌ساخت، و سرانجام، او را در پنهان و آشکار، خیرخواه خود مى‌یافتند».
2- فرض محال که محال نیست. تصور کنید پس از جنایت اردوگاه یزید، آقای ظریف، کاروان اهل بیت (ع) را هنگام عزیمت به کوفه و شام همراهی می‌کرد. هنوز پیکر مطهر شهیدان بر زمین بود و اهل بیت، عزادار. در این میان، یکی از ناظران آن جنایت بزرگ، از آقای ظریف می‌پرسید «آیا شما بعد از این قتل، امکان مذاکره با یزید را منتفی می‌دانید؟» و پاسخ می‌شنید «خیر. من هرگز این احتمال را منتفی نمی‌‌دانم که افراد، رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را بپذیرند. برای ما فرقی نمی‌‌کند که چه کسی در کاخ کوفه یا شام (سفید) حضور دارد. آنچه اهمیت دارد، چگونگی رفتار آنهاست. دولت یزید (ترامپ) می‌‌تواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌‌ها را بردارد و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در میز مذاکره باقی مانده‌ایم. آنها طرفی هستند که میز مذاکره را ترک کرده‌اند. ما شکیبایی زیادی داریم»! آیا چنین سخنانی، چیزی جز نمک پاشیدن بر داغ جراحت وارده از جانب جنایتکاران محسوب می‌شد؟ و آیا این سخنان را در اردوگاه مقابل، جز به پای رضایت در قبال جنایت می‌نوشتند؟ به‌راستی آیا امام سجاد و زینب کبری -علیهما السلام- نعوذ بالله زبان مذاکره بلد نبودند، که با وجود شدت محاصره و تهدید، یزید و ابن زیاد را محاکمه و رسوا کردند؟
3- هنوز چند هفته از جنایت آمریکا و شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی نگذشته که ابتدا آقای روحانی و سپس آقای ظریف، پالس مذاکره به قاتلان آن شهید می‌فرستند؛ و حال آن‌که پیشاپیش، اعتماد دوباره به شیطان بزرگ را «دیوانگی» خوانده‌اند. بی‌تردید نتیجه این رفتار و گفتار، تشویق جنایتکاران به تحریم و ترور و جنایت بیشتر است. چرا چنین پالس‌های خطرناکی ارسال می‌شود و با توهین طرف مقابل مواجه می‌گردد؟ کدام مشورت مسمومی چنین القا کرده که خط قرمز، «عدم مذاکره» است و باید به هر قیمت بر مذاکره با آمریکا تاکید کرد؟ جرم آمریکا قبلا این بود که توافق را زیر پا گذاشته بود و با این وجود، دولت ما به انجام یکطرفه تعهدات، 20 ماه پس از خیانت آمریکا و اروپا ادامه می‌داد. آن زمان می‌شد گفت آمریکا تحریم‌ها را جبران کند تا بتواند به جمع 1+5 در برجام (و نه مذاکره برای دادن امتیاز جدید از سوی ایران) برگردد. اما اکنون به خیانت آمریکا، جنایتی بی‌سابقه در حد ترور «فرمانده مبارزه بین‌المللی با تروریسم» افزوده شده و دشمن در اقدامی خباثت‌آلود، فرمانده ارشد نیروی دفاعی ما را ترور کرده است. در اینجا آقای ظریف بیجا‌تر از بیجا مرتکب شده و به خبرنگار ‌اشپیگل می‌گوید آمریکا اگر تحریم‌ها را بردارد، ما آماده مذاکره دوباره هستیم! پس تکلیف غیرت و شرافت و عزت چه می‌شود؟ ترامپ و تیمش باید چه استنباطی از این ادبیات بکنند؟
4- قرار است دنیا ترامپ را بشناسد که اهل تعهد و مذاکره نیست؟ اینکه از اردیبهشت پارسال برای دنیا یقینی شده و اکنون همین فرد و تیمش، صراحتا می‌گویند ژنرال سلیمانی را در کشوری که مهمان رسمی‌اش بوده، ترور کرده‌اند. چرا وزارت خارجه یا معاون حقوقی ریاست‌جمهوری -که فقط بلد است سنگ FATF را به سینه بزند- به تعقیب کیفری تروریست‌ها و اقامه دعوا علیه آنها در محاکم بین‌المللی نمی‌پردازد؟ شرم‌آور نیست که برای چندمین بار دیپلماسی التماسی پیشه کنند؟ آقای ظریف را نه فقط به نیویورک (برای شرکت در نشست سازمان ملل)، بلکه به سوئیس (نشست داووس) هم راه ندادند تا خاطره تلخ دریغ کردن از یک باک بنزین در مونیخ آلمان تکرار شود؛ با این وجود چرا اصرار دارند خود را بفریبند؟
5- سراب اعتماد و رفاقت با شیطان بزرگ، نه با ترور شهید سلیمانی یا خروج ترامپ از برجام، بلکه در دولت اوباما با تحریم‌های ویزایی، تهدید طرف‌های همکاری ایران و تمهید تحریم‌های کاتسا و آیسا به پایان رسید. اما آقای روحانی و ظریف گویا نمی‌خواهند چشم بگشایند و ببینند سرگرم رویااندیشی در بحبوحه جنگ همه‌جانبه دشمن بوده‌اند. اما چرا؟ آیا آن چند ده میلیون نفری که در تشییع دشمن‌شکن پیکر شهید سلیمانی به خیابان‌ها آمدند، جز عزت و اقتدار و انتقام، مطالبه دیگری از دولتمردان داشتند و آیا سزاوار چنین ملت عظیم‌الشأنی، کاربست زبان ضعف و انفعال است؟ چرا باید درست در زمانی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در تدارک رونمایی از خیانت «معامله قرن» هستند، دولت ما به جای مواجهه جدی، پالس مذاکره بفرستد و از شیطان بزرگ دهن‌کجی ببیند؟ این کار، وفاداری به خون شهید سلیمانی و مردم قدردان خدمات اوست، یا خیانت به مرام آن شهید والامقام؟
6- آقای ظریف اخیرا در مجلس گفت «آمریکایی‌‌ها، برنامه انهدام فردو را کشیدند، اما پشت آن نوشتند اگر فردو را خراب کنیم، مردم ایران، منسجم‌‌تر در برابر ما می‌ایستند. به جان کری گفتم به فرض که فردو را خراب کنید، آنگاه چه پاسخی برای ملت دارید؟ گفت برای همین است که نمی‌خواهیم با شما وارد جنگ شویم». اما آمریکایی‌ها تیم آقای ظریف را مجاب کردند فعالیت غنی‌سازی 20 درصد در سایت فردو در عمق نود متری زمین را که قابل انهدام با بمب نبود، با برجام تعطیل کنند و 95درصد سرمایه هسته‌ای کشور را واگذار یا اوراق نمایند! چهار سال بعد و در حالی که هنوز خون حاج قاسم تازه است، کسانی دم از مذاکره با قاتلان او می‌زنند. آنها با ادبیات منفعل که هیچ نسبتی با اقتدار جمهوری اسلامی ندارد، موجب جرأت دشمن برای ارتکاب جنایت اخیر شدند و با این وجود، باز همان ادبیات پر خسارت را ادامه می‌دهند. آیا خدای ناکرده قرار است باز هم از این معبر، آسیب جدیدی به کشور وارد شود؟ در حالی که دست دشمن به خون شهید سلیمانی و همرزمانش آلوده است، چرا خود را با پالس مذاکره تحقیر می‌کنند و تهدید ناشی از جسور کردن دشمن را بر سر کشور می‌کشانند؟ چه کسانی این مشورت‌های مسموم را می‌دهند؟ دنبال کدام متاع مسموم و شوم در غرب می‌گردند؟
7- انصاف و عقلانیت به این بود که آقای ظریف به ‌اشپیگل بگوید در بیست ماه گذشته، ما جز دروغ SPV و INSTEX و فریبکاری و پشت‌هم اندازی‌های فرانسه و آلمان و انگلیس، چیز دیگری ندیدیم و دیگر حاضر نیستیم وقت تلف کنیم یا وعده دروغ به مردم خود بدهیم. ظریف آخرین بار در توییتر نوشت «اروپا شرافت خود را در برجام به آمریکا فروخت و با فروختن شرافت، هرگونه پایه اخلاقی و قانونی را از دست داده است». مذاکره با آمریکا نیز که از سوی روحانی دیوانگی نامیده شده بود. با این وصف، اکنون هنگام اقدامات متقابل و خروج کامل از برجام است و نه دور خود چرخیدن و سرگرمی ساختن. به اقتضای اصل بدیهی مدیریت، دولت و وزارت خارجه نه اکنون، بلکه از همان هنگام انعقاد برجام، می‌بایست نقشه جایگزین (پلن «B») را پیش‌بینی می‌کردند تا دشمن تصور نکند مرتکب هر خباثتی شود، طرف مقابلش به میز مذاکره چسبیده است. بماند که از همان ابتدا هم متوقف کردن رونق اقتصاد به مذاکرات و توافق، خلاف عزت و حکمت و مصلحت بود. در واقع به اذعان هفت سال قبل همین تیم، حداکثر ده تا سی درصد مشکلات اقتصادی به تحریم‌های خارجی بر می‌گشت و 70 تا 90 درصد آن به سوءمدیریت دولت مربوط می‌شد. دولتمردان به جای معطلی بیشتر، باید سراغ صاحب‌نظران و انبوه ظرفیت نخبگانی کشور بروند و مسیر به بن‌بست رسیده را تغییر دهند. نباید بیش از این، کشور و ظرفیت‌های آن را معطل غرب نگه داشت.
8- بر خلاف نگاه ظاهربینانه که مقاومت و مجاهدت را پر هزینه و کوتاه آمدن مقابل دشمن را کم هزینه می‌بیند، مقاومت و مجاهدت خوش‌عاقبت است اما کوتاه آمدن مقابل دشمن، خسارت‌های غیر قابل جبران به همراه دارد. ظاهر جهاد، هزینه و خسارت است اما حقیقت آن، بازدارندگی و امنیت و اقتدار است. امیرمومنان(ع) درباره سرانجام این دو رویکرد در خطبه 27 نهج‌البلاغه فرمود «همانا جهاد، دري از درهاي بهشت است كه خداوند به روي دوستان برگزیده خود گشوده است و آن، لباس پرهيزگاري، و زره محکم الهي، و سپر استوار خداوندی است. پس هر کس به اختیار، جهاد را واگذارد، خداوند لباس ذلّت بر او پوشاند، و در طوفان فتنه و بلا سقوط كند، و در زير پا خرد و زبون شود، و عقل خود را از دست بدهد، و به كيفر این رویگردانی، حق از او رو گرداند، و سختي و مشقّت بر او فرود آيد، و عدالت از او روي بر تابد». ما و ملت‌های منطقه آخرین بار، حقانیت مسیر مقاومت را در برکات حاصل از مجاهدات سردار سلیمانی و همسنگرانش دیدیم؛ او که در وسط میدان جنگ، از دیپلماسی میدانی در بغداد و دمشق و بیروت و مسکو و اربیل هم دریغ نداشت. داغ حاج قاسم هر روز برای ما تازه‌تر می‌شود. اما در عین حال، بن‌بست‌هایی که خون پاک او می‌شکند، حیرت انگیز است. قیام و قیامتی که شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس با بذل خون پاک خویش به راه انداختند، فتنه پیچیده آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ایران و عراق را وارونه ساخت و اسباب ضربت مردمی بی‌سابقه به دشمن شد. این معجزه واقعی، یک الگو و پشتوانه کامل برای دولت و وزارت خارجه است، اگر که جنود جهل را پس بزنند. «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». سلیمانی به ما آموخت که می‌شود مرعوب آمریکا نشد و تمام نقشه‌های هفت هزار میلیارد دلاری‌اش را به هزیمت کشاند. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ». اگر کسی با وجود ستاره‌های درخشان مقاومت و مجاهدت، راه را گم کرد، حجتش برای گمراهی چیست؟

                                                                           *                       *                               *

«محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه- ۵ بهمن ۹۸- در مصاحبه با روزنامه آلمانی اشپیگل در پاسخ به این سوال که «آیا احتمال مذاکره با آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی کمرنگ شده است؟» گفت:«خیر، من هرگز این احتمال را رد نمی‌کنم که افراد، رویکردهای خود را تغییر دهند و حقایق را درک کنند. برای ما مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید نشسته باشد. آنچه مهم است، نوع رفتار آنها است. دولت ترامپ می‌تواند، گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را لغو کند و به میز مذاکره بازگردد. ما همچنان در میز مذاکره هستیم. آنها میز مذاکره را ترک کردند».

ین اظهارنظر عجیب و تأمل برانگیز ظریف در حالی است که وی- بهمن ۹۷- با اشاره به تصمیم آمریکا برای خروج از پیمان منع موشک‌های میان‌برد (INF)در توئیتی نوشت:«توافق با آمریکا حتی به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد؛ حتی پیمان‌هایی که به تصویب کنگره رسیده‌اند».

**مذاکره درباره چه چیزی؟!

آقای ظریف تاکید کرده است که احتمال مذاکره با آمریکا را رد نمی کند. حال سوال اینجاست؛ مذاکره درباره چه چیزی؟!

مقامات اروپایی در هفته های اخیر به صراحت موضوع مذاکره را عنوان کرده اند. به این موارد دقت کنید:

«امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه- ۲ بهمن ۹۸- در سفر به فلسطین اشغالی  در نشست خبری با «رووین ریولین» رئیس رژیم صهیونیستی، در اظهارنظری گستاخانه گفت:«ما می‌خواهیم توافق [هسته‌ای] با ایران را به برنامه موشکی بالستیک آن گسترش دهیم»!

«آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان نیز- ۳ بهمن ۹۸- در نشست اقتصادی «داووس» گفت:«باید پیش از کنار گذاشتن برجام جایگزینی برای آن تهیه شود».

همچنین «بوریس جانسون» نخست وزیر انگلیس- ۲۴ دی ۹۸- در مصاحبه با شبکه بی بی سی گفته بود:«بهتر است "توافق با ترامپ" را جایگزین "برجام" کنیم».

در ۲۳ دی ۹۸ نیز سران انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه ای ضدایرانی، صنعت هسته ای و توان موشکی و قدرت موشکی ایران را مورد حمله قرار دادند.

ر بخشی از این بیانیه گستاخانه آمده بود:«حوادث اخیر نقش بی‌ثبات‌کننده ایران در منطقه از جمله از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی قدس را پررنگ‌تر کرد. تعهدات ما به امنیت متحدان و شرکا در منطقه خلل ناپذیر است. ما باید از طریق دیپلماسی و به شیوه‌ای معنادار نگرانی‌ها درباره فعالیت‌های منطقه‌ای بی‌ثبات‌کننده از جمله آنهایی که مربوط به برنامه موشکی این کشور است را به‌اشتراک بگذاریم. ما آمادگی خود برای ادامه تعامل برای کاهش تنش‌ها و ثبات در منطقه را ابراز می‌داریم».

پس از اظهارات و بیانیه های مقامات تروئیکای اروپایی، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا- ۵ بهمن ۹۸- در مصاحبه با «ان پی آر» مدعی شد:«علیه برنامه موشکی ایران ائتلاف کردیم».

**اشک تمساح جنایتکاران

تروئیکای اروپایی در هفته های اخیر در اقدامی مسبوق به سابقه، به صنعت موشکی و قدرت منطقه ای ایران حمله کرده و برای ثبات و آرامش در منطقه، اشک تمساح ریختند.

رهبر معظم انقلاب- ۱۴ خرداد ۹۷- در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) فرمودند:«ساخت موشکهای گوناگون و اقتدار موشکی، موجب ایجاد امنیّت در کشور است. جوانهای ما یادشان نیست، همین شهر تهران در زیر آتش موشکهای شبانه‌روزیِ دشمن می‌سوخت! خانه‌ها خراب می‌شد، انسانها کشته می‌شدند؛ در شهر تهران! شهرهای جبهه -مثل دزفول، مثل اهواز، مثل شوش و بقیّه‌ شهرها- که جای خود دارد؛ حتّی تا شهرهای دوردست، موشکهای دشمن می‌رسید! ما موشک نداشتیم، وسیله‌ دفاع نداشتیم، مجبور بودیم دستمان را روی هم بگذاریم، تماشا کنیم! امروز جوانان ما توانسته‌اند به قدرت موشکی اوّل منطقه تبدیل بشوند. دشمن می‌داند که اگر یکی بزند، ده تا می‌خورَد. پس موشک، مایه‌ امنیّت و نقطه‌ قوّت است. ببینید؛ دشمن روی مسئله‌ موشکی متمرکز می‌شود».

اشک تمساح آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در حالی است که این دولتها کارنامه سیاهی در جنایت علیه بشریت در اقصی نقاط جهان دارند.

در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه) تجهیز صدام به سلاح های کشتارجمعی و از جمله سلاح شیمیایی در ۸ سال جنگ تحمیلی، ایجاد و تجهیز گروهک های تکفیری تروریستی در عراق و سوریه از جمله داعش و النصره، حمایت از رژیم کودک‌کش اسرائیل در قتل عام مردم مظلوم فلسطین و حمایت از رژیم آل‌سعود در قتل عام مردم مظلوم یمن و حمایت از گروهک تروریستی منافقین تنها بخشی از کارنامه کثیف آمریکا و تروئیکای اروپایی است.

**تحریم،جنگ،مذاکره

به اذعان اندیشکده های آمریکایی، تحریم ها اکنون به سقف خود رسیده است و هر تحریم جدیدی صرفا اقدامی نمادین خواهد بود و اثرگذاری بیشتری نسبت به وضع فعلی نخواهد داشت.

گزینه جنگ علیه ایران نیز به هیچ عنوان روی میز سران آمریکا قرار ندارد. نشان به آن نشان که پس از اقدام تحسین برانگیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله موشکی به پایگاه «عین الاسد»، مقامات آمریکا همچنان در بهت این سیلی سخت هستند و هر روز آمار تلفات این حمله نسبت به روزهای گذشته افزایش می یابد.

تحلیلگران بین المللی صراحتا اعلام کردند که در هفتاد سال اخیر هیچ کشوری در جهان جرأت نکرده بود که به صورت رسمی و علنی، پایگاه آمریکا را هدف حمله قرار دهد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این سیلی سخت را بر گوش آمریکا نواخت و واشنگتن ابتدا لاف زنی کرد و سپس لال شد.

بنابراین آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران و ملت بصیر ایران، تنها یک گزینه دارند؛مذاکره. پس این آمریکاست که به مذاکره با ایران محتاج است، اما مذاکره برای چه؟! آمریکا در مذاکره به دنبال آن است تا نتیجه ای که قرار بود از جنگ و یا تحریم ایران به دست آورد، از این طریق بیابد.

به عبارت دیگر، واشنگتن در مذاکره به دنبال معامله نیست،بلکه صرفا به دنبال گرفتن است.ستاندنِ مولفه های قدرت ساز.

دقیقا همان فرمولی که پیش از این در برجام و در مسئله توان هسته ای ایران اتفاق افتاد.

«وندی شرمن» از اعضای تیم مذاکره‌کننده آمریکا در مذاکرات هسته‌ای- مرداد ۹۷- در مقاله‌ای در فارن افرز نوشت: «حملات هوایی نهایتاً می‌توانست اندکی باعث تأخیر در برنامه هسته‌ای ایران شود نه اینکه باعث پایان پروژه هسته‌ای ایران شود. حتی اصلی‌ترین هواداران حمله نظامی ‌هم فرض می‌کردند چنین اقدامی باعث تأخیر ۳ تا ۵ ساله در برنامه ایران شود...چندین سال از وضع تحریم‌های شدید علیه تهران می‌گذشت؛ اما با وجود همه این تحریم‌ها، ایران تعداد سانتریفیوژهای خود را به ۱۹ هزار رسانده بود. تحریم‌ها ممکن است به اقتصاد ایران آسیب رسانده باشد، اما آنچنان تأثیری در برنامه هسته‌ای این کشور نداشت...برجام یک الگو برای کنار هم قرار دادن تهدید تحریم و استمرار منزوی کردن با مذاکره پیگیرانه بود... تعدادی از مواد برجام بعد ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ سال منقضی می‌شدند... حقیقت این است که از نظر آمریکا، این توافق به خوبی جواب داده بود».

شرمن در این مقاله تأکید کرد:«کاری که برجام با برنامه هسته‌ای ایران کرد، جنگ هم نمی‌توانست انجام دهد».

**مکانیسم ماشه بهانه است، برجام 2 نشانه است

در روزهای گذشته، تروئیکای اروپایی، مکانیسم حل اختلافات برجام را فعال کردند. اروپایی ها مدعی شدند که اگر این روند به اجرایی شدن مکانیسم ماشه منجر شود، تحریم های سنگینی علیه ایران اعمال خواهد شد.

این ادعا در حالی است که پیش از این، آمریکا و اروپا ماشه را چکانده و تمامی فشنگ های تحریم را شلیک کرده اند.

علیرغم تبلیغات گسترده حامیان برجام، در توافق هسته ای هیچگاه قطعنامه های ضدایرانی لغو نشد، بلکه همگی در قطعنامه ۲۲۳۱ تجمیع شد. حالا طرف اروپایی، با ادعای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، در پی باجگیری از کشورمان است.

«باراک اوباما» رئیس جمهور سابق آمریکا پس از امضای توافق هسته ای گفته بود:«اگر برجام نبود، تحریم ها فرو می ریخت».

پس در شرایط فعلی، مکانیسم ماشه صرفا یک ابزار روانی برای باجگیری از ایران، با هدف کلید زدن مذاکرات موشکی است.

**به قول آقای روحانی،دیوانگی است

روحانی پیش از این با اشاره به تجربه برجام گفته بود:«امروز آمریکایی‌ها به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام مذاکره می‌دهند که با ما مذاکره کن‌؛ مگر دیوانه شدند که با شما مذاکره کنند؛ شما مذاکره دیروز را علنی زیر پا می‌گذارید و به مذاکره امضا شده‌ای که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل رسیده بی‌اعتنا هستید».

 «عباس عراقچی» معاون سیاسی وزیر خارجه- آذر ۹۸- گفته بود:« یکی از درس‌هایی که ما از مسئله برجام گرفتیم این است که نتیجه توافق هسته ای و پایبندی به آن، اعمال تحریم‌های جدید بود...دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب می‌دهد».

جناب آقای ظریف هنوز متوجه نشده‌اند که جنتلمن های پشت میز مذاکره، همان تروریست های فرودگاه بغداد هستند. حضور میلیونی و بی نظیر مردم عزیز ایران در تشییع پیکر مطهر سپهبد شهید «سردار حاج قاسم سلیمانی» و در ادامه حضور میلیونی و بی نظیر مردم عراق در اجتماع ضدآمریکایی، پیام بسیار مهمی داشت. دولت مستکبر و غارتگر و جنایتکار آمریکا، اکنون بیش از هر زمانی دیگری در تنگنا قرار گرفته و مشغول دست و پا زدن است. در این شرایط، صحبت از مذاکره، خطایی بزرگ است.


:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 3 بهمن 1398

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷

 پوستر جدید سایت رهبر انقلاب درباره جنتلمن‌های پشت میز مذاکره عکس | پوستر جدید سایت رهبرانقلاب درباره جنتلمن‌های پشت میز مذاکره در کنار مقتل سردارسلیمانی


:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 30 دی 1398

 

مقدمه

تولد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تشدید مداخلات نظامی آمریکا در منطقه هم‌زمان شد. پس از آنکه صدام حسین در 11 مرداد 1369 (دوم آگوست 1990) کویت را به‌تصرف خود در آورد، آمریکا به‌منظور بازسازی محوریت خود در تحولات جهانی و به نمایش گذاشتن آن در شرایط فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که نشانه‌های آن بروز کرده بود و یک سال بعد در آگوست 1991 محقق شد، حمله عراق به کویت را بهانه قرار داد و با تکیه بر قطعنامه 26 دی ماه شورای امنیت سازمان ملل یک «ائتلاف عملیاتی بین‌المللی» تشکیل داد.

ائتلاف آمریکا ترکیبی از 22 کشور بود که البته تنها نیمی از آن کشورها موضوعیت داشتند. کشورهای عضو اصلی ائتلاف شامل آمریکا و کانادا از قاره آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسپانیا از قاره اروپا، مصر از قاره افریقا و ترکیه، عربستان و پاکستان از قاره آسیا بودند. ائتلاف آمریکا در این اقدام 814064 نیروی نظامی را پای کار آورد که سهم این کشور 575 هزار نیرو و سهم اروپا 60663 نفر بود. به عبارتی سهم آمریکا و دول غربی همراه آن حدود 78 درصد بود و سهم عربستان، ترکیه، مصر و پاکستان به عنوان متحدان منطقه‌ای آمریکا هم 500/142 نفر معادل 5/17 درصد بود. حدود 4 درصد باقی مانده از سوریه، کویت، امارات، مراکش، بنگلادش، عمان، نیجر، بحرین، سنگال، چکسلواکی، هلند، هندوراس و افغانستان تأمین شدند که به طور نمادین در این ائتلاف حضور داشتند و در مجموع 31401 نفر بودند.

تعداد نیرو و مجموعه امکانات نطامی که در این مواجهه به کار گرفته شد بیانگر آن است که آمریکایی ها در نظر داشتند عملیات آزادسازی کویت را به عملیات اقتدار آمریکا تبدیل کنند و از این طریق موانع را از سر راه سیطره مطلق آمریکا بر جهان بردارند؛ چنان که در همین سال جرج بوش اول در اظهارنظری که روی عرشه یک ناو آمریکایی در اقیانوس هند کرد از در پیش بودن قرنی آمریکایی خبر داد.

آمریکا برای آنکه بتواند یک «موفقیت شگرف» را شکل دهد، در جریان آزادسازی کویت، همه ظرفیت رهبری نظامی خود شامل کالین پاول، رئیس ستاد مشترک ارتش، پل ولفووویتز، معاون وزیر دفاع، و نورمن شوارتسکف، فرمانده مشهور آمریکایی را پای کار آورد؛ این در حالی که در مقابل آنان ارتشی فرسوده، منزوی و غیرمحبوب قرار داشت و از این رو چند هزار نیرو برای عقب راندن ارتش صدام از کویت کفایت می کرد. آمریکا در این عملیات بخش جنوبی عراق تا رود فرات را به اشغال در آورد، 175 هزار نیرو عراقی را به اسارت گرفت و دست کم 20 هزار نفر از آنان را به قتل رساند.

اقدامات جرج بوش اول بعدها در دوره بوش دوم و حتی باراک اوباما دنبال شد و این نشان می‌دهد که سیطره بر جهان و تک قطبی کردن آن یک «تصمیم همه جانبه» در آمریکا بوده است. در این میان اوباما هم که با ادبیات انتقادی نسبت به وضعیت دهه 2000 روی کار آمد و سیاست های دوره بوش را به باد انتقادات تند گرفت، این خط اصلی را رها نکرد. او در دومین مراسم تحلیف خود در اول بهمن 1391  (21 ژانویه 2013) از بی مرز بودن آمریکا و ظرفیت بی انتهای آن برای خطر کردن خبر داد و گفت که نیروهای نظامی آمریکا در جهان رقیب و هماوردی ندارند و اضافه کرد که آمریکا قصد دارد نهادهایش را برای افزایش ظرفیت و اداره بحران ها در فرامرزها گسترش دهد. او گفت: «ما صاحب همه کیفیت های لازم برای برآوردن نیازهای بی مرز جهان امروز هستیم؛ جوانی و شوق، تنوع فرهنگی و اشتیاق و ظرفیت بی انتها برای خطر کردن به ما در این راه کمک می کنند. .. مردان و زنان آمریکایی که یونیفورم نیروهای مسلح آمریکا را به تن دارند و در نبردها آبدیده شده اند، رقیب و هماوردی ندارند. .. ما نهادهایمان را برای افزایش ظرفیت و اداره بحران ها در فرامرزهایمان گسترش خواهیم داد. .. سخنان مارتین لوترکینگ را به یاد آرید که می گفت آزادی های فردی ما با آزادی های هر موجود زنده ای پیوند ناگسستنی دارد»

لشکرکشی آمریکا به عراق و شکل دهی به ائتلافی جهانی و منطقه ای و نوع ادبیاتی که آمریکایی ها در آن مقطع و پس از آن به کار می بردند، تهدیدی مهم برای جمهوری اسلامی ایران نیز به حساب می آمد؛ زیرا از یک سو گستره تهدید در جنوب و غرب ایران بود و از سوی دیگر، در آن مقطع، ایران تنها مانع مهم سر راه سیطره مطلق آمریکا به حساب می آمد.

در ایران این موضوع نگرانی هایی را به دنبال داشت. اعلام آماده باش نظامی و اعزام چندین لشکر سپاه و ارتش ایران به سمت مرزهای جنوب غربی که نزدیک یک سال به درازا انجامید، از عمق نگرانی های ایران حکایت می کرد. در این میان رهبر معظم انقلاب اسلامی با برآورد دامنه و عمق تهدید، دستور تشکیل دو نیروی مقاومت و قدس را صادر کرد. نیروی مقاومت با فلش داخلی و نیروی قدس با فلش خارجی، ابتکار عمل استراتژیک به حساب می آمد. وقتی امروز با گذشت بیش از دو دهه از رسیدن نظام به تصمیم استراتژیک، به وقایع این دوران نگاه می اندازیم، می توانیم ارزش آن را بهتر درک کنیم.

چارچوب نظری

کارامدی سازمان با توانایی آن در مواجهه با «رخدادهای غامض» محک زده می شود. یک سازمان کارامد درون خود ظرفیت هایی دارد که در مواجهه با امور غیرمترقبه از آن استفاده می کند. در این شرایط یک سازمان کارآمد تلاش می کند ابتدا موضوع را «درست» و «مطابق واقع» بفهمد و پس از آن امکانات خود را برای مدیریت آن آماده و سازماندهی کند و برای حل آن یک چشم انداز به گونه ای که مراحل آن رتبه بندی و اولویت گذاری شود، ترسیم کند.

براساس نظریه های سازمانی، سازمان ها به لحاظ هدف گذاری و رویه به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند: سازمان هایی که هدف گذاری و رویه آنها به طور متمرکز و ریاستی تعیین می شود و سازمان هایی که هدف گذاری و رویه آنان تابع اراده جمعی است و به صورت شورایی انجام می شود. سازمان های دسته اول هدف گذاری معین و الزامی دارند و در این میان تشخیص رأس بر قاعده و بدنه رجحان دارد. این گونه سازمان ها شکلی «هرم گونه» دارند و بدنه و قاعده، بخش های زیرین و عملیاتی آن را تشکیل می دهند.

سازمان های دسته دوم هدف گذاری معین و الزامی ندارند و عمدتاً تابع «ضرورت ها» هستند. در این سازمان ها، رأس سازمان به نمایندگی از جمع عمل می کند و صلاحیت و کارامدی آن با «رضایت بدنه» سنجیده می شود. در این سازمان ها شکل مدور حاکم است؛ در عین حال برای اینکه از مزیت اصول ثابت برخوردار باشند، نوعاً دست به تدوین «منشور» یا «میثاق» می زنند و هر از گاهی آن را تجدید می کنند.

ساختار سازمان‌های انقلابی

یک گونه از ساختارها که نه از نوع دسته اول  ریاستی و نه از نوع دسته دوم  شورایی  هستند، ساختارهای سازمانی انقلابی هستند. در این ساختارها فرد از سوی بدنه یا از سوی نهادهای بالادستی برگزیده می شود و صلاحیت او تابع موفقیتی است که حین انجام وظیفه کسب می کند. در این نوع سازمان ها، فرد مسئول باید بتواند با سرعتی که لازمه یک سازمان فعال و دینامیک است، تصمیم گیری کند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشی از خطبه 21 نهج البلاغه می فرمایند: «تخفَّفوا تلحقوا، فانما ینتظِرُ باوّلکم اخرکم». سبکبال شوید و به مقصود برسید. ذیل این فراز گفته شده است: «حرکت زندگی با آگاهی به هدف اعلای آن، بسیار سبک و رها از علایق مادیات، آن چنان سریع است که گویی مافوق زمان قرار گرفته است» (جعفری، 1378: 213).

براساس این نگرش، مدیر انقلابی تابع شرایط علی و معلولی نیست؛ به این معنا که اسباب و علل مادی و معنوی او را از یافتن راه های نو بازدارد و اسیر قوانین عادی شود. از این رو بعضی حکمای اسلامی معتقدند: «رابطه حیات با پدیده ها و فعالیت هایش، رابطه علیت نیست، بلکه هر یک از آنها جزء تحول یافته ای از حیات است که در سطح عمیق روان [روح] به صورت ناب پایدار می ماند» (جعفری، 1378: 95).

براساس ساختار سازمان انقلابی، فرد کار خود را در نقطه «کمال» به انجام می رساند و بر اسباب و علل غلبه می کند. از این رو گفته شده است: «وفای به عهد انجام کار در نقطه کمالی  دو انگیزه دارد: انگیزه یکم همان ضرورت امن و اطمینان در زندگی اجتماعی است که خداوند متعال مانند یک قانون طبیعی در جوامع حکمفرما کرده است و انگیزه دوم، عامل الهی است که احترام و ایفای تعهد را اطاعت خداوندی و تخلف از آن را معصیت و جرأت به آن مقام ربوبی معرفی می کند.

احترام و ایفای تعهد بر مبنای انگیزه اول معلول جبر زندگی اجتماعی است که داخل در منطقه ارزش های والا نیست؛ ولی احترام و ایفای تعهد بر مبنای انگیزه دوم که جنبه الهی دارد، در منطقه عالی ترین ارزش های انسانی قرار دارد» (جعفری، 1378: 345).

بر مبنای سازمان انقلابی، فرد پس از پالایش و یافتن انگیزه ای خالصانه، اصلاح محیط پیرامونی را بر مبنای ارزش های الهی و انسانی، هدف خود قرار می دهد. در این ساختار، یک قلب وجود دارد که مکتب و ارزش های آن است و یک نقطه کمالی دارد که «ایصال الی الحق» است. مابین مکتب و نقطه کمال مسیری تو در تو وجود دارد که یک توی آن خود فرد و یک توی آن جامعه است و از اینجاست که بر مبنای بینش اسلامی، جهاد شکل می گیرد که به شکل جهاد با خود (جهاد با نفس) و جهاد برای جامعه (جهاد با دشمنان و موانع) تجلی پیدا می کند. اما این دو توأمان صورت می گیرند بدون آنکه از نظر زمانی، تقدم و تأخری داشته باشند. هر چند از نظر ارزشی، جهاد با نفس، گرامی تر از جهاد با دشمن است. از منظر مکتب، آن کس که با خود در جهاد نباشد، نمی تواند صحنه جهاد با دشمن را ببرد هر چند در آن پیروز شده باشد؛ چنان که آن کس که جهاد با دشمن را در سر نداشته باشد، در جهاد با خود به بن بست رسیده است هر چند اهل مناسک و مستحبات باشد.

مأموریت نیروی قدس

نیروی قدس بخشی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سپاه بخشی از ساختار سیاسی و دفاعی کشور است و از آنجا که مأموریت برون مرزی سپاه در نیروی قدس تعین و سازمان می یابد، این نیرو تحقق بخش اصلی آن بخش از مأموریت های جمهوری اسلامی است که ناظر به ارتقای سطح «امت اسلامی» و «مستضعفان جهان» است.

در بند 16 از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ذیل عنوان «وظایف دولت جمهوری اسلامی» آمده است: «16. تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان».

در اصل یازدهم قانون اساسی کشور نیز آمده است: «به حکم آیه شریفه إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنا رَبکمْ فاعْبُدُونِ، همه مسلمانان یک امت اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش دیگر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.»

یک وجه دیگر نیروی قدس مقابله با تهدیدهای خارجی جمهوری اسلامی است؛ البته نه به این معنا که این مأمویت، تنها برعهده این نیرو قرار دارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 176 ذیل وظایف «شورای عالی امنیت ملی» آورده است: «بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی».

با این وصف، نیروی قدس بخشی از ساختار تمدنی و دفاعی جمهوری اسلامی است و صلاحیت آن به طور رسمی در ساخت حقوقی جمهوری اسلامی آمده است و از آنجا که ذیل یکی از قوای سه گانه قرار نمی‌گیرد و مستقیماً زیر نظر «ولایت فقیه» قرار دارد، از مشروعیتی جامع و کامل برخوردار است و حد مشروعیت آن از نهادهای مشابهی که در ذیل یکی از قوا قرار دارد، بالاتر است و دقیقاً به همین جهت اداره پرونده های راهبردی در حوزه سیاست خارجی کشور، آنجا که به «تمدن» و «امت» و «امنیت کشور» بازمی گردد، به این نیرو سپرده شده است.

اتصال نیروی قدس به ولایت فقیه و عدم انقیاد در ذیل یکی از قوای جمهوری اسلامی، گاهی توأم با سوءتعبیرهایی بوده است. بعضی از ناظران سیاسی آن را کارکردی متمایز از دستگاه رسمی سیاست خارجی و دستگاه هایی که مأمویت مکمل در حوزه خارجی دارند، نظیر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و وزارت اطلاعات معرفی کرده و نوعی دوگانگی را به تصویر کشیده اند. این تلقی تا آنجا که به کشورهای خارجی برمی گردد، به منظور غیرمشروع معرفی کردن فعالیت نیروی قدس صورت گرفته است. طبعاً وقتی یک سازمان و فعالیت آن غیرمشروع معرفی شود، مواجهه با آن آسان تر می باشد. اما واقعیت این است که نیروی قدس یک نیروی فراقانونی و خودمختار نیست بلکه بخشی از ساختار رسمی نظام جمهوری اسلامی است و نفی صلاحیت آن با هدف نفی صلاحیت نظام در انجام فعالیت اصلاح گرایانه در محیط بین الملل صورت می گیرد.

مواجهه نیروی قدس با اشغال کشورهای مسلمان

در دوره حیات نیروی قدس هفت اشغال سرزمینی در قلمرو کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است. اشغال افغانستان توسط نیروهای ائتلاف غرب با محوریت آمریکا در سال 2001، امتداد اشغال لبنان از سوی رژیم صهیونیستی در سال های 1982 تا 2000، امتداد اشغال فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی در سال های 1948 تاکنون، اشغال بخش هایی از عراق از سوی ائتلاف غرب با محوریت آمریکا در سال های 1990 تا 1993، اشغال عراق از سوی ائتلاف غرب با محوریت آمریکا در سال های 2003 تا 2011، اشغال بوسنی هرزگوین توسط صرب ها و اشغال بحرین از سوی عربستان سعودی.

اشغال های یادشده نوعاً با دو کارکرد، توأم بوده است. نقض تمامیت ارضی یک کشور مسلمان و محروم شدن شهروندان آن از امنیت و حقوق شهروندی و از سوی دیگر تهدید امنیت مرزهای جمهوری اسلامی ایران. براساس اصول یادشده از قانون اساسی، نیروی قدس موظف بوده تمام ظرفیت و صلاحیت خود را برای رفع اشغال از کشورهای مسلمان یاد شده و اعاده امنیت و حقوق شهروندی آنان به کار گیرد.

1. مقابله با اشغال فلسطین

نام گذاری نیروی برون مرزی جمهوری اسلامی به نیروی قدس، ارتباط مستقیمی با تعهد ایران به آزادسازی فلسطین از اشغال صهیونیست ها دارد. کما اینکه این نیرو در میان پرونده های مختلف، روی فلسطین تمرکز بیشتری داشته است، تلاش این نیرو برای شکل دهی به کتائب فلسطین و تلاش گسترده برای رفع اختلاف میان گروه های مختلف فلسطینی که حل اختلاف فتح و حماس در مقاطع مختلف، از جمله آنهاست، از این موضوع حکایت می کند.

تعهد به آزادسازی فلسطین از سوی جمهوری اسلامی بر پایه یک استراتژی برتر قرار گرفته است. این استراتژی برتر، تقابل بنیادین با آن دسته از روندهای جهانی است که شکل دهنده به پدیده هایی مانند اشغال یک کشور مستقل می باشند. حضرت امام خمینی بر این اساس فرموده است: «ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایی را که براساس این سه پایه استوار گردیده اند، نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله را در جهان ترویج نماییم» (امام خمینی، ج 21: 81).

بر این اساس نیروی قدس ظرفیت های ملی و منطقه ای را برای آزادسازی فلسطین، همگرا و عملیاتی کرده است.

توانمندی فلسطینی‌ها در جریان مواجهه و انتفاضه

تلاش نیروی قدس در حوزه فلسطین اولین بار در جریان فرار صهیونیست ها از نوار غزه بروز و ظهور پیدا کرد. کمک به مقاومت فلسطینی سبب شد که اسرائیلی ها غزه را غیرقابل تحمل بدانند. یکی از سران صهیونیستی در ایامی که غزه در اشغال اسرائیل بود، گفت: «دوست دارم یک روز که از خواب بیدار می شوم، بشنوم که غزه در دریا غرق شده و اثری از آن بر جای نمانده است» (www. Radiozamanen.com). این رژیم، غزه را «جهنم سوزان» می دانست (www.Radiozamanen.com) و در نهایت در سال 2005 کلیه نیروهای خود را از غزه بیرون برد و بدین گونه اولین بخش فلسطین آزاد گردید.

جنگ 22 روزه  رژیم صهیونیستی که از توانایی فزاینده غزه در بعد نظامی و امنیتی به وحشت افتاده بود، عملیات سنگین زمینی، هوایی و دریایی  موسوم به سرب گداخته  علیه غزه اتخاذ کرد. این عملیات ششم دی ماه تا بیست و نهم این ماه در سال 1388 به طول انجامید اما اسرائیل نتوانست به اهداف خود، نابود کردن مقاومت در غزه و حتی تضعیف توانایی نظامی مقاومت دست پیدا کند. این جنگ با اعلام یک جانبه آتش بس از سوی رژیم صهیونیستی به پایان رسید و روزنامه آمریکایی «یو اس ای تودی» نوشت: «آگاهان نظامی معتقدند نیروی نظامی حماس بعد از جنگ تضعیف نشده و پابرجاست» (یواس ای تودی، 2009: 4).

جنگ 8 روزه  رژیم صهیونیستی در روز 24 آبان 91 پس از ترور «احمد الجعبری» جنگ جدیدی را تحت عنوان «ستون ابرها» علیه غزه شروع کرد و تا روز اول آذر این سال ادامه داد. ارتش این رژیم در پایان جنگ اعلام کرد که 980 سامانه شلیک موشک، 140 تونل، 42 اتاق عملیات و 26 پایگاه ساخت و ذخیره تجهیزات نظامی مقاومت اسلامی فلسطین را نابود کرده و تعدادی از فرماندهان مقاومت شامل احمد الجعبری، حابس مسامح، احمد ابوجلال، خالد الشاعر، اسامه القاضی و رامز حرب را به شهادت رسانیده است.

آمار ارائه شده توسط ارتش اسرائیل به خوبی از توانایی مقاومت فلسطین در عرصه نظامی امنیتی حکایت می کند. در عین حال گردان های مقاومت اعلام کردند که در خلال جنگ 8 روزه، 1500 گلوله موشک و توپ را به سمت مناطق اشغالی شلیک کرده و فعالیت های عادی اجتماعی و اقتصادی این رژیم را مختل کرده و باعث شده اند که حدود پنج میلیون شهروند اسرائیلی به پناهگاه ها بروند. در این میان رمضان عبدالله شلح رهبر جنبش جهاد فلسطین اعلام کرد که آنچه در این جنگ از گلوله تا موشک به سمت اسرائیل شلیک شده، متعلق به جمهوری اسلامی ایران بوده است.» (حامیان قدس، 1392). این جنگ با میانجی گری دولت وقت مصر و پذیرش آتش بس از سوی طرفین به پایان رسید.

جنگ 51 روزه  یک بار دیگر رژیم صهیونیستی در رمضان 1393 علیه نوار غزه وارد جنگ شد این جنگ 51 روز به درازا کشید و در نهایت ارتش رژیم اسرائیل در حالی که در معرض بارانی از موشک‌های مقاومت قرار گرفته بود، به پایان جنگ تن داد. در این جنگ نزدیک به سی هزار موشک و گلوله توپ به مناطق مختلف اسرائیل از جمله تل آویو و دیمونا شلیک شد و هزاران شهروند غاصب برای همیشه فلسطین را ترک کردند.

این جنگ در حالی به پایان رسید که بسیاری از مقامات نظامی و سیاسی ایرانی از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران با صراحت از نقش ایران در تجهیز نظامی مقاومت فلسطین سخن گفتند اما مهم تر از اینها، رهبر معظم انقلاب اسلامی به صورت علنی و در جمع سفرای خارجی مقیم تهران  که به مناسبت عید فطر در حسینیه امام خمینی گرد آمده بودند  از تلاش ایران برای تجهیز نظامی کرانه باختری سخن گفت.

2. توانمندسازی نظامی امنیتی مقاومت لبنان

تأسیس حزب الله لبنان در سال 1363 ریشه در مأموریت برون مرزی سپاه پاسداران و تعهد ایران در قبال آزادی فلسطین و محو صهیونیسم داشت. حزب الله در جریان نبرد نامتقارن با اشغالگران اسرئیل در لبنان در سال 1375 ارتش اسرائیل را وادار کرد که از بیروت و سایر مناطق تا پشت نهر لیتانی  حد فاصل استان های لبنانی صیدا و صور  عقب نشینی کند و 4 سال بعد یعنی در سال 79 با قربانی کردن مزدوران خود  موسوم به ارتش جنوب به فرماندهی سرهنگ لبنانی آنتوان لحد  لبنان را تا پشت مرزهای جنوبی آن ترک گوید.

جنگ 33 روزه  این جنگ در تاریخ 21 تیر ماه 1385 به بهانه پاسخ به اقدام حزب الله لبنان علیه یک یگان نظامی اسرائیل در حومه روسای مرزی لبنان  عیتا الشعب  شروع شد. اسرائیل که گمان می کرد می تواند با بهره گیری از اطلاعات جاسوسی خود، رهبران؛ فرماندهان و مراکز حزب الله لبنان را نابود کند و به پرونده حزب الله در لبنان مهر خاتمه بزند، از زمین، دریا و هوا به لبنان حمله کرد ولی علیرغم 33 روز درگیری و برخورداری از «حمایت مطلق آمریکا»، نتوانست به اهداف خود برسد و در حالی به قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل تن داد که هیچ آسیب جدی به نفرات و تجهیزات حزب الله وارد نشده بود. در این جنگ حزب الله از حمایت مطلق ایران و سوریه برخوردار بود.

درگیری مزرعه الامل در استان سوری قنیطره  اسرائیل در اثنای جنگ ارتش و نیروهای مقاومت سوریه و حزب الله لبنان با تروریست ها، با شلیک چند موشک به یک ستوان نظامی حزب الله در منطقه مزرعه الامل واقع در شش کیلومتری منطقه اشغالی جولان حمله کرد که به شهادت 6 نفر از رزمندگان حزب الله و یک نفر از فرماندهان سپاه  شهید الله دادی  منجر شد. این عملیات در تاریخ 28 دی ماه صورت گرفت. 10 روز پس از آن، حزب الله، عملیات تلافی گرانه مشابهی را در تاریخ 8 بهمن ماه علیه یک ستون نظامی اسرائیل در مزارع اشغالی شبعا واقع در نزدیکی مرزهای جنوب لبنان  روستای مارون الراس  انجام داد که در جریان آن دست کم 20 نظامی اسرائیل کشته شدند. عملیات حزب الله در شرایط هوشیاری  آماده باش رسمی  اسرائیل صورت گرفت ولی در عین حال این رژیم نتوانست ضربه سومی وارد نماید و پرونده این درگیری بسته شد. مقامات رسمی اسرائیل در روزهای عملیات متقابل اسرائیل و حزب الله اعلام کرده اند که توانایی این جریان بعد از جنگ تابستان 85  موسوم به نبرد تموز  از جمله در بحث موشکی به چند برابر رسیده است. در این میان اظهارات صریح مقامات ایرانی به خوبی نقش ایران  و به تبع آن نیروی قدس  را در حمایت از حزب الله نشان داده است.

3. جنگ افغانستان

آمریکا به بهانه نقش داشتن طالبان و القاعده در حمله 11 سپتامبر 2001 به برج های دوقلو در نیویورک، در 15 مهر 1380  7 اکتبر 2001  به افغانستان حمله کرد. این حمله به سقوط دولت طالبان منجر شد. براساس گزارش سازمان ملل متحد تا پایان سال 2009 دست کم 9500 نفر جان باخته اند که سهم طالبان 1400 نفر بوده و بقیه به دست نیروهای ایساف  موسوم به نیروهای نظامی بین المللی  کشته شده اند (http://newsbbc.com). طبق اطلاعاتی که پروفسور «مارک هرولد» در روزنامه انگلیسی گاردین منتشر کرد، فقط در سه سال اول جنگ، بیش از 4000 نفر کشته شده اند که سهم بمب های دست ساز و مین های کنار جاده ای 1054 نفر بوده است (http://enterfilets.com).

در جریان اشغال افغانستان، نقش نیروی قدس به شکل کمک به نیروهای جهادی برای آزادسازی کشورشان از اشغال نظامی صورت گرفته است از سوی دیگر این نیرو ارتباطات منظمی را با مقامات افغانستان شامل حامد کرزای  رئیس جمهور سابق  و اعضای دولت و مجلس این کشور برقرار کرد تا در صورت آمادگی آنان به توانمندسازی نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی افغانستان مدد برساند که در مواردی عملیاتی شده است.

4. جنگ دوم عراق

دولت بوش حدود یک سال و نیم پس از اشغال افغانستان، در تاریخ 29 اسفند 1381 به بهانه آنکه «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاه زخم و سلاح های اتمی را به مدت یک دهه دنبال کرده است و هم چنان درصدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند» (عکافان، 1388) به عراق حمله کرد و 20 روز بعد رژیم به شدت منزوی و منفور و خسته صدام حسین ساقط گردید و این کشور رسماً به اشغال نظامی آمریکا و انگلیس درآمد.

پس از فروپاشی نظم سیاسی عراق، آمریکایی ها یک سرفرماندهی نظامی به رهبری «جی گارنر» به وجود آوردند و او درصدد بود تا بدون دخالت مستقیم عراقی ها، این کشور را مطابق الگوی «کشور اشغال شده» اداره نماید. گارنر که یک ژنرال بازنشسته بود و در نظر داشت تا در سطح معاونین وزرا از نیروهای عراقی  به تعبیر او فاقد تشخیص حزبی  استفاده کند، بدون آنکه ذیحق دیده شوند. آنان در واقع در نظر داشتند مدلی مشابه ژاپن  پس از اشغال در سال 1945  را در عراق پیاده نمایند (کاظمی قمی، 1392: 50).

مدت کمی بعد از اشغال عراق  مرداد ماه 1382  شرایط تغییر کرد و فرماندهی نظامی آمریکایی ناچار شد نقش عراقی ها را جدی بگیرد از این رو بود که «شورای حکم» با حضور نزدیک به 35 نفر از شخصیت های عراقی معارض رژیم سابق شکل گرفت. اهم مصوبات این شورا عبارت بود از انحلال حزب بعث، تشکیل کمیته ریشه کنی حزب بعث و انحلال ارتش، استخبارات، سازمان امنیت عراق و سازمان امنیت عمومی (کاظمی قمی، 1392: 52).

در این میان نیروی قدس نقش مهمی در هدایت نیروهای عراق در استیفای گام به گام حقوق خود داشت. بدین گونه بود که عراق 8 سال پس از اشغال از سوی آمریکا در تاریخ 24 آذر 1390 (15 دسامبر 2011) آزاد شد. در این آزادی ایران بیش از هر کشور دیگری ایفای نقش کرد و از این رو منتقدان آمریکایی بارها بوش را به خاطر انعقاد قرارداد خروج و نیز عمل به توصیه های شورای حکم در انحلال ارتش عراق و ترد نیروهای بعثی سرزنش کردند (www.radiovoa.com).

5. جنگ بوسنی

بوسنی و هرزگوین با اکثریت نسبی مسلمان در فاصله 16 فروردین 1371 تا 23 آذر 1374 (5 آوریل 1992 تا 14 دسامبر 1995) درگیر نسل کشی ظالمانه ای بود که توسط صرب ها به رهبری میلوشویچ انجام شد صرب ها، مسلمانان را که  در دهه 1370  نزدیک به 45 درصد جمعیت 6 میلیون نفری بوسنی در مقابل 30 درصد صرب و 25 درصد کروات تشکیل می دادند، به غیراروپایی بودن متهم می کردند و در این راه از حمایت کشورهای غرب نیز برخودار بودند. در این میان ارتش که در اختیار صرب ها قرار داشت نه تنها مسلمانان بلکه حتی هر صرب حامی مسلمان را نیز به قتل می رساندند (فرگوسن، 2009: 633  626).

بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا در مصاحبه با برانچ تایلور می گوید: «متحدان اروپایی ایالات متحده با شکل گیری یک کشور مسلمان در قاره اروپا مخالف بودند و آن را غیرطبیعی می دانستند. آنان از تداوم تحریم ها حمایت می کردند چون به ضرر بوسنی بود. فرانسوا میتران  رئیس جمهور وقت فرانسه  خیلی صریح می گفت بوسنی به اروپا تعلق ندارد و مقامات رسمی انگلیس نیز از بازسازی دردناک اروپای مسیحی سخن می گفتند» (Taylor , 2009: 31).

در جریان جنگ بوسنی که دست کم به قتل عام مظلومانه 100 هزار مسلمان منجر گردید، نیروی قدس از ظرفیت خود برای کمک به مردم مظلوم بوسنی استفاده کرد این کمک ها شامل انواعی از کمک های غذایی، دارویی و دفاعی می شد و توانست تا حد زیادی جلوی وارد شدن ضایعات بیشتر به این مردم مظلوم را بگیرد. مایکل هرش معتقد است: «نیروی قدس در مقایل دیگر گروه های مسلمان که به کمک مسلمانان بوسنی شتافتند، نقش بیشتری داشت و به تجهیز مبارزان مسلمان در جنگ یوگسلاوی می پرداخت» (هرش، 2007: 25).

6. اشغال بحرین

اشغال بحرین از سوی عربستان پس از آن صورت گرفت که رژیم بحرین نتوانست انقلاب مردمی بحرین که از 14 فوریه شروع شده بود را مهار نماید. عربستان در تاریخ 22 اسفند 89، پنج هفته پس از آغاز قیام مردم، بحرین را با اعزام بیش از 1000 نیروی نظامی زبده اشغال کرد. به گفته یک مقام رسمی سعودی  در مصاحبه 23 اسفند 1389 با خبرگزاری فرانسه  این نیروها در قالب سپر جزیره  نیروی نظامی شورای همکاری خلیج فارس  شبانگاه وارد بحرین شده اند (خبرگزاری فارس، 23 اسفند 89).

بحرین اگرچه در فاصله 1971 تاکنون در معرض تبدیل جمعیتی از شیعه به سنی بوده اما کماکان شیعیان دست کم 70 درصد جمعیت نزدیک به یک میلیون نفری این کشور را به خود اختصاص داده اند و در عین حال فاقد آزادی عمل کافی و نیز فاقد نقش در حکومت می باشند. انقلاب 14 فوریه 2011 بحرین به صورت مسالمت آمیز شروع شد و تا امروز به شکل مسالمت آمیز استمرار یافته است ولی رژیم بحرین و نظامیان سعودی با توسل به خشونت سعی در ناکام گذاشتن آن داشته اند در این میان تاکنون نزدیک به 150 نفر از مردم این کشور به وسیله گلوله و در حین تظاهرات کشته شده اند. اشغال یک کشور به درخواست رژیمی که با اعتراض فراگیر مردمش مواجه است به هیچ وجه نمی تواند قانونی تلقی شود و استناد به درخواست دولت برای ادامه اشغال نظامی این کشور طبعاً با مبانی حقوق بین الملل و حقوق ملی بحرینی ها در تضاد می باشد.

در این میان نیروی قدس براساس ملاحظات محیطی بر جنبه مدنی انقلاب بحرین تأکید داشته و مردم را به صبوری فراخوانده و از این رو غربی ها بر نبود نشانه های هدایت گر در نقش آفرینی ایران تأکید کرده اند. (دویچه، 2011). مقامات بحرینی نیز اگرچه برای توجیه سرکوب مردم خود سعی کرده اند آنان را وابسته به ایران معرفی نمایند اما در عین حال بارها تأکید کرده اند که ایران نقشی در تحولات بحرین ندارد از جمله شیخ عیسی بن حمد پادشاه بحرین یک ماه پس از حضور نیروهای نظامی عربستان در منامه در شورای همکاری خلیج فارس تصریح کرد ایران نقشی در بحرین ندارد. (مشرق، 1390: 21 فروردین).

7. مواجهه نیروی قدس با تروریسم

نیروی قدس و گروه های مقاومتی که در سطح منطقه فعالیت می نمایند، از ابتدای تأسیس خود متهم بوده اند که از روش های تروریستی استفاده می کند. بعضی از سایت های مخالف انقلاب اسلامی هم نیروی قدس را متهم کردند که القاعده را از نظر نظامی تجهیز می کند (یزدان پناه، 1390).

اما عملکرد نیروی قدس در مواجهه با تروریسمی که امروزه یک تهدید عمومی و حتی جهانی خوانده می شود، این تبلیغات را به حاشیه برده است و از این رو در کنار ادامه اقدامات تبلیغاتی وهم انگیز علیه نیروی قدس شاهد اعترافات فراوان و فراگیر نسبت به قانونی عمل کردن نیروی قدس و فرمانده نام آشنای آن هستیم. مجله «وایرو»، نیروی قدس و فرمانده آن را «خطرناک ترین برای منافع و برنامه های آمریکا» نامیده است (http://www.wired.com). نیویورکر این نیرو را «تأثیرگذارترین» خوانده است (http://www.npr.org). نیویورک تایمز، فرمانده نیروی قدس را به «دشمنی که مورد تنفر و هم مورد تحسین است» تعبیر کرده و از قول «جان مگوایر» افسر سابق سازمان سیا نوشته است «او قوی ترین مأمور مخفی در خاورمیانه است» (newyorker, 2014). هفته نامه نیوزویک ضمن چاپ تصویری از سردار سلیمانی روی جلد خود و با اشاره به موفقیت های سردار در مبارزه با تروریسم، نوشت: «اول با آمریکا می جنگید، الان داعش را درهم می کوبد، او فرد باهوش و عاشق جنگ است و خود او هم می داند که زبده این کار است» (http://Radiofarda.com).

عملکرد نیروی قدس در مواجهه با تروریسم، مهار گروه هایی نظیر داعش، جبه هالنصره و ارتش آزاد را در پی داشته است. این گروه ها در سوریه درصدد بودند از طریق اقدامات تروریستی و با بهره مندی از کمک کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر و ترکیه حکومت را در این کشور به دست بگیرند. اگر منطق این گروه های شبه نظامی در سوریه به نتیجه می رسید، دامنه ی اقدامات خشونت آمیز، همه کشورهای اسلامی را دربرمی گرفت. کما اینکه در طول دو سال گذشته، این گروه ها لیبی، مصر، اردن، یمن، نیجریه، سومالی و لبنان را دستخوش اقدامات تروریستی کردند و کشورهای مسلمان دیگر شامل عربستان، پاکستان و افغانستان را تهدید به اقدامات تروریستی کردند و بدین منظور گروه های شبه نظامی را در این کشورها فعال نمودند.

در این میان نیروی قدس از طریق سازماندهی نیروهای مردمی در سوریه و سپس در عراق مانع تحقق اهداف تروریست ها شد. امروز در این کشورها نیروهایی تربیت و تجهیز شده اند که در کنار ارتش، امنیت را تا حد زیادی بر کشور خود حاکم کرده اند. بر این اساس امروز نیروی قدس در سطح منطقه به عنوان نیرویی بازدارنده، تعادل بخش و امنیت آفرین شناخته می شود و هر جا ناامنی پدید می آید به این نیرو به عنوان یک نقطه امید نگریسته می شود. فارین پالیسی در این باره نوشته است: «منابع غربی معتقدند نیروی قدس نقش مهمی در دادن قدرت نظامی به حزب الله لبنان، عقب راندن اسرائیل از جنوب لبنان، جنگ افغانستان، شکل دهی به فضای سیاسی عراق پس از سرنگونی رژیم صدام، تغییر روند جنگ داخلی سوریه و مقابله با داعش در عراق داشته است» (foreignploicy, 2014).

نحوه عمل نیروی قدس

عمل نیروی قدس براساس «جهاد»، بنا گذاشته شده است این جهاد دارای دو جنبه جهاد با نفس و جهاد با دشمنان مردم است. درباره معنا و دایره جهاد گفته شده است: «به طور کلی هر حرکتی که با اعتقاد به مفید و یا ضروری بودن آن و یا به انگیزه دفع ضرر از خود و یا انسان های دیگر، که مورد خواست خداوندی است، توأم باشد، جهاد نامیده می شود» (جعفری، 1378: 56).

امیرمؤمنان درباره حرکتی که اساس آن بر تقوا  عمل به دستورات الهی  گذاشته شده است، فرموده اند: «لا یهتک علی التقوی سنخ اصل و لا یظمأ علیها زرع قوم» (اصل ریشه ای که بر تقوا روییده، هلاک نمی شود و زراعت قومی که در زمین تقوا کاشته شده، از تشنگی نخواهد خشکید) (خطبه 16، ص 61، صبحی صالح).

حضرت امام خمینی حرکت جهادی بر مبنای تقوا را به طور قطعی نتیجه بخش و پیروزمند دانسته و ورود حرکت جهادی به فضای بین الملل را وظیفه ای اسلامی برشمرده اند: «ما به تمام جهان تجربه هایمان را صادر می کنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچک ترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال می دهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه ها، جز شکوفه های پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملت های دربند نیست» (امام خمینی، 1367: 352). حضرت امام از سوی دیگر معتقد بودند عدم انجام وظیفه در حوزه بین الملل، انقلاب ایران را با شکست مواجه می گرداند: «اگر ما در محیطی دربسته بمانیم، قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد» (امام خمینی؛ 1360: 202).

نیرویی که با انگیزه جهادی وارد میدان می شود به مقتضیات رسیدن به «کمال موفقیت» تلاش می کند و ظرفیت های لازم را به وجود می آورد. خود این مسئله نیمی از پیروزی را رقم می زند کما اینکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّه وَعدُوَّکمْ» (انفال/60). بر این اساس علامه محمدتقی جعفری می گوید: «عظمت حیات تکاملی در این است که همواره با موانعی از عوامل طبیعی و هم نوعان مزاحم مواجه می شود. تکاپوگر راه کمال، برای ایجاد مقتضیات و شرایط بایستی تلاش جدی کند و تن پروری و لذت جویی و هواپرستی را به حساب عدم قدرت نیاورد. هم چنین نباید در برابر موانعی که قدرت مقاومت خود را از سست عنصری و ضعف اراده تأمین می کند، بدون سنجش و ارزیابی قدرت به زانو می آید.» (جعفری، 1378: 567).

ساختار عملیاتی نیروی قدس

ساختار نیروی قدس  براساس آنچه در عمل مشاهده شده است  بر مبنای «عمل استراتژیک» استوار می باشد به این معنا که شناخت دقیق موقعیت و سپس فراهم کردن زمینه ها و اقدامات متناسب و در نهایت «عمل بهینه» اجزاء اصلی عمل این سازمان به حساب آمده است. درباره ویژگی های تصمیم گیری استراتژیک به سه عنصر اساسی اشاره می شود: «نادر بودن»، «نتیجه محور بودن» و «هدایتگر بودن» (hichson: 2003: 87)؛ در عین حال درباره مراحل مدیریت استراتژیک به چهار مرحله اشاره و گفته می شود:

«مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی، تدوین استراتژی، اجرای استراتژی و ارزیابی و کنترل» (هانگر، 1368: 15).

یکی از مزیت های مهم نیروی قدس، وجود نیروی ماهر و تجربه دیده است. از این رو سازمان این نیرو «چابک» یا «کیفی» دیده شده است. کم نیستند کسانی که گمان می کنند نیروی قدس برای مهار تروریسم پیچیده و تودرتوی سوریه و عراق از هزاران نیرو استفاده و در این راه میلیاردها دلار هزینه می نماید. اما واقعیت این است که این نیرو کارهای بسیار بزرگ را با کمترین نیرو و هزینه انجام می دهد. استراتژیست ها وجود نیروی زیاد و هزینه هنگفت را یکی از عوامل ناکامی ارزیابی کرده اند. در این میان «هانگر» و «ال ویلن» معتقدند: «مهم ترین رکن مدیریت منابع انسانی، استفاده از نیروهای ماهر که آموزش های مختلف و متعدد دیده اند، می باشد، این نیروها با افزایش پیچیدگی، بهتر می توانند کار کنند. تحقیقات نشان می دهد که بهره گیری از چنین گروه های کاری منجر به افزایش کیفیت و کارآیی می شود.» (هانگر، 1386: 194).

نیروی قدس بر مبنای اصلی ترین شاخص های مدیریت استراتژیک روی آموزش و کسب تجربه تأکید زیادی دارد. بر این اساس درباره توانمندی این نیرو در مهار بحران داعش گفته شده است: «در حالی که ائتلاف بیش از 40 کشور به رغم برخورداری از منابع و امکانات عظیم، نتوانست حرکت داعش را مهار کند، مبارزات نیروی قدس و فرماندهی آن نه تنها منجر به تحمیل شکست های گوناگون بر داعش گردیده است بلکه منطقه و جهان نیز به نقش برتر و مؤثرتر ایران پی برده اند» (سایت ممری اسرائیل).

با توجه به تجربه عملیاتی نیروی قدس در سوریه و عراق می توان گفت این نیرو به خوبی رموز موفقیت در عملیات را دریافته است. به جز آموزش و نیروهای مجرب، «زمان شناسی» نیز در این نیرو از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یک نیروی ماهر و با تجربه اگر در ورود به موضوع دجار تأخیر یا تعجیل گردد به موفقیت نمی رسد و حتی ممکن است موقعیت های استراتژیک را نیز از دست بدهد.

امیرمؤمنان  علیه السلام  در بخشی از نامه 53 نهج البلاغه با همه اطمینانی که به  شخصیت استراتژیک حکومت خود  مالک بن حارث اشتر نخعی دارد، خطاب به او می نویسد: «اِیاک وَالعَجَلةَ بِالامُور قَبلَ اَوِانِها او التَّسقُّطَ فِیها عِنَد اِمکانِها اَوِ اللَّجاجَه فیها اِذا تنَکرتُ اَوِ الوَهنَ عنها اِذا اسْتَوضَحَتْ فَضَعْ کلَّ امرٍ مَوضعهُ وَ اَوقَع کلَّ امرٍ مَوقِعهُ» (مبادا هرگز در کاری که وقت [انجام] آن نرسیده است، شتاب کنی یا [در انجام] کاری که وقت آن رسیده است، سستی ورزی یا در [رد یا پذیرش] چیزی که  حقیقت آن  روشن نیست، ستیزه جویی نمایی یا در [انجام] کارهای واضح و آشکار کوتاهی کنی. تلاش کن تا هر کاری را در جای خود و در زمان مخصوص به خود انجام دهی (دشتی، 1381: 591 - 590).

انجام کار در وقت خود یک اصل استراتژیک است و زمانی که یک نیرو در محیط فرامرزی عمل می کند و عمل او باید پس از هماهنگی با نیروها در محیط بومی دنبال شود، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. بعضی از افرد بدون در نظر گرفن این اصل، در جریان هجوم داعش به عراق و سوریه بر این نیرو خرده گرفته و آن را به «غفلت» متهم می کردند و حال آنکه در میدان عمل باید ابتدا این باور در فضای بومی شکل بگیرد تا نیروی فرامرزی بتوا ند کار خود را با اطمینان انجام دهد.

فرماندهی نیروی قدس

بدون تردید موفقیت های نیروی قدس در تأمین منافع ملی جمهوری اسلامی و منافع جهان اسلام با خصوصیات فرمانده آن گره خورده است. سردار «قاسم سلیمانی» به عنوان یک نفر می‌توانست به گونه های مختلفی عمل کند و در نتیجه در اثر هر گونه عملکردی نتیجه خاصی به دست آید. یکی از ویژگی های مهم تحولات منطقه خاورمیانه که اولین و مهم ترین محیط عمل نیروی قدس است، سرعت آن می باشد بر همین اساس توانایی های فردی که سکان نیروی قدس را در دست دارد، تأثیر فروانی در انتقال این تحولات از وضعیتی به وضعیت دیگر دارد.

«سلیمانی»، دوره جوانی و میانسالی خود را در «کوران حوادث» سپری کرده و هیچ گاه از کانون آن دور نبوده است. دوره مبارزه با گروهک های مسلح، دوره 8 ساله دفاع مقدس، دوره مبارزه با اشرار و دوره 10 ساله جنگ های منطقه خاورمیانه، تجربه ها و توانایی های فراوانی را فراراه او قرار داده است. نبوغ خدادادی او در فهم موقعیت‌ها و تجزیه و تحلیل دقیق تحولات و قدرت سازماندهی نیروها و امکانات و رفع موانع داخلی و خارجی و قدرت انتخاب تاکتیک های مناسب و اعتماد بالای او به خداوند و آموزه‌های مکتبی و ایمان بالای وی به دقت و صحت رهنمودهای میدانی رهبر معظم انقلاب و قدرت او در ایجاد رابطه خاص معنوی بین راس، مسئولان و بدنه سازمان و توانایی تطبیق و همراه کرده اجزاء و کل در سازمان  تاکتیک ها و راهبردها  در سازمان و نوآوری و خلق فرصت های جدید در صحنه عملیات و برخورد منسجم و متداوم با مسایل و موضوعات و وقت گذاری زیاد و پذیرش خطرات ناشی از یک ابتکار راهبردی و روحیه قوی عبادی و معنوی، اتصال جدی و روزانه به شهدا و ایثارگران، شهادت طلبی، صبوری و اغماض نسبت به زیردستان از ویژگی های «قاسم سلیمانی» است.

درباره اهمیت «مدیریت استراتژیک» گفته شده است: «یک دلیل مهم موفقیت یک سازمان در اجرای استراتژی خود، شیوه رهبری آن است که از طریق اهداف عملیاتی شفاف و مشخص و ترویج فرهنگ کارگروهی اعمال می گردد. .. و تجربیات تمام کارمندان و مدیران را به یکدیگر متصل می کند» (هانگر؛ 1386: 237).

درباره نقش باورهای دینی در کسب موفقیت های شگرف، موضوع مهم انتقال از کاستی هایی که هر انسان به لحاظ شخصی و اجتماعی، مادی و معنوی با آن مواجه است به موقعیت های الهی است که در آن هیچ نوع ضعف و کاستی راه ندارد این حرکت از ضعف به کمال، انسان را به تعدیلی مؤثر می رساند و از این رو بعضی از حکما و عرفای اسلامی گفته اند: «این تعدیل مقدس  حرکت از «من» طبیعی به هر چه جز من  انسان را در هر لحظه ای از قطب مثبت به منفی و از منفی به مثبت رو به بالا خواهد کشید. مقصود از مثبت، موقعیت فعلی است که در زندگی در جهان هستی به دست آورده است، مقصود از منفی نفی همین موقعیت برای کشش به موقعیت جدیدتر است. در این مرحله از تعین است که رابطه انسان با خدا به حد اعلای خود می رسد و تاریکی ها و مشکلات و ابهام های گوناگون که در تصور رابطه مزبور است، از میان می رود زیرا در این مرحله، دریافت های الهی خود را با «من طبیعی» درهم نمی آمیزد.» (جعفری، 1378: 344 - 343).

از آنجا که در مدیریت استراتژیک، روحیات فردی که محور عمل استراتژیک است، تعیین کننده می باشد، به آن توجه ویژه ای شده است. در بینش الهی نیز نقش یک مدیر توانمند که جز کسب رضای خدا به چیز دیگری نمی اندیشد، بسیار تعیین کننده تلقی می شود. امیرالمؤمنین  علیه السلام  در نامه 13 نهج البلاغه خطاب به دو نفر از نیروهای میدانی شاخص خود  زیاد بن نصر و شریح بن هانی  درباره دلیل لزوم تبعیت تام رزمندگان از «مالک اشتر نخعی» می نویسند: «فانه ممن لایخاف وهنه ولا سَقَطَتُه ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم ولا اسراعه الی ما البطء عنه امثل» (مالک را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزینید زیرا که نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می شود نه در آنجایی که شتاب لازم است، کندی دارد و نه آنجا که کندی پسندیده است، شتاب می گیرد) (دشتی، 1381: 493 - 492).

امیر مؤمنان  سلام الله علیه  درباره تأثیر موقع شناسی فرمانده در ایجاد موقعیت های پیروز در شرایط بحرانی و در زمان هایی که وحشت بر دیگران حکمفرماست و هر رونده ای را از حرکت بازمی دارد و شعله های بحران را به هر سو می پراکند، می فرمایند مرد چنین میدان هایی کسی مثل مالک اشتر است. ایشان در سال 38 هجری، آنگاه که وی را به عنوان استاندار مصر گسیل کرد، خطاب به مردم آن نوشت: «اما بعد فقد بعثت الیکم عبداً من عبادالله، لا ینام ایام الخوف و لا ینکل عن الاعداء ساعات الروع اشد علی الفجار من حریق النار و هو مالک بن حارث» (من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای وحشت نمی خوابد و در لحظه های ترس از دشمن روی نمی گرداند. بر بدکاران از شعله های آتش تندتر است. او مالک پسر حارث مذحجی است.) (دشتی، 1381: 545 - 544).

این آموزه امام علی علیه السلام و شهادت او درباره فرماندهی نظیر مالک اشتر را می توان در صحنه های امروز هم از همان سلاله مشاهده کرد. سایت اسرائیلی «ممری» در رابطه با تأثیر فرمانده نیروی قدس در میدان نوشته است: «قاسم سلیمانی از شمال عراق تا مرکز آن و هر جا که درگیری و جنگی بود و پیروزی حاصل شد، حضور داشت و نیروهای عراقی، حضور وی و نیروهایش را عامل پیروزی خود می دانستند» (www.memory.com).

نتیجه‌گیری

شکل گیری نیروی قدس سپاه در دوره ای نزدیک به 25 سال، تأثیر تعیین کننده ای در مقابله جهان اسلام با دو مقوله «اشغالگری» و «تروریسم» داشته است. آزاد شدن لبنان از اشغال رژیم صهیونیستی، آزادی غزه، شکست رژیم صهیونیستی در جنگ های 33 روزه، 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه، وادار شدن آمریکا به انعقاد قرارداد با دولت عراق و عملی شدن خروج نظامی غرب از عراق، شکست پروژه «تروریسم تحت الحمایه» در دو کشور سوریه و عراق، بخشی از موفقیت های بزرگ نیروی قدس طی این دوره به حساب می آید.

موفقیت های نیروی قدس در حوزه فرامرزی به این موارد محدود نمی شود اما همین مقدار هم برای استراتژیک دیدن آن کفایت می کند. نیروی استراتژیک براساس استانداردهایی که در گزاره ها و استشهادات این متن به آنها اشاره شد، «حجیم» و «پرهزینه» نیست و پرفایده بودن آن، هزینه ها و ملزومات ویژه ای را بر شانه های کشور قرار نداده است و از آن سو موفقیت های این نیرو در توسعه عمق نفوذ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی در محیط بین الملل و به خصوص در محیط منطقه ای، تأثیر ماندگاری برجای گذاشته و به شکل گیری یک «بلوک نیرومند منطقه ای» با محوریت جمهوری اسلامی ایران منتهی شده است.

بازشناسی تجربه یک نسله نیروی قدس، نیازمند بازشناسی روحیات، ساختار، بنیان های فکری، راهبردها و روش های به کار گرفته شده در این نیروست. تمرکز بیشتر موفقیت های این نیرو در دوره مسئولیت «سردار سلیمانی» بازشناسی و غور در خصوصیات فرمانده این نیرو را ضروری می سازد.

بدون شک براساس توجهی که به نقش آفرینی این نیرو در محیط منطقه ای و بین المللی به وجود آمده است، باید در انتظار موقعیت های جدید ماند. این موقعیت ها بدون شک با دو موضوع اساسی پیوند خواهد خورد؛ افزایش امنیت و مهار جریانات و روندهای امنیت ستیز در جهان اسلام و وسعت یافتن عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در محیط منطقه ای و توجه به راه حل های آن.

این مقاله می تواند یک «مقدمه» در جهت تجزیه و تحلیل رفتار و موقعیت نیروی قدس تلقی شود و طبعاً جای آن دارد که اندیشمندان حوزه و دانشگاه و پژوهشگران وارد میدان شوند و ابعاد این تجربه را به عنوان راهی فراروی ملت ها تبیین نمایند.

منابع فارسی

 قرآن کریم.

 امام خمینی، صحیفه نور، جلدهای 12 و 20.

 جعفری، علامه محمدتقی (1378)، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تلخیص محمدرضا جوادی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

 جمعیت حامیان قدس (1392)، «جنگ 8روزه غزه به‌روایت آمار و ارقام»، http://hamyanequds.ir.

 خبرگزاری فارس (1389).

 دشتی، محمد (1381)، تفسیر نهج البلاغه امام علی‌بن ابی‌طالب، قم: انتشارات الهادی.

 دویچه وله فارسی (2011)، «حضور عربستان در بحرین»، 24 مارس.

 «سیاست اسرائیل در خاورمیانه هم غزه هم ایران»، www.radiozawaneh.com. شرق (1393).

 عکافان، سین (1388)، «سوابق تاریخی معاصر اشغال عراق»، خبرگزاری تابناک، 24 مرداد.

 قاسم سلیمانی روی جلد نشریه آمریکایی «نیوزویک»، رادیو فردا:

http://www.radiofarda.com/content/f2-qasem-soleimani-on-newsweek/26720797,html

 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 کاظمی قمی، حسن (1392)، کالبدشکافی نقش و تأثیر ایران در روند شکل‌گیری عراق نوین، نشر مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور.

 نهج البلاغه، شرح دکتر صبحی صالح، 2011، دارالکتاب المصری القاهره.

 هانگر والوین، جی دیوید و توماس (1386)، مبانی مدیریت استراتژیک، ترجمه دکتر سیدمحمد اعرابی و داوود ایزدی، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.

 هرش، مایکل (2007)، «دشمن جدید»، ترجمه بابک دهقان‌پیشه، نیوزویک، 15 فوریه 2007.

 یزدان‌پناه، محمدرضا (1390)، «جمهوری اسلامی القاعده را تجهیز می‌کند»، روز آن‌لاین:

www.rooz online.com/Persian/news/newstem

منابع لاتین

- Ferguson, Niall (2009), The War of the World: History 's Age of Hatred, Penguin.

- Filkins, Dester (30 September 2013), "The Shadow Commander", 10, 510, 410, 310, 210, 110, The New Yorker, Retrieved 7 February 2014.

- Hichson.D.J (2003).

- Taylor Branch (2009), The Clinton Tapes: Wresting History with the President Simon and Schuster.

- USA Today: (Januavy 2009), "Jim Michaels: "Hamas is Dattered, but Resilient".

سایت

- http://enterfilets.com/civils-morts.htm

- http: /ir. voanews.com/content/qnticle/1588097.html

- http://news.bbc.co.uk -News /8143196.stm.

- http://www.memorx.com/content/1950100/html.

- http://www.npr.org/2013/09/25 /223104144 /meet -the -iranian-commander-pulling-strings-inssyrias-war.

- http://www.wired.com/dangerroom /2012 /12 /most-dangerous-people#slide-131361 meet the Iranian commander Pulling Strings in Syria's war.

- www. radiovoa. com/content/atghanistan/1817052/html.


:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 30 دی 1398

 

یک- انگلیس به عنوان گرداننده انواع فتنه‌ها همواره برای پشتیبانی از آشوبگران، خواستار داشتن رابطه به ظاهر دوستانه با ایران بوده اما هیچگاه دوستی خود را به ملت و دولت ایران اثبات نکرده است

وقتی گذشته تاریخی و همین‌طور حال حاضر روابط استعمار پیر، بریتانیای خبیث را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم هیچ جا حسن نظر، احترام متقابل یا منافع طرفین مطرح نبوده است بلکه همواره انگلیسی‌ها با دورویی، نفاق، حیله، نقار، دشمنی، فریب، استعمار و چپاولگری به ملت ما نگاه کرد‌ه‌اند.
دو- بعد از انقلاب اسلامی همواره موضع دولت انگلستان در دشمنی با ایران مشخص بود؛ مواضع این کشور در طول ۸ سال جنگ تحمیلی در قبال ایران بر همگان آشکار است، مداخلات بعد از جنگ آنها در ایران نیز برای ما مسلم است. تلاش آنها در تحریم اقتصادی ما کاملا مبرهن و واضح است، همراهی آنها با سیاست‌های آمریکا در ضربه زدن به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران کاملا اثبات شده است. کارشکنی و شیطنت آنها در روابط اقتصادی ما با کشور‌های دیگر برای ما معلوم و روشن است.
مداخله انگلستان در امور داخلی کشور ما و حمایت از جریان‌های ضدانقلاب و برانداز در طول سال‌های گذشته همواره آشکار بوده است.
پناه دادن به مخالفان مردم، منافقان و کسانی که خون این ملت از چنگال آنها می‌چکد نیازی به استدلال نداشته و کاملا واضح و روشن است.
تلاش لندن در جهت ایجاد و پیروزی انقلاب‌های رنگین و براندازی خاموش در حد اعلای خود بوده و در این مسیر هرگز از اقدامی فروگذار نکرده است.
در فتنه‌های ۷۸ و ۸۸، آشوب‌های دی‌ماه ۹۶ و آبان 98 و توطئه یک روزه اخیر حضور پررنگی داشته و از هیچ کار تحریک‌آمیزی که بر آتش این فتنه‌ها هیزم بریزد کوتاهی نکرده است. بر موج احساسات و اعتراضات مردم همواره سوار شدند، اخبار دروغی که لا‌به‌لای اخبار راست به خورد مردم دادند تا آشوب‌های خیابانی را گسترش دهند؛ تمام این دشمنی‌ها برای ما مسلم است.
با چنین پیشینه رفتاری که از دولت خبیث انگلستان شاهد بوده و هستیم، کینه و بغض دیرینه این روباه پیر بر ملت ایران مسلم و حتمی است.
سه- اینها تصور می‌کردند تجمعات و آشوب‌های اخیر بستری خواهد شد برای براندازی نظام، همین امر باعث شد در آتش این تجمعات بدمند.
همه دیدند چگونه آشکارا سفیر انگلستان در تجمعات داخلی کشور حضور پیدا کرده و به ساماندهی آن اقدام کرد.این ذوق‌زدگی آنها موجب شد در روزهای اخیر دست پنهان خود را رو کنند، این نشان‌دهنده اشتباهات محاسباتی آنهاست که تصور می‌کردند اگر آشکار و مستقیم در امور ایران مداخله داشته باشند، می‌توانند بهترین و بیشترین بهره‌برداری را از این تجمعات داشته باشند.امروز شاهد مداخله‌های همه‌جانبه و نامشروع انگلستان هستیم که برخورد جدی دستگاه دیپلماسی کشورمان را می‌طلبد. 

چهار- رفتار سفیر انگلستان غیردیپلماتیک و خصمانه بود که دولت جمهوری اسلامی ایران باید برخورد جدی نسبت به آن داشته باشد. در دولت آقای روحانی روابط ما با انگلستان به طور یک‌جانبه تقویت شد و از سطح کاردار به سفیر ارتقا یافت؛ اما در پی آن، هیچ نفعی از جانب انگلیس شامل حال ملت ما نشده است در حالی که آنها همیشه سعی در حضور در کشور ما برای داشتن یک پایگاه مهم جاسوسی داشته و دارند. انگلستان به عنوان گرداننده فتنه همواره برای پشتیبانی از آشوبگران خواستار داشتن رابطه به ظاهر دوستانه با ایران بوده اما در یک سده اخیر هیچگاه دوستی خود را به ملت و دولت ایران اثبات نکرده است.

پنج- دولت موظف است سطح روابط دیپلماتیک را کاهش داده و به عنوان کمترین اقدام برای حفظ و حراست از شأن و منزلت ملت و استقلال کشور اخراج این عنصر نامطلوب از کشور را در دستور کار قرار دهد، این امر در کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی نیز پیگیری خواهد شد. 

شش- امروز شاهدیم دولت انگلستان در اوج خباثت‌های خود، از «مکانیزم ماشه» هم سخن به میان ‌آورد. دلسوزان انقلاب از همان آغاز مذاکرات دولت آقای روحانی با غرب نگران سوءاستفاده طرف‌های غربی از این مذاکرات بودند اما همواره با برچسب «دلواپس» تحت انواع حمله‌ها و توهین‌ها قرار می‌گرفتند. آن زمان که به این گونه مذاکره کردن انتقاد می‌کردیم و می‌گفتیم تمام تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد نگذاشته و بابت هر قدمی که در مذاکرات برمی‌دارید، از طرف‌های غربی تضمین بگیرید برای این بود که می‌دانستیم اگر میدان برای آنها باز شود صحبت از مکانیزم ماشه خواهند کرد. دولت فعلی دولت مقاومت و ایستادگی نیست که از موضع اقتدار و منافع ملی ورود کرده و با طرف‌های غربی حرف بزند. دولت نه‌تنها از سر ضعف و وادادگی پای میز مذاکره نشست بلکه هیچ تضمینی از طرف‌های غربی نگرفت و این زمینه‌ای شده تا آنها دولت را بترسانند که اگر خواسته‌های نامشروع ما را قبول نکنید، کشورتان را به حالت قبل از برجام برخواهیم گرداند. غرب تاکنون هیچ تعهدی نسبت به ملت ایران نداده و در قالب برجام هم هیچ نفعی برای ما نداشته است؛ از این رو فشار، تهدید و تحریم‌های مجدد را در دستور کار قرار می‌دهند تا ما را وادار به تسلیم کنند؛ در حالی که مردم هرگز نباید نگران باشند زیرا حتی در صورت اجرای مکانیزم ماشه، تمام مشکلاتی که اقتصاد ما ناشی از تحریم متحمل شده، همین بوده که تاکنون رقم خورده است و اگر دولت فعلی رویکرد خود را از خارج و بویژه غرب به داخل تغییر دهد، به سرعت بحران اقتصادی پشت سر گذاشته خواهد شد. راه خروج از این بن‌بست فقط ایستادگی و مقابله و اقدام متقابل است.

* حجت الاسلام مجتبی ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس

:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 19 دی 1398

محمد الوادی فعال عراقی هم در توئیتی تاکید کرد: بدون تحلیل‌های سطحی و غیرواقع‌بینانه باید گفت که آمریکا، ابرقدرت نخست جهان به صورت مستقیم تحقیر می‌شود و برای اولین در تاریخش، پایگاه‌هایش با ده‌ها موشک هدف قرار می‌گیرد، ... این کشور تحقیر شد و اقتدار و هیبتش در هم شکسته شد، هیچ کشوری قبل از ایران در تاریخ جرأت دست زدن به چنین اقدامی را نداشت.
پاتریوت چه کرد؟
ناصر قندیل فعال لبنانی هم در توئیتی نوشت: سوال فنی اسرائیلی‌ها از آمریکایی‌ها: تکذیب تلفات اهمیت ندارد، مسئله مهمتر این است که پاتریوت (سامانه موشکی آمریکا) برای مقابله با موشک‌های ایرانی چه کاری کرد؟ آیا این وضعیتی که رخ داد، در صورت شلیک موشک‌های مشابه به تل‌آویو هم تکرار خواهد شد، خواه منشأ این حمله از سوی حزب‌الله باشد یا سوریه یا حشدالشعبی یا غزه یا یمن یا ایران و موشک‌هایشان به اهداف خود(در رژیم صهیونیستی) خواهد رسید.


:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 18 دی 1398

آمریکا با پهپادهای خود تنها

به فرماندهان مقاومت شلیک نکردند،

آنها به دو ملیارد مسلمان شلیک کردند.


:: بازدید از این مطلب : 257
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 7 دی 1398

چند سالی است مبنا و هم آیندی همه جریان های زاویه دار چه معارض چه مخالف، بردن هزینه ها به سمت رهبر انقلاب و هدف گرفتن ایشان در هر رخدادی است.

جریان معارض ابتدا، با مباحث روشنفکرنمایانه و هجمه نظری و تئوریک به اصل ولایت فقیه به میدان آمد. چالش های فقهی و نظری رنگارنگ از تفاوت نظر برخی فقهای شیعه با نظریه ولایت مطلقه فقیه، پروژه های وکالت فقیه، ولایت مقیده، ولایت حسبیه به سبک آیت الله سیستانی در عراق، نظریه سلطانیسم حجاریان و ... از این رنگ بودند. بعد از آن هجمه تمام عیار این جریان با تولید روزانه شبهات مدیریتی، عملکردی، خانوادگی و شخصی علیه رهبر انقلاب سازماندهی شد و سیر هجمه ها از مباحث تئوریک و گفتمانی به سمت مباحث مدیریتی و عملکردی تغییر جهت یافت. هیاهو بر سر پاسخگویی و اختیارات رهبر انقلاب و تحدید این اختیارات، تلاش خاتمی برای تصویب لوایح دوقلو، واتیکانیزه و پاپیزه کردن رهبر انقلاب به عنوان یک پاپ اسلامی که نه در جایگاه سیاستگذاری که باید در جایگاه وعظ و نصیحت بنشیند و ... دستور کار مشترک طیف های مختلف معارض بود و همچنان نیز هست. در این میان، با وجود آنکه معارضان و لیبرالهای داخلی ظاهرا اصلاح طلب به خوبی از سلامت و پاکی خانواده رهبر انقلاب چه در مسائل مالی چه در مشی رهبر انقلاب در عمل به مرّ قانون آگاهند، از رواج شایعات حتی طرح شایعه مضحک موروثی شدن مقام رهبری ابا  نکردند.

از دیگر هجمه های اصلی جریان معارض، معرفی رهبر انقلاب به عنوان مسئول اصلی بحرا­ن­ها و مشکلات خصوصا مشکلات اقتصادی و معیشتی، و  عامل ناکارآمدی علیه حفظ و ثبات نظام است. امری که حتی جریان غربگرای حاضر در دولت نیز با هدف برداشتن خود از فشار افکار عمومی و شانه خالی کردن از ناکارآمدی اجرایی، با انداختن کامل مسئولیت ها و تقصیرها به رهبر انقلاب، از آن خوشحال بوده اند و حتی به آن دامن زده اند. در دو سال گذشته نیز روند هجمه به رهبر انقلاب به سمتی پیش رفته که گزاره­ای تحت عنوان حاکم جائر در فضای ذهنی و عمومی شکل گیرد. چنانکه در جریان آشوبهای اخیر نیز مشروعیت زدایی از رهبر انقلاب به عنوان سرفصل واحد تمام فعالیت های رسانه ای جریان معارض تعریف شده و این موضوع بخصوص با پیوند دادن موضوع کشته ها با رهبر انقلاب در خبرسازی رویترز آشکار است.

اما چرا؟

۱. ولایت فقیه جان مایه‌ انقلاب، محور و تکیه گاه عمود خیمه‌ انقلاب است و مشروعیت زدایی از آن، مهم ترین بخش فعالیت های براندازانه است. چرا که جامعه­پذیرشدن و ضریب بخشی به آن می­تواند بحران مشروعیت را برای نظام به دنبال داشته باشد و باعث فرو ریختن کل خیمه انقلاب شود.

۲. رهبر انقلاب و جایگاه ولایت فقیه، مهمترین مانع پروژه انقلابی زدایی و اسلام زدایی از کشور است، بزرگترین مانع برای پیشرفت پروژه غربگرایی و لیبرالیزه کردن ایران است. چنانکه فرانسیس فوکویاما تئوری‌پرداز نظریه «پایان تاریخ» و تحلیلگر ارشد آمریکایی در سال ۱۳۸۸ نهاد رهبری و شورای نگهبان را موانع اصلی تبدیل ایران به نظام سکولار و بی دین اعلام کرده بود.

۳. رهبر انقلاب و جایگاه ولایت فقیه، بزرگترین مانع برای پروژه فروپاشی ایران است. موضوعی که فقدان و خلأ آن در مناسبات سیاسی عراق به وضوح عیان است و اجازه تکرار مدل فروپاشی و تجزیه و تضعیف عراق را در ایران نمیدهد. ایجاد یک ایران ضعیف، فقط و فقط در صورت فقدان رهبر توانمند، تاثیرگذار و مشروع ممکن است.

۴. برآورد دقیق غربیها این است که نقطه عطف تحولات آتی در ایران، منطقه و جهان، وجود رهبر انقلاب و جایگاه تاثیرگذار ولایت فقیه است. با وجود این نهاد، امکان بسیج اجتماعی ایرانیان، شیعیان و حتی مسلمانان در امور مهم جدی است و عقیم کردن نیروی عظیم ملتهای مسلمان خصوصا در ایران و منطقه، و انجام آسان پروژه های آمریکایی، بدون اعتبارزدایی از این مقام و حذف آن، میسر نیست.

بر ماست که برای حفظ اسلام، انقلاب و خاک ایران، از این کانون محوری حراست و صیانت کنیم. اگر دل در گرو اینها داریم: اسلام، انقلاب و ایران.


:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 7 دی 1398

 

رسانه بی طرف و بی غرض و مرض، وقتی از چند روز قبل، پیش خبر می رود که مثلا پنجم دی قرار است در ایران جنبش خیابانی به راه بیفتد، در روز ادعایی، یا خبر را می زند یا اذعان می کند که خلاف واقع گفته است. در غیر این صورت، آبرویش را به حراج گذاشته، البته اگر آبرو داشته باشد.

رسانه های نامبرده زیر که آرزو و عقده سهامداران سعودی، آمریکایی، انگلیسی یا صهیونیست خود را تبدیل به پیش خبر می کنند اما در روز موعود لالمانی می گیرند انگار نه انگار که چند روز جنجال کرده اند، بی تردید مخاطب خاص خود را فاقد شعور و حافظه فرض می کنند.


بی بی سی ملکه
ایران اینترنشنال
صدای آمریکا
رادیو فردا
من و تو
العربیه
ربع پهلوی
ابریشمچی رجوی


:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 5 دی 1398

فرقه «نعمت‌اللهی گنابادی» از جمله فرقه‌هایی است که علاوه بر انحرافات اعتقادی و تضاد با اسلام ناب همواره بر ضد منافع ملی و کیان تشیع فعالیت داشته است. این فرقه از زمان «شاه نعمت‌الله ولی» همواره در مقابل رجال سیاسی مستقل ایستاده و برای دشمنان اسلام و ایران جاسوسی کرده است. در حال حاضر این فرقه در شهرهای تهران، کرج و سایر مراکز استان‌ها گسترش یافته و در فضای سایبری به صورت آشکار بر ضد انقلاب اسلامی تبلیغ می‌کند. یکی از مهم‌ترین دلیل رشد این فرقه را می‌توان فعالیت تشکیلاتی و حزبی آنان دانست. غائله دروایش گنابادی که عصر روز سی‌ام بهمن و ساعات اولیه نخستین روز اول اسفند سال گذشته (۱۳۹۶) رخ داد و توجه تمام رسانه‌های کشور را معطوف به منطقه خیابان پاسداران تهران کرد، خود نمایانگر تفکرات فرقه‌ای و سیاسی آن‌هاست. 

هجرت گنابادی‌ها به هند و بازگشت دوباره آنان به ایران در زمان قاجار

فرقه گنابادی‌ها چگونه شگل گرفت؟

فرقه گنابادیه یکی از فرقه‌های صوفیه است که در میان شیعیان فعالیت دارد. این فرقه مانند سایر فرقه‌های صوفیه فرقه‌ای است که از مسلمانان دیگر خود را با این عنوان جدا کرده است. سلسله این فرقه منتسب به سلطانعلی شاه یا سلطان محمد گنابادی است که پس از فوت سعادت علیشاه «معروف به طاووس العرفا» هدایت و ارشاد سلسله نعمت اللهیه را به عهده می‌گیرد. از آنجا که وی از گناباد بوده است به سلسله گنابادیه معروف شده است. بنابراین فرقه گنابادیه یکی از شعبه‌های فرقه نعمت اللهیه است.

سعادت علیشاه سال ۱۲۹۳ شمسی در سن ۷۰ سالگی درگذشت. پس از سعادت علیشاه حاج ملا سلطان محمد گنابادی جانشین او شد که پیروان او نعمت اللهیه گنابادی خوانده می‌شوند. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در بیدخت گناباد خراسان تولد یافت و در ایام طفولیت، یتیم و تحت سرپرستی مادربزرگ خویش رشد و نمو کرد. وی مدتی در سبزوار از درس حکمت حاجی سبزواری استفاده کرد و پس از آن جذب سعادت علیشاه اصفهانی شد. در ۳۳ سالگی از جانب وی اجازه ارشاد یافت و پس از مرگ سعادت علیشاه، پیروان وی سلطانعلی گنابادی را به جای وی قطب وقت خواندند (۱۲۹۳ شمسی) و با وی بیعت کردند. در عصر حاضر قطب گنابادیه «نورعلی تابنده» است که در تهران سکونت دارد.

فرقه نعمت اللهیه منسوب به شاه نعمت الله ولی است. زمانی که در ایران مشکلاتی برای این فرقه به وجود آمد، اقطاب سلسله نعمت اللهیه به هندوستان رفتند تا اینکه در اوایل دوره قاجار، شاه علیرضا دکنی قطب سلسله نعمت اللهیه تصمیم گرفت، این سلسله را در ایران احیا کند و دو تن از مشایخ ماذون خود را برای احیای سلسله به ایران فرستاد. در نتیجه سلسله نعمت‌اللهیه در ایران حیات مجدد یافت و سپس مانند سایر سلاسل به فرقه‌های متعددی منشعب شد. یکی از آن‌ها همین فرقه گنابادیه است.

نظریه گنابادی‌ها: عمل به ظواهر شریعت، انسان را به خدا نمی‌رساند / اقطاب فرقه گنابادی ولایت نبوی دارند

شالوده فکری آن‌ها چیست؟

تفکر و عقاید فرقه گنابادیه در موارد زیادی با سایر فرقه‌های صوفیه تفاوتی ندارد. اما برخی عقاید و تفکر این فرقه در امور زیر خلاصه می‌شود:

فرقه گنابادیه مانند سایر فرقه‌های صوفیه، طریقت را از شریعت جدا می‌داند؛ یعنی بر این باور است که راه رسیدن به خدا، طریقت و سنت معنوی است و از عمل به ظواهر شریعت، انسان به خدا نمی‌رسد!

در این فرقه اعتقاد بر این است که اقطاب فرقه معصوم بوده و پیروی از آنان بر همگان واجب است. گویا افعال و گفتار آنان از سوی خداوند بر همگان حجت است. پیروان این فرقه معتقدند که اقطاب فرقه اجازه دارند که طریقت و راه رسیدن به مقامات عرفانی را به کسانی که ظرفیت آن را دارند، تعلیم دهند. این گروه مدعی‌اند که این اجازه دلیل بر آن است که آنان دارای ولایت نبوی هستند.

هر کسی قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد! / گذاشتن سبیل شاخصه ظاهری این فرقه

از ویژگی‌های فکری این فرقه، تساوی همه ادیان است که هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد. در همین راستا صوفی را دربند هیچیک از مذاهب اسلامی نمی‌داند و در حوزه مذهب شیعه بر این باور است که هر کسی مرشد و قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد. آنان برای اقطابشان ادعای جانشینی امام زمان (عج) دارند و اصرار می‌ورزند که قطب فرقه گنابادیه مأمور است تا برای امام زمان (عج) از مردم بیعت بگیرند. حتی بر این باور هستند که هنگام ذکر و دعا باید صورت مرشد در نظر گفته شود. یکی از خصوصیات بارز پیروان این فرقه، گذاشتن سبیل است که در فرقه‌های دیگر مورد توجه نیست. 

تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد

اشاره کردید فرقه گنابادی یکی از فرقه‌های صوفیه است. این فرقه چه تفاوتی با تصوف دارد؟

فرقه گنابادیه هیچ فرقی با تصوف ندارد، بلکه از فرقه‌های صوفیه است که ادعای شیعه بودن را هم دارد. البته تصوف در آغاز در میان پیروان مذهب اهل سنت به وجود آمده است. فقیهان و اغلب دانشمندان شیعه بر این اتفاق دارند که قدمای اقطاب صوفیه، همگی سنی مذهب بوده‌اند. در ابتدا جمعی از سنی‌ها مثل حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاوس، زهری و جنید و امثال آنان تصوف را از رهبانیت نصاری گرفتند و سپس به سوی شیعیان سرایت کرد. به همین علت است که طبقه اول مشایخ صوفیه، جملگی سنی‌مذهب بوده‌اند و این مطلب در کتاب‌های صوفیه مثل تذکرةالاولیاء عطار، نفحات الانس جامی، طبقات الصوفیه سلمی، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و امثال این تذکره‌ها ذکر و بیان شده است. با این وجود تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد و فرقه‌های متعددی در جامعه شیعی به وجود آورد. مثلاً فرقه ذهبیه، نعمت‌اللهیه، خاکساریه، نوربخشیه، اویسیه شاه مقصود و گنابادیه فرقه‌های صفصه که در جامعه شیعی ایران فعالیت دارند.

به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده می‌کنند

با توجه با اینکه اصل و اساس آن‌ها متفاوت از مبانی اسلام است، چرا جزو فرقه‌ها شناخته می‌شوند؟

فرقه یک اصطلاح ادیانی است که بر زیر مجموعه‌های یک دین و مذهب اطلاق می‌شود. وقتی که یک دین و مذهب به دسته‌های متعدد تقسیم شود، به هر دسته آن فرقه گفته می‌شود. مثلاً در مسیحیت فرقه کاتولیک، فرقه پروتستان و فرقه ارتودوکس از انشعابات دین مسیحیت است. در دین اسلام نیز این انشعبات وجود دارد؛ مانند فرقه معتزله، فرقه ماتریدیه، فرقه اسماعیلیه، فرقه زیدیه و.... بنابراین تصوف نیز یکی از فرقه‌های اسلامی محسوب می‌شود. تصوف خود باز به فرقه‌های متعددی تقسیم شده که گنابادیه یکی از این فرقه‌ها است. البته پیروان فرقه‌های تصوف اسم فرقه را برای خودشان نمی‌پسندند. بلکه به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده می‌کنند. مثلاً طریقت گنابادیه، طریقت قادریه، طریقت ذهبیه، طریقت نقشبندیه و امثال اینها. 

اولین قطب فرقه گنابادی سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) مُرده است 

چرا قطب را در حد مقام نبی و امام بالا می‌برند؟

قطب‌سازی یکی از اموری است که در تمام فرقه صوفیه رایج است. دلیل آن این است که بدون قطب و بدون داشته سلسله اقطاب که فرقه را به امام معصوم و پیامبر اسلام (ص) برساند، اصلاً تصوف و فرقه‌های آن قوام پیدا نمی‌کند. بنابراین سلسله اقطاب در هر فرقه‌ای بنابر اصول تصوف از ارکان اصلی تصوف به شمار می‌آید. با توجه به اینکه اقطاب اولیه صوفیه تا قرن هشتم و نهم همگی سنی مذهب بوده‌اند، فرقه‌های شیعی مذهب صوفیه نیز سلسله‌های اقطاب خود را از طریق همین اقطاب سنی مذهب به امام معصوم متصل می‌کنند. فرقه‌های شیعی مذهب صوفیه بر خلاف عقاید مذهب شیعه در مسأله اقطاب بدعتی را به وجود آورده و به جای اهل بیت (ع) که در کنار قرآن ثقل هدایت است، می‌دانند.

در این فرقه ولایت طبق سلیقه و ذوق صوفیانه بر عشق و امور سرّی و باطنی و امثال این‌ها تفسیر و تأویل شده و در نتیجه این باور را پذیرفته است که اقطاب این فرقه به صورت باطنی از پیامبر اسلام (ص) تا امروز به عنوان قطب و ولی معرفی شده و هر قطب قبلی قطب بعدی را با همین روش باطنی و با پوشاندن خرقه جانشین خود قرار می‌دهند. در این فرقه عقیده بر آن است که اولین قطبی که سلسله اقطاب گنابادی را به امام معصوم وصل می‌کند، معروف کرخی است که امام رضا (ع) وی را به عنوان قطب جانشین خود قرار داده است!

برای خودشان سلسله اقطاب می‌سازند

این در حالی است که «معروف کرخی» سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) فوت کرده است. بنابراین در فرقه صوفی‌سازی انجام می‌گیرد و با مبانی دین اسلام هیچ سنخیتی ندارد و هر فرقه‌ای که به وجود می‌آید، برای اینکه آن فرقه از دیدگاه تصوف اعتبار پیدا کند، برای خودش سلسله اقطاب می‌سازد و آن را بالاخره به اقطاب گذشته متصل می‌کند.

خشونت و رفتار نامتعادل بر خلاف ادعای صوفی‌گری است

چرا با اینکه این فرقه ادعای عرفان و معنویت دارد، پیروان آن دست به اقدامات خشونت‌آمیز می‌زنند؟

تمام فرقه‌های صوفیه دم از عرفان و معنویت می‌زنند. طبعاً این عنوان اقتضا می‌کند که پیروان فرقه‌های صوفیه باید ملتزم به مبانی عرفان بوده و از هر کاری که با منش عرفان و تصوف منافات داشته باشد، اجتناب کنند. یکی از اموری که با مبانی عرفان و تصوف منافات دارد، اعمال و رفتار خشونت‌آمیز است. همانگونه که صوفیه نباید هیچ دلبستگی‌ای به مال دنیا داشته باشد، اما بر خلاف این مبنا فلسفه وجودی این فرقه‌ها درآمدزایی و پرداختن به مسائل دنیایی و سیاسی است. خشونت و رفتار نامتعادل ناشی از همین خصیصه است که در هر کسی ممکن است وجود داشته باشد.

 پرداختن به امور معنوی نیاز به ساختن فرقه ندارد / دنیاطلبی از سوی اقطاب دنبال می‌شود

 دیده می‌شود که اعضای این فرقه در فواصل کوتاه و در موقعیت‌های مکانی متفاوت در صدد جلب توجه هستند و دست به اقدامات خشونت‌آمیزی می‌زنند که نمونه‌اش را درست یک سال قبل شاهد بودیم.

البته پیروان همه فرقه‌های صوفیه مانند گروه‌های سیاسی برای جذب و یارگیری کارهایی را انجام می‌دهند که دیگران را به سوی خود جلب کنند. در حالی که پرداختن به امور معنوی نه نیاز به ساختن فرقه و طریقت دارد و نه محتاج یارگیری است. یک صوفی عارف باید با همه انسان‌ها رابطه مساوی و همسان داشته باشد. این رفتارهای عجیب و غریب صوفیه که برای جلب توجه انجام می‌گیرد، حاکی از مشی سیاسی و دنیاطلبی آنان است.

نکته جالب این‌که هنوز آن‌ها به مظلوم‌نمایی در غائله سال گذشته منطقه پاسداران می‌پردازند.

غائله خیابان پاسداران، یک حادثه کاملاً سیاسی بود که از سوی صوفیه گنابادی اتفاق افتاد. این مظلوم‌نمایی‌های آنان با هدف جلب توجه سازمان‌های بین‌المللی و قدرت‌های غربی انجام گرفت تا هم خواسته باشند نظام جمهوری اسلامی را در انظار آنان زیر سؤال برده و هم خودشان را با قدرت آنان تبرئه کنند. اما شگرد آنان هیچ نتیجه‌ای به نفع آنان نداد. بلکه موقعیت خودشان را تضعیف و ماهیتشان را برای جامعه مسلمان ایران آشکارتر کردند.


:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 4 دی 1398

با توجه به اینکه جریان غربگرا

سرمایه غرب در ایران

است، قطعا غرب دست روی

دست نخواهد گذاشت و

 سعی می کند شرایط را

به سمت یک اتفاق موثر بر

 افکار عمومی به صورت

هیجانی و دفعی پیش ببرد.

شعار اصلی و کلیدی غربگراها

برگرفته از شعار بوش است،که

گفت:هرکس با ما نیست،

علیه ما است، 


:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 2 دی 1398

اهتمام امام(ره) و رهبری به امر «جمهوریت» اگر بیشتر از اسلامیت نظام نباشد، کمتر نیست. ۴۱ سال پیش که بساط سلطنت با رأی قاطع ملت به جمهوری اسلامی برداشته شد، حیات تازه‌ای در ساحات سیاست، اقتصاد، فرهنگ و فضای اجتماعی کشور پدید آمد. پرچم جمهوریت زمان رضاخان هم توسط انگلیسی‌ها برافراشته شد، اما شهید مدرس به دلیل این که انگلیسی‌ها می‌خواستند سلطنت رضاخان را در جمهوریت بازتولید کنند، با آن مخالفت کرد. جمهوریت یک نسخه سیاسی نیست که از سفارت آمریکا یا انگلیس برای اداره جوامع تجویز شود. باید ریشه در خاستگاه سیاسی مردم داشته باشد. ملت ما در راهپیمایی‌های عظیم سال‌های ۵۶ و ۵۷ با بصیرتی که در مکتب سیاسی امام(ره) پیدا کرده بودند، به سمت و سوی برپایی جمهوری اسلامی حرکت کردند و برای به دست آوردن آن از جان و مال خود مایه گذاشتند و دهها شهید تقدیم انقلاب کردند.


جمهوریت یعنی حرکت به سوی حکومت مردم، یعنی مردم خود تعیین‌ کنند چه می‌خواهند و چطور می‌توانند به آن دست یابند. جمهوریت یعنی اداره کشور براساس اراده مردم. ملتی که به آزادی و استقلال خود می‌اندیشد، بدون شناخت مبانی جمهوریت و کارکرد آن در اداره نظامات خود نمی‌تواند به آن برسد.


امام(ره) به نظارت مردم به امر حکومت و قدرت، فوق‌العاده اهمیت می‌داد و می‌فرمود: «ملت اگر نظارت نکند در امور دولت و مجلس و بسپارند دست این‌ها و بروند مشغول کارهای خودشان بشوند، ممکن است یک وقتی به تباهی بکشد و ملت باید ناظر باشد به اموری که در دولت می‌گذرد.»(۱)


و نیز می‌فرمود: «چند روز دیگر انتخابات است... همه ما مسئول هستیم. همه باید مردم را دعوت کنیم به این که در انتخابات... بی‌تفاوت نباشند.»(۲)


و نیز تأکید می‌فرمودند: «ما مکلفیم به این امور دخالت کنیم، همانطور که پیامبر اکرم(ص) می‌کرد...(۳)


 و در جای دیگر فرمودند: «مردم در انتخابات موظف هستند، موظف شرعی...»(۴) و «سرنوشت مردم دست خودشان است. انتخابات برای تحصیل سرنوشت مردم است.»(۵)


مفهوم و مصداق یک نظام مردم‌سالار این است که مردم، مستقیم و غیرمستقیم حاکمان خود را در قوای کشور به‌ویژه در مجلس، قانون‌گذاری و قوه مجریه تعیین کنند.


 هیچ راهی جز انتخابات آزاد برای رسیدن به این هدف عالی نیست. مردم باید مسئولیت حسن و قبح انتخاب خود را بپذیرند. این انتخاب باید فارغ از مداخله سیاسی اجانب باشد تا به نتیجه مطلوب که همانا حفظ منافع ملی است، برسد.


کسانی که دشمن استقلال و آزادی ملت هستند، نباید به پارلمان جمهوری اسلامی راه پیدا کنند. کسانی که دست کج دارند و به دنبال پر کردن جیب خود و خاندان خود هستند، نباید کرسی‌های مجلس را اشغال کنند. کسانی که به نوامیس مردم نظر سوء دارند و سابقه اخلاقی درست و درمانی ندارند، شایستگی اشغال صندلی‌های مجلس را ندارند. به همین دلیل قانون به مراجع چهارگانه مأموریت داده با اظهارنظر صریح، این افراد قبل از اینکه در فرآیند رأی‌گیری قرار گیرند، از حق انتخاب شدن محروم شوند. اکنون کسانی که در رادیو آمریکا و رادیو BBC گاهی با مردم صحبت می‌کنند، یک وقتی به دلیل غفلت مسئولین اجرایی و نظارت بر انتخابات به مجلس راه یافتند و آن‌ها ننگ پناهندگی سیاسی را بر چهره خود دارند. دشمنان اسلام در استقرار جمهوریت نظام از طریق نفوذ، اخلال می‌کنند، باید از طرق قانونی جلوی این اخلال گرفته شود.


حلقه رابط مردم و حاکمیت در همه نظام‌های مردم‌سالار، احزاب سیاسی و رجال سیاسی هستند. حزب از لوازم اصلی مردم‌سالاری و پیش‌شرط اولیه آن محسوب می‌شود. حزب و ظهور رجال سیاسی و مذهبی‌،‌زاده دموکراسی است، نه ابزاری برای تعمیم دموکراسی و مشارکت. احزاب در نظام‌های مردم‌سالار، ابزار «نقد» و «نظارت» بر قدرت محسوب می‌شوند.


تحزب با توسعه، پیوند وثیق دارد. عناصر و  مؤلفه‌های حزب در چهار محور «تکثرگرایی»، «رقابت سیاسی»، «مشارکت سیاسی»، «انتخابات» و «حق رأی» خود را نشان می‌دهد. مردم می‌توانند از طریق احزاب یا خود به تنهایی در استحکام و قوام «جمهوریت» نقش ایفا کنند. «بدعملی»، «بدقولی»، «ناکارآمدی» و یا « بی‌کفایتی» منتخبین نباید مردم را از فلسفه و فواید وجودی جمهوریت پشیمان کند.


راهی جز «انتخابات» و استفاده از «حق رأی» برای تعیین سرنوشت ملت و پیشرفت کشور وجود ندارد. دشمنان انقلاب برای مقابله با مردم از ابتدا راهبرد خود را روی «نه به انتخابات» برای زیر سؤال بردن مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی تنظیم کردند. وقتی دیدند این راهبرد مثمرثمر نیست، بنا را گذاشتند روی مداخله در امر انتخابات و حمایت از یک ضلع ناکارآمد و نابلد، با ادعاهای غیرواقعی تا جریان اصلی برای حل مشکلات به قدرت نرسد.


آن‌ها با این راهبرد، طمع برخی سیاستمداران برای رسیدن به قدرت  را تحریک کردند. بخشی از مشکلات کشور ناشی از این راهبرد دشمن در مقابله با جمهوریت نظام است. انتخابات مجلس در پیش است. مردم بابصیرت باید منتخبین خود را به مجلس بفرستند. قهر با صندوق رأی و نیز فریب رسانه‌های اهریمنی دشمن در حمایت از برخی یا ضلعی از اضلاع رقابت، مشکل آن‌ها را حل نمی‌کند، بلکه بر آن می‌افزاید.


مجلس قوی و کارآمد با کادرهای برجسته علمی و با کارنامه عملی می‌تواند در رأس امور باشد و دولت را در مسیر توسعه و پیشرفت کشور هدایت کند. قوام جمهوریت می‌تواند متضمن حفظ اسلام در کشور نیز باشد و آنان که با نظارت استصوابی شورای نگهبان مخالفند، می‌خواهند افراد ضعیف، وابسته، واداده، ترسو، آلوده به غارت بیت‌المال و دشمن جمهوریت و اسلامیت نظام به مجلس راه یابند تا راه را بر سلطه اجانب و بازگشت دیکتاتورها به کشور باز کنند. کسی که صلاحیت او در خدمت به مردم احراز نشده، نمی‌تواند به نهادهای انتخاباتی راه یابد. منشأ اصلی مشکلات مردم نفوذ همین جماعت در حوزه تقنین و اجراست. برای صیانت از منافع ملی و رفاه مردم، باید قدری به تحکیم پایه‌های جمهوریت بیندیشیم.

 

پی‌نوشت‌ها:


(۱) صحیفه نور، جلد ۱۵، ص ۵۸ و ۵۹، مورخ ۱۰/۴/۱۳۶۶
(۲) صحیفه نور، جلد ۱۵، صفحه ۶۰ و ۵۸
(۳) همان
(۴) همان ج ۱۸ ص ۱۳۶
(۵) همان ج ۱۸ ص ۲۴۵

 


:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 25 آذر 1398

مجموعه‌ای از بازیگران قدیمی سیاست و وابستگان متاخر آنان است که چند ویژگی دارند: ۱-عمدتا سوابق حساسی در گذشته و به ویژه در دهه اول انقلاب به طور خاص در حوزه‌های اطلاعاتی و امنیتی داشتند و بعضا هنوز هم از ارتباطات خاص برخوردارند. ۲-نقش آنان در هر دو فتنه‌ی مهم قبلی، یعنی سال ۷۸ و سال ۸۸ آشکار است.  ۳-سابقا در دو تشکّل رادیکال منسوب به اصلاح طلبان، سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت متمرکز بودند. ۴- اکنون به صورت عیان یا پنهان در حزب «اتحاد ملت» گرد آمده‌اند. ۵- اعضای شاخص آن مدت‌هاست که از «انقلاب» ابراز ندامت و از «حکومت دینی» عدول کرده‌اند. ۶- با وجود داشتن محکومیت امنیتی، پیوندهای عمیق با بخش‌هایی از ساختار سیاسی دارند و حتی نقش خط‌دهی و طراحی برای آن بخش‌ها را به عهده گرفته‌اند.

 

نوع عملکرد این محفل در دست‌کم سه دهه‌ی گذشته، نشان از نقش محوری آنان دارد. به طور خاص، از مقطع آشوب‌های دی‌ماه ۹۶ به این سو، اعضای شاخص این محفل، بلافاصله دست به کار شدند و در مجموعه‌ای پیوسته از میزگردها، مصاحبه‌ها، نشست‌ها و مقالات و یادداشت‌ها، با برجسته کردن آن اغتشاشات، اول فهرستی از مطالبات را در راستای «تسلیم و استحاله» پیش روی نظام قرار دادند و در ادامه، نظام را تهدید می کردند که در صورت تن ندادن به این مطالبات(که اسم کلی آن‌ها همان برجام ۲ و ۳ و...) بود، آشوب‌ها در مقیاسی وسیع‌تر و گسترده‌تر بازخواهد گشت.

 

 

آرمین، حجاریان

 

حجاریان، خسرو تهرانی، علی یونسی

 

حجاریان، رمضانزاده، عباس عبدی

 

 

اما در جریان قضایای روزهای اخیر، و درست در زمانی که میدان‌داری هسته‌های چندلایه، آموزش‌دیده و حرفه‌ای آشوب، تخریب، تاراج و آدم‌کشی در حال اوج گرفتن در شهرهای استان تهران، حاشیه پایتخت، کرج و شماری از شهرهای دیگر بود، متنی با عنوان «بیانیه جمعی از فعالان سیاسی در دفاع از حق اعتراض و محکومیت خشونت» در روز یکشنبه(۲۶ آبان) منتشر شد که شاکله‌ی امضاءکنندگان آن را اعضای همان محفل فوق‌الذکر و سمپات‌های جوان‌تر آنان تشکیل می داد. ظاهرا اعضای محفل فوق‌الذکر که به زعم خود اوضاع امنیتی کشور و نظام را خیلی «بحرانی» تصور می کردند، در اقدامی قابل تامل، نقاب از چهره برداشتند و در حمایت از آشوب‌گران مسلح و خشن و ویرانگر و نکوهش نیروهای جان برکف حافظ امنیت که در دو سه روز اول نجیبانه مدارا کردند و هزینه دادند، بیانیه صادر نمودند.

 

 

 

 

 

بخش‌های اصلی این «بیانیه» را مرور می کنیم تا روشن شودم وقتی از آشکار شدن «نفاق» داخلی می‌گوییم، دقیقا از چه حرف می زنیم:

 

" پاسخ خشونت‌بار به تجمعات مردمی در اعتراض به گرانی بنزین طی دو روز گذشته در چندین شهرستان متاسفانه تاکنون فاجعه به همراه داشته و به قرار اطلاع منجر به جرح و حتی قتل نفس شده است. شلیک بی‌محابای تفنگی که از محل بیت‌المال برای دفاع از مردم فراهم شده به‌سوی شهروندان عادی و غیرمسلح که برای ابراز اعتراض و یا خشم خود به خیابان آمده‌اند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیرقابل توجیه و جنایتی است که قانون و دستگاه قضاء نباید حتی لحظه‌ای در تعقیب بانیان، آمران و عاملان آن تعلل کند. دردآور است که با گذشت دهه‌ها از استقرار عدالت‌خانه و قانونی که حق و تکلیف مردم و حکومت در کشور ما را معین می‌کند همچنان حق طبیعی و خداداد هموطنان ما برای اعتراض به تصمیم‌های حکومتی چنین پایمال شود و تصمیمی اقتصادی که بایستی با هدف بهبود وضع مردم اتخاذ شود، منجر به چنین صدمات غیرقابل جبرانی می‌شود. "

حالا که به مرور تصاویر و گزارش‌ها از حجم سنگین ویرانگری، خشونت و وحشی‌گری اشرار سازمان‌یافته منتشر می شود، حالا که برخی رسانه‌ها از بسیجیانی می نویسند که مظلومانه توسط اشرار داعشی دوره شدند و با انواع سلاح سرد و گرم سلاخی شدند، حالا که از افسران ایثاگر و خدوم ناجا می گویند که در یکی از شهرهای حاشیه تهران در محاصره ده‌ها شرور اجیر شده لت و پار شدند، از مغازه‌ها و خانه‌های شخصی مردم در مجاورت بانک‌ها که در آتش بمب‌های دستی سوختند و خاکستر شدند، از وحشت کودکان مدارس ابتدایی و مهدکودک‌هایی که در محاصره آتش و ویرانی آشوب‌گران قرار گرفتند، از بیماران بدحالی که از آمبولانس‌ها پیاده شدند تا آمبولانس‌ها سوزانده شود و از ده‌ها خدمه مظلوم اورژانس که توسط اوباش مضروب و مجروح شدند و...باید ذاتی خبیث داشت که خواهان «مجازات» حافظان جان‌برکف و پاکباخته‌ی امنیت شد.

حافظان مظلوم و جان برکف امنیت

 در بخش دیگر این بیانیه آمده است:

 " وقایع تلخ رخ داده پس از اعلام افزایش قیمت و سهمیه‌بندی بنزین نشان داد چگونه تاخیر و بی‌برنامگی در رسیدگی مدبرانه و به‌موقع به معضلات اساسی که سالیان متمادی مورد اشاره کارشناسان و دلسوزان کشور بوده و به‌جای آن اشتغال ارکان حاکمیت به دعواهای فرسایشی در داخل و خارج، فاجعه می‌آفریند. رویدادهای اخیر بار دیگر ثابت کرد تصمیم‌گیری در پستوهای حکومتی، بی‌توجهی به حاکمیت قانون و ارکان قانون اساسی و از همه مهم‌تر انکار حق آگاهی و مشارکت مردم و نمایندگان واقعی آنها در اداره عمومی کشور تا چه حد خطرناک است و پیش از هر دشمنی کیان ایران عزیز و سرنوشت ایرانیان را تهدید می‌کند.

اکنون و در شرایطی که مردم شریف ایران در نتیجه پی‌گیری سیاست‌های سرنوشت‌سازی که نقش چندانی در شکل‌گیری آن نداشته‌اند تحت فشارهای شدید اقتصادی و معیشتی حاصل از تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی قرار دارند و معضلاتی همچون فساد، بیکاری، فقر، نابرابری و ناکارآمدی بی‌علاج مانده و روز به روز بر ابعاد آنها افزوده می‌شود، باز گذاردن مسیر اعتراضات مسالمت‌آمیز و به رسمیت شناختن حقوق ملت مصرح در قانون اساسی کم‌ترین توقعی است که می‌توان از حاکمان داشت. در وضعیتی که حکومت بایستی در کنار مردمان خویش و به‌ویژه مستضعفان قرار گیرد و دست یاری به سوی آنها دراز کند ایستادن در برابر مردم عاصی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. "

 در زمینه این «سفسطه» و این «موج‌سواری» باید گفت که انگار نه انگار که اموال و دارایی‌های مردم و جان و جوانی حافظان امنیت در کف خیابان و در مواجهه با اوباش سازمان‌یافته و وابستگان به سازمان نفاق، پهلوی‌چی‌های خبیث و دولت‌های متخاصم، قربانی تبعات عملکرد ضعیف دولتی شد که همین امضاء کنندگان در سال‌های ۹۲ و ۹۶ تمام قد برای انتخاب و ابقایش بسیج شدند و خود را «فدایی» آن خواندند.

 حال کسانی مدعی «بهبود وضع مردم» هستند که خروجی اندیشه و عمل آنان، روی کار آمدن چهره‌هایی چون «عباس آخوندی» شد که نه تنها طرح‌هایی عام‌المنفعه چون «مسکن مهر» را مزخرف خواند و جلوی تکمیل و توسعه آن را گرفت، که حتی در دوران وزارت خود، آجری روی آجر نگذاشت و تازه راسا و شخصا جلوی تصمیمات مجلس برای دریافت مالیات از خانه‌های خالی ایستاد.

 انگار نه انگار که فشارهای اقتصادی امروز نتیجه سیاست‌های منفعلانه، ضدتولید، واردات‌محور و ضدعدالتِ نولیبرالیستی بود که اعضای همین محفل در نشریات محفلی خود از قبیل «شهروند» و «مهرنامه» و روزنامه «شرق» و... سنگ آن را به سینه می‌زدند و تبلیغ می کردند و دولت کنونی، عصاره همان تفکرات است. رها کردن بازار، حذف یا بی‌اثرسازی مکانیسم‌های کنترل قیمت با اتهامات و انگ‌های مسخره‌ای چون «سوسیالیستی» بودن، بی‌حس‌کردن ساختارهای نظارتی و بی تفاوتی نسبت به شکل‌گیری شبکه‌های فساد در دستگاه‌های اجرایی، نداشتن ابتکار عمل در حوزه اقتصاد و فقدان طرح‌های کلان برای راه‌اندازی موتور اقتصاد، نگاه واردات‌محور، بی‌اعتماد به توان بومی و ملی و نامهربان با تولید، کم‌توجهی به «عدالت توزیعی» و...همه و همه محصول شیفتگی کورکورانه‌ی به سیاست‌های نولیبرالیستی ترجمه‌ای و تجویزی بود که پشتوانه‌ی حمایتی جریان اصلاحات و همین محفل خاص را به صورت تمام‌قد پشت خود داشت.

 

 

انگار نه انگار که همین‌ها بودند که سال‌ها هر نوع اقدام جهت «محرومیت‌زدایی»، «عدالت اقتصادی» و کمک به محرومان را با انگ و اتهام «پوپولیستی بودن»، «صدقه دادن» به مردم، «تدلیس سیستماتیک» و ترهات «آدام اسمیتی» زیباکلام‌وار تخطئه می‌کردند. انگار نه انگار که بیژن زنگنه، مدیر مطلوب و تراز این افراد که «ژنرال» کابینه‌اش می خواندند، با مخالفت بی‌منطق خود با طرح سهمیه‌بندی که به خوبی در سال ۸۹ اعمال شده بود و حذف آن، با تحمیل ده‌ها میلیارد هزینه به کشور، امروز با اجرای پر حرف و حدیث همان طرح قدیمی (بدون نکات مثبت اجرای طرح در سال ۸۹)، بسیاری از مسایل این‌روزها را رقم زد. باز هم برای چندمین بار تکرار می کنیم که بیژن زنگنه و عباس آخوندی (که از قضاء رفاقت دیرپایی هم دارند)، در سال ۸۸ به نمایندگی از سردمدار فتنه ۸۸، میرحسین موسوی، خواستار ابطال انتخابات و زیر پا گذاشتن آرای مردم بودند و حالا محصول عملکرد اینان، امروز به پای نظام نوشته می‌شود و حامیان آن‌ها باز مدعی «وضعیت اقتصادی مردم» باشند و خواستار مجازات قانونی با مهارکنندگان «منافقان مسلح فتنه‌گر» کف خیابان شوند.

زنگنه و آخوندی، نمایندگان موسوی در سال ۸۸ در جلسه نمایندگان نامزدها با رهبر انقلاب

حامیان داخلی جریان «نفاق»، که سال‌هاست از پشتوانه‌ی آشوب خیابانی، با محوریت عناصر ایران‌ستیز و مزدور بیگانه، به عنوان «برگ چانه زنی» و «تهدید نظام» استفاده می کنند، این‌بار دیگر همه‌ی ملاحظات و پرده‌پوشی‌های منافقانه را کنار نهادند و بار دیگر، بدون این که کوچک‌ترین اشاره‌ای به نقش اشرار مسلح و سازمان‌یافته در فتنه‌گری کنند، خواستار مجازات حافظان نظم و امنیت کشور شدند تا پیوندهای مشکوک خود را (که عقبه‌ای بیش از سه دهه و دست‌کم از زمان پرونده انفجار نخست‌وزیری دارد) از همیشه آشکارتر کنند. به این بخش از این «بیانیه» ضدامنیتی توجه کنید:

" ما امضاء‌کنندگان این بیانیه، در این شرایط خطیر، فارغ از تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی‌مان؛ از مسئولان امر و تصمیم‌گیران موکداً می‌خواهیم با احترام به حقوق مردم به‌ویژه حق اعتراض مسالمت‌آمیز و آزادی بیان، از اعمال خشونت در هر سطحی پرهیز کنند و فوراً نسبت به تعقیب کیفری آمران و عاملان تیراندازی به‌سوی مردم اقدام کرده و نتیجه را به عرض ملت برسانند. "

و البته، دم خروس معلوم می شود و اهداف و مطامع این محفل، در جایی بیرون می زند که می گوید:

" ما به سهم خود، متصدیان حکومت را دعوت می‌کنیم تا در همه امور مملکت و خصوصاً بسته اقتصادی اخیر به قانون بازگردند و با اعاده حیثیت از قانون اساسی، تصمیم‌های حکومتی را از طریق مجاری قانونی رسمی اتخاذ کنند و زمینه جلب نظر و مشارکت مردم را از طریق برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه با حضور تمامی گرایش‌ها فراهم کنند، به خواست مردم احترام گذاشته و نیز با عادی‌سازی روابط خارجی بساط تحریم‌ها را جمع کنند. "

امثال تاجزاده، حجاریان، آرمین و جلایی‌پور که از دی‌ماه ۹۶، با گروکشی آن آشوب‌ها، از هر فرصتی برای تهدید نظام استفاده کرده‌اند، در این بیانیه، ضمن باج‌خواهی از نظام و تکرار خواسته‌ی «حذف نظارت استصوابی» با هدف تداوم قدرت و نفوذ این جریان و متحدان آن در ساختار سیاسی، حرف نهایی خود را در یک جمله می زند: « و نیز با عادی‌سازی روابط خارجی بساط تحریم‌ها را جمع کنند.»

این خلاصه و عصاره‌ی همه این سناریو است که آشوب اشرار مسلح و سازمان‌یافته را هم باید ذیل آن تعریف کرد: تسلیم و کرنش در برابر خواست‌های نامشروع و زورگویانه نظام سلطه.

و همین یک جمله، هم پیوندهای حقیقی و هم اهداف و مطامع اصلی این محفل و متحدان آن را به خوبی نشان می دهد.

 


:: بازدید از این مطلب : 301
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 آذر 1398

طی روزهای اخیر و به ویژه پس از ماجرای افزایش ناگهانی و بی‌برنامه قیمت سوخت که به بهانه آشوب‌ها و اغتشاشات در شهرهای مختلف کشور تبدیل شد، طیف موسوم به اصلاح‌طلب بار دیگر پروژه استعفای روحانی را کلید زده‌اند. گرچه شاید در ابتدای امر برخی چهره‌های سیاسی این جریان در مقابل پیشنهاد استعفای رئیس‌جمهور موضع گرفته باشند اما آنچه بدیهی است، مجموع رفتار مدعیان اصلاح‌طلبی در این زمینه را نه از روی همدلی و همراهی با مردم و در راستای حل مشکلات کشور که بیشتر می‌توان یک پروژه مدیریت افکارعمومی و تکمیل خواسته یا ناخواسته پازل دشمن برای ایجاد هرج و مرج و تشدید خشونت در کشور توصیف کرد.
روز شنبه نشریه اصلاح‌طلب صدا در شماره جدید خود گفت‌و‌گویی با عباس عبدی از فعالین سیاسی اصلاح‌طلب منتشر کرد که وی صریحا خواستار استعفای روحانی شده است. عبدی در این گفت‌و‌گو و در تشریح پیشنهاد خود به این نشریه می‌گوید: «هم حملات [به دولت] بسیار شدید و بحران‌ساز شده و هم، مشکلات دارد بیشتر می‌شود و نیاز بیشتری به تصمیم‌های جدی وجود دارد. این مطلب، موضوعی نیست که فقط من آن را مطرح کنم. برای اولین بار در سطح برخی از وزرا، چنین ایده‌ای مطرح‌شده و دارند در مورد آن فکر می‌کنند؛ برای اینکه ببینند چه باید کرد. برخی از وزرا هم به این نتیجه رسیده‌اند که با ادامه این حد از تنش دیگر، کاری نمی‌شود کرد. شنیده‌ام که معاون اول رئیس‌جمهور هم، کم ‌و بیش به چنین فکری رسیده است.»
وی در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو با بیان اینکه «اگر چند تن از وزرا و به طور مشخص، آقای جهانگیری این ایده را جدی بدانند و دنبال کنند، به طور قطع، این اتفاق به شکلی خواهد افتاد»، تصریح می‌کند: « شما می‌بینید که بعد از اتفاقات آبان ماه، هیچ تغییر رفتاری در آنها نمی‌بینید. این، به آن دلیل نیست که چنین اتفاقاتی روی آنها اثر نمی‌گذارد؛ بلکه به این دلیل است که قادر به تصمیم‌گیری نیستند. شاید طرح این موضوع در سطح عمومی کمک کند تا این ایده، جدی شود. فقط من مانده‌ام که چرا آقای روحانی این کار را نمی‌کند؟ شاید یک دلیل آن، این باشد که هنوز امیدوار است طرح مکرون یا مشابه آن را به جایی برساند و تاحدی از زیر فشار بیرون بیاید. »
استعفا یا انتخابات زودرس
 مسئله این است!
اما نکته قابل تامل در این گفت‌و‌گو آنجاست که عبدی، موضوع برگزاری انتخابات زودرس پس از استعفای روحانی که چندی پیش در روزنامه اعتماد مطرح کرده بود، کاملا نفی کرده و می‌گوید: «پیشنهادم استعفای روحانی است و نه الزاما انتخابات زودرس! چون من معمولا سعی می‌کنم از تیترهایی که مقداری حاد است، اجتناب کنم. هر چند همین تیتر «انتخابات زودرس» هم نسبتا رادیکال بود. ولی بحث اصلی من، همان استعفا و کناره‌گیری است. اینکه بعد از استعفای روحانی چه خواهد شد، مسئله‌ای است که حکومت باید درباره آن تصمیم بگیرد. »
عبدی –شانزدهم آذر- در یادداشتی در روزنامه اعتماد از لزوم انحلال دولت و برگزاری انتخابات زودرس نوشته و تصریح کرده بود :«هيچ حكومت و دولتي حتي در شرايط عادي نيز نمي‌تواند و مجاز نيست كه با اين حد از تنش مديريت خود را تداوم دهد. در بيشتر نظام‌هاي سياسي شيوه‌هايي را براي چنين موقعيت‌هايي پيش‌بيني كرده‌اند... انتخابات زودرس رياست‌جمهوري.. مي‌تواند همراه با انتخابات مجلس انجام شود. مثلا در ارديبهشت ماه يا حتي در اواخر اسفند ماه. همزماني در انتخابات مي‌تواند برآورده‌كننده يكي از خواست‌هاي قبلي، يعني تقارن اين دو انتخابات باشد. حتي مي‌توان تا زمان انتخابات وظيفه مشخصي را براي دولت و رئيس آن تعيين كرد كه انجام دهند. هيچ چيزي كمتر از اين نمي‌تواند نگاه مردم را در باور به اراده حكومت براي تغيير را تحت تاثير قرار دهد.»
بازی جدید رادیکال‌ها،
 فشار به حاکمیت برای مذاکره
نکته دیگر اینکه از یک ‌سو در رسانه‌هایشان پیشنهاد استعفا را به جناب روحانی می‌دهند و از سوی دیگر مدعی می‌شوند که مخالفین دولت می‌خواهند که دوره‌ او بدون هیچ دستاوردی تمام شود تا به‌نحوی هم بی‌دستاوردی این دولت و ناکارآمدی‌اش را به پای منتقدین‌اش بنویسند و هم شاید افکار عمومی را برای مذاکراتی در آینده آماده کنند؛ به ویژه آنکه موضوع سفر قریب‌الوقوع رئیس‌جمهور به ژاپن این روزها در کانون توجه رسانه‌های اصلاح‌طلب و همچنین رسانه‌های خارجی قرار گرفته است.
روزنامه اعتماد هفته گذشته در یادداشتی در این زمینه نوشت : « اعلام برنامه سفر آقاي روحاني به ژاپن را بايد ناچارا شروع تلاش ديگري براي رفع يا تخفيف تنش بين ايران و آمریکا از مجاري ديپلماتيك به شمار آوريم و اميدوار باشيم كه چنين تلاشي مورد حمايت همه جناح‌ها در داخل قرار گيرد... طي ماه گذشته شاهد برخي تحولات مثبت در جهت تسهيل تحركات ديپلماتيك بوده‌ايم. مبادله دو زنداني ايراني و آمریکايي در هفته گذشته و واكنش مثبت ترامپ در قالب تشكر از ايران و يادآوري محاسن مذاكره آخرين تحول از اين نوع بود. در اين فاصله آقايان روحاني و علي لاريجاني سخنان مثبتي داشتند. تاكيد لاريجاني بر بسته نبودن درها براي كار با آمریکا به شرط «اصلاح» سياست فشار حداكثري و سخنان روحاني در كرمان راجع به سنت پيامبر اكرم (ص) و... آمادگي ايران براي مذاكره به محض برداشته شدن تحريم‌ها قابل توجه است.
این روزنامه در ادامه نوشت : واقعيت اين است كه تهران بايد تا حداكثر توان نشان دهد كه موضعي منطقي و واقع‌بينانه در اين رابطه دارد و به سهم خود آماده تلاش در اين رابطه است. بديهي است كه در پي اعلام آمادگي مستمر ترامپ براي مذاكره، نبايد شرايط به‌گونه‌اي رقم بخورد كه طرف آمریکايي بتواند علاوه‌بر اعمال تحريم‌هاي ظالمانه در جنگ تبليغاتي در منظر افكار عمومي جهاني نيز دست پيش را داشته باشد.»
با گره زدن مذاکره به استعفای دولت نظام منفعل می‌شود!
شاید از همین روست که سعید حجاریان از تئوریسن‌های طیف موسوم به اصلاحات پیشنهاد می‌دهد برای وادار کردن نظام به پذیرش مذاکره با آمریکا و دیدار روحانی با ترامپ، اعضای کابینه به صورت دسته‌جمعی ابتدا مذاکره را توصیه و سپس موضوع استعفا را مطرح نمایند.
وی چندی پیش در یادداشتی تصریح کرده بود: «من مجموعاً به‌دنبال کاهش هزینه سیاسی هستم، آن هم در دوره‌ای که فایده‌ای بر آن مترتب نیست. سیاست کار جمعی است و نمی‌توان با پرداخت هزینه‌های تک‌نفره، پروژه سیاسی را پیش برد. لذا باید با خرد جمعی، هزینه- فایده کرد و بعد دست به کنش زد. فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیس‌جمهوری آمریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینه‌اش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را براساس برداشت و تحلیل شخصی‌اش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده چون صرفاً خود را قربانی کرده است. اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد. اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلاً به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه می‌شود. زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی - حتی بدون استجازه- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینه‌ها سرشکن شده است.»
استعفا؛ بخشی از دکترین شوک و راهبرد «بی‌دولت‌سازی»؟
در کنار موارد ذکر شده، موضوعی که نباید به آسانی از آن گذشت این است که اصلاح‌طلبان که از میزان کاهش محبوبیت روحانی اطلاع دارند و نیز خود را بازنده قطعی انتخابات مجلس می‌دانند، احتمالا با این پروژه، قصد دارند با برهم زدن قواعد بازی و میز دموکراسی در کشور، هزینه شکست خود را نیز بر گرده نظام تحمیل کنند. نکته قابل تامل، همزمانی پیشنهاد استعفای رئیس‌جمهور با ادامه هرج و مرج و اغتشاشات در کشورهای منطقه نظیر عراق و لبنان و متاثر از خلاء قدرت و انحلال دولت در این کشورهاست.
طی هفته‌های گذشته بقایای حزب بعث و حکومت جنایتکار صدام در عراق، و آدمکش‌های منفوری مانند ولید جنبلاط و سمیر جعجع در لبنان، طبق نقشه آمریکا و عربستان و اسرائیل، خواستار استعفای رئیس‌دولت (عادل عبدالمهدی و سعد حریری) شدند و این کشورها را در کام بی‌ثباتی و ناامنی فرو بردند.
و حالا گویا در ایران هم، طیف متهم در دو کودتای 78 و 88، شبیه همان بازی را تکرار می‌کنند. ابتدا مردم را با وعده‌های دروغ و عملکرد وارونه ناراضی کردند، و حالا با ژست اعتراض، از پاسخگویی فرار کنند. آنها در فتنه سبز، از سوی نتانیاهو، سرمایه بزرگ اسرائیل خوانده شدند و برخی از همین‌ها خواستار استعفای رئیس‌دولت شده‌اند و حال آنکه بخش عمده‌ای از گرفتاری امروز روحانی، زیر سر خود آنهاست.
پرسش بسیار مهم این است که اگر سر تا ته نقشه دشمنان ملت‌های منطقه در این پروژه روشن است، چرا برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، همان نقشه دیکته شده را اجرا می‌کنند؟ آنها چه شباهتی با بعثی‌ها و داعش و قوات‌اللبنانیه و مانند آن دارند؟ و حاضرند مرزهای خیانت را تا کجا جا‌به‌جا کنند؟


:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 19 آذر 1398

مردم در شبکه‌های مجازی و کوچه و خیابان مدام این جمله را تکرار می‌کنند که "چطور ما با این وضع درآمد باید مالیات بدهیم ولی هنرمندانی که درآمدهای میلیاردی دارند باید معاف شوند؟

 و اما، ماجرا

 سیاست خصوصی‌سازی که باعث بیچارگی میلیون‌ها کارگر در صنایع واگذارشده گردیده؛ که حتی یک نمونه سالم در واگذاری‌ها را نمی‌توان یافت که بنگاهی دولتی ناکارآمد بوده و پس از واگذاری کارآمد شده باشد، چه‌کسانی از سال 1369 به سیاست غالب در جمهوری اسلامی تبدیل کردند و با لشگرکشی رسانه‌ای و هیاهوی سیاسی از آن پاسداری می‌کنند. چنان دیکتاتوری سنگینی در حمایت از سیاست شکست‌خورده خصوصی‌سازی ایجاد شده است که کسی را یارای مخالفت با آن نیست. چه بسیار صنایعی که هم‌طیف‌های همین منورالفکران غرب نما؛ به‌عمد ناکارآمد کردند تا بتوان ؛ به اسم خصوصی‌سازی؛ خرید و بر آن چوب حراج زد.  مانند مارخانجات رشت الکتریک بر این اساس غلامحسین کرباسچی شهردار اسبق تهران، که این روزها، در این دانشگاه و آن دانشگاه برای عدالت و آزادی و حق انتخاب سخنرانی می‌کند، سال 82 کارخانه رشت الکتریک را با حدود 600 کارگر برای همسر خود، همسر قبه، همسر عبدالله‌نوری و همسر شریعتی دهقان خرید ،کارگرانش را بیکار کرد و در این آخرین، هپکو یکی از آخرین بازماندگان غارت عظیم خصوصی‌سازی است.

 

تأسیس و راه‌اندازی بانک‌های خصوصی را مگر نه اینکه مجلس ششم که همفکران ایشان در آن حاکم بودند؛ به‌عنوان یکی از نخستین مصوبات؛ علی‌رغم تضاد مشخص با اصل 44 قانون اساسی اجرایی کردند، بانک‌های خصوصی‌ای که اقتصاد کشور را به اغتشاش کشیده و شرایطی را ایجاد کرده‌اند که اقتصاد به گروگان آنها درآمده است، بانک‌هایی که شعار آنها "کارآمدی" بود و بهتر است سرکار خانم سری به نشریات کشور در نخستین سال‌های ظهور بانک‌های خصوصی بزند تا با شنیدن رگباری پسوند "کارآمد" برای بانک‌‌هایی که امروزه نماد ورشکستگی و تخریب اقتصاد هستند حیرت‌زده شود.

 

چرا این متفکران غرب نما که مرید ماکیاول و آدام اسمت و پوپر هستند، توضیح نمی‌دهد چه‌کسانی با شعار فریبکارانه دولت کوچک ــ که سیاست بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول است ــ نهاد بخش عمومی را از خاصیت انداخته و زیربنای "چی بود چی بود من نبودم" را گذاشتند. آمارها نشان می‌دهد که سهم بودجه دولت از تولید ناخالص داخلی کشور از 23 درصد در سال 1392 به 12 درصد در سال 1399 کاهش می‌یابد. معنای این عدد چیزی جز نابود کردن تدریجی بخش عمومی نیست و نتیجه ساده آن عاجز شدن بخش عمومی از عمل به وظایف ذاتی آن است که اصلاح طلبان دوتابعیتی از آن به "معلول‌های حکمرانی غیرمطلوب" نام می برد. جالب اینکه سهم بودجه دولت در اتحادیه اروپا 36 درصد، در انگلستان 36، در ترکیه 32، در روسیه 31، در آلمان 28 درصد و آمریکا 22 درصد است، یعنی همفکران شبه‌لیبرال خوابیده در دالانهای دولت امید، با نابود کردن بخش عمومی، وظایف آن را بین نهادهای خصولتی وابسته به خود تقسیم کرده‌اند. این آمار و ارقام یعنی چه؟ یعنی اینکه بخش خصولتی به‌جای بخش عمومی و خصوصی نشسته است. اما سؤال مغفول‌مانده اصلی؛ مدیران این بنگاه‌های خصولتی از کدام طیف سیاسی هستند؟

 

این لیبرال‌بازی پوپولیستی و همفکرانش فقط در حد واگذاری بنگاه‌های دولتی و ایجاد بانک‌های خصوصی است و الّا یک قدم در راستای ایجاد شفافیت و شکل دادن بسترهای رقابت‌زا که پایه‌های اقتصاد لیبرال است برنداشته‌اند و همواره از طرفداران ایجاد تاریکخانه در اقتصاد ایران بوده‌اند، به‌طوری که دولت اعتدال از همان روزهای نخست استقرار شروع به حذف بسترهای شفافیت‌زای دولت قبل در تجارت و اقتصاد کرد.

 

دولت (state) ضعیف و بخش الیگارشیک قدرتمند را که همواره شعار "چی بود چی بود من نبودم" سر می‌دهد در دولت و مجلس همراه با آن؛ در 6 سال اخیر مانند مجموع 30 سالی که قدرت را در اختیار داشته‌اند به‌پیش برده و حالا دنبال مقصر می‌گردند و از مادران و پدران داغ‌دیده سخن می‌گویند، بدون اینکه با سند نشان دهند چه‌کسی این پدران و مادران را داغدار کرده است. از نظر ایشان مرگ تدریجی میلیون‌ها جوان ایرانی که قربانی فریب فریبکاران با سیاستگذاری‌های ضدمردمی شده‌اند داغ نیست، اما مرگ چند  نفر در اغتشاشاتی که ریشه آن به مدیریت دولت اعتدال و سیاست حیرت‌آور و کودتاگونه افزایش  200درصدی قیمت بنزین بازمی‌گردد؛ داغ است.

 

اگر شکاف اجتماعی و فقر و ناداری وجود دارد، مقصر آن را باید کسانی دانست که بیشترین دوران بر مصدر برنامه‌نویسی و اجرا در ساختار کشور حضور داشته‌اند و عقل سلیم حکم می‌کند بیش از دیگران پاسخگو باشند.

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 253
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 14 آذر 1398

«احمد شیرزاد» عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:«نه در قدرت ایران شکی است و نه در قدرت عربستان در مقایسه با سایر کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه در مولفه‌های اقتصادی تردید وجود دارد...حال دو کشوری که در منطقه قدرتمند هستند...در یکدیگر تاثیرگذار نیستند، اما هر دو در منطقه تاثیر بسزایی دارند؛ این تاثیرگذاری می‌تواند به نفع منافع مشترک طرفین باشد. بنابراین مجموع ویژگی‌های موجود، جمهوری اسلامی ایران و عربستان را در شرایطی قرار می‌دهد که بهتر است با یکدیگر سازش کنند».

شیرزاد در ادامه نوشت:«در حال حاضر روابط ایران و عربستان دارای نوعی تنش است؛ یعنی دو کشور در حال فرسایش یکدیگر هستند و قدرت این دو کشور به نوعی به هم‌افزایی در منطقه کمک نمی‌کند. این وضعیت را می‌توان تا حدودی تعدیل کرد و به نوعی آتش‌بس نسبی سیاسی دست یابیم، از سطح تبلیغات منفی علیه یکدیگر کاست و از کمک به مخالفان یکدیگر با توجه به منافع دو طرف کم کرد».

شیرزاد همان کسی است که در مجلس ششم مدعی شد ایران درباره برنامه هسته‌ای خود ۱۹ سال به دنیا دروغ گفته و اکنون دم خروس بیرون افتاده است. کروبی که در آن مقطع ریاست مجلس را بر عهده داشت، با اعتراض به این اظهارنظر تأمل برانگیز، گفت «شیرزاد صدای رادیو اسرائیل است».

در روزهای گذشته «عباس عراقچی» معاون سیاسی ظریف در اعترافی دیرهنگام تاکید کرد که «یکی از درس های برجام این بود که مقاومت بهتر از رویکرد فعلی دولت جواب می دهد». پیش از آن نیز روزنامه اصلاح طلب اعتماد در اعترافی دیرهنگام تاکید کرده بود که «بسیاری از افراد درک درستی از ماهیت روابط بین‌الملل و سیاست واقع‌گرایانه ندارند و روابط بین‌الملل را به گفت‌وگو و صلح‌خواهی تقلیل می‌دهند، در حالی که روابط بین‌الملل در اصل متکی به قدرت است و بس».

اکنون آل سعود در باتلاق جنگ یمن گرفتار شده و در دربار سعودی نیز درگیری های زیادی وجود دارد. بنا به دلایل متعدد، ال سعود اکنون در موضع ضعف قرار دارد. اما با اینحال طیف اصلاح طلب بدون توجه به این موضوع و همچنین با بی توجهی نسبت به کارنامه سیاه آل سعود در منطقه، مدعی هستند که ایران باید پیشقدم شده و دست دوستی به سمت عربستان دراز کند.

 

** روزنامه اصلاح طلب:قوه قضاییه هوای اغتشاشگران را داشته باشد

«صالح نیکبخت» حقوقدان اصلاح طلب که سابقه حمایت از گروهک تروریستی «عبدالمالک ریگی» و همچنین سابقه وکالت «شیرین عبادی»، «هاشم آقاجری» و...را در کارنامه خود دارد در یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «اهمیت حفظ سلامت بازداشتی‌های اخیر» نوشت:«موضوع "بنزین" که در چند روز، خسارت‌هایی جانی برای هم‌میهنانمان داشت و تعدادی را زخمی و چندین برابر آنها را روانه زندان‌ها کرد، از زوایای مختلف قابل بررسی است».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«انتظار می‌رود مسئولان قوه قضائیه در رسیدگی‌ها و بازدیدها از محل نگهداری بازداشت‌شدگان و اظهارات آنان در هر زمان و مکانی، ابتدا به همان گفته خودشان که اعتراض و انتقاد حق ذاتی همه مردم است، پایبند باشند و در عین حال، اصل اساسی قانون اساسی را که برای بیان اعتراض، تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌های بدون حمل سلاح آزاد است، مدنظر قرار دهند».

اوباش اجاره ای به بهانه طرح سهمیه بندی بنزین، تعدادی از حافظان امنیت را به شهادت رسانده و تعدادی دیگر را نیز زخمی کردند.آشوبگران همچنین بانک، پمپ بنزین، پایگاه اورژانس، ماشین آتش نشانی، آمبولانس و مغازه و خودروی شخصی مردم را به آتش کشیده و چندین روز آسایش و آرامش مردم کشورمان را سلب کردند.

حالا و در شرایطی که مردم در اقصی نقاط کشور در راهپیمایی های باشکوه، اقدامات جنایتکارانه اوباش را محکوم کرده و خواستار اشد مجازات برای آنها شدند، اصلاح طلبان به خط شده و از اوباش اجاره ای حمایت می کنند.

طیف اصلاح طلب پیش از این نیز از فتنه گران در سال ۸۸ و اوباش آشوبگر در سال ۹۶ نیز حمایت کرده بود.

 

** کارنامه روحانی ربطی به اصلاح طلبان ندارد

«سیدمحمود میرلوحی» عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت:«ماه عسل روحانی( و اصلاح طلبان) بیشتر از شش ماه طول نکشید. دولت‌ها در اغلب موارد تا مدت‌ها پس از انتخابات پشت سر خود را نگاه می‌کردند و قدردان کسانی بودند که از آنها حمایت کرده‌اند. متاسفانه آقای روحانی این کار را نکرد. به همین دلیل نیز خیلی زود بین دولت و هوادارانش فاصله ایجاد شد. اصلاح‌طلبان نیز بارها این نکته را به آقای روحانی تذکر دادند که اگر حامیان انتخاباتی خود را از دست بدهد رقیب برای ایشان آغوش نخواهد گشود و بهره از اقبال به طرف مقابل نخواهد برد».

فرار از مسئولیت، جزو تفکیک ناپذیر رفتار اصلاح طلبان است. به همین منظور، این طیف نه مسئولیت دولت روحانی را می پذیرد، نه مسئولیت برجام، نه مسئولیت فراکسیون امید مجلس و نه مسئولیت شورای شهر و شهرداری تهران.

سلفی حقارت با موگرینی، خسارت محض برجام، مشکلات عدیده مردم در مواقع بارش برف و باران در تهران، مدیریت ضعیف شهرداری تهران در مسئله آلودگی هوا، دغدغه نمایندگان فراکسیون امید مجلس برای رفع حصر سران فتنه، نچرخیدن چرخ کارخانه ها، توقف حرکت چرخ سانتریفیوژها، کاهش ارزش پول ملی، بی توجهی به ساخت مسکن برای اقشار ضعیف و متوسط جامعه، گرانی سرسام آور خودرو در سالهای اخیر، افزایش افسارگسیخته قیمت اجاره بهای مسکن، بی توجهی به مسئله اشتغال جوانان و...همگی دستپخت دولت، فراکسیون امید و شورای شهر تهران است. نهادهایی که در اختیار اصلاح طلبان است اما این طیف با بی اخلاقی از پذیرش این مسئولیت شانه خالی می کند.


:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 14 آذر 1398

حمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در نامه سرگشاده‌ای به محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید (اصلاح‌طلبان و حامیان دولت) در مجلس شورای اسلامی، به عملکرد اصلاح‌طلبان در مواجهه با حوادث و آشوب‌های آبان‌ماه به شدت اعتراض کرد.

توکلی در این نامه با اشاره به ناامنی‌های بی‌سابقه و آشوب‌های مخرب هفته آخر آبان ماه، ضمن برشمردن خشونت‌ها و تخریب‌های بی‌سابقه و سازمان‌یافته در این حوادث، پشتیبانی و هدایت این آشوب‌ها را از سوی «رسانه‌های دشمن ملت ایران از جمله مزدوران وابسته به رژیم قرون وسطایی عربستان» ارزیابی و  نسبت به سکوت و حتی «همنوایی با بیگانگان و توجیه رفتار تخریبی و ضد ملی اشرار و آشوبگران» توسط جریان اصلاحات اعتراض و آن را «جفاکاری در حق نظام و مردم» عنوان کرده است.

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از این نامه با یادآوری این نکته که «اصلاح‌طلب و اصول‌گرای واقعی، خود را مدیون و وفادار به انقلاب و مردم می‌دانند» تصریح کرد: «در این هنگامه آزمون تاریخی، اگر هم‌سلک‌های حکومتی و سیاسی آنها، آشکارا از این کج‌تابی‌ها فاصله نگیرند و علاوه بر تبری از دشمنی‌های شناخته‌شده، از این افراد نیز برائت نجویند، شریک جرم در خیانت به ملت و انقلاب محسوب می‌شوند و مُهر ابطال بر شناسنامه حکومتی و سیاسی خود می‌نهند.»

این چهره شاخص جریان اصولگرایی، خطاب به عارف با بیان اینکه «اینک، بار مسئولیت زدودن ساحت اصلاح طلبان واقعی از بدلی در مقابل این حادثه تلخ بر دوش امثال جنابعالی است»، با یادآوری اعلام برائت یکی از نمایندگان مجلس هشتم در جریان حوادث سال ۸۸ از وی خواست تا به صورت رسمی واکنش مناسبی نسبت به این رفتارها داشته باشد.

متن کامل نامه احمد توکلی خطاب به محمدرضا عارف به این شرح است: 

برادر ارجمند جناب آقای دکتر عارف

رئیس فراکسیون امید مجلس شورای  اسلامی

سلام علیکم

پیرامون ناامنی‌های بی‌سابقه و آشوب‌های مخرب هفته آخر آبان ماه که به بهانه افزایش قیمت بنزین انجام گرفت، چند نکته را باید برادرانه متذکر شوم. می‌دانید بنده از اصولگرایانی بوده‌ام که سالیانی است برای بهبود ارتباطات دو جناح سیاسی کشور کوشیده‌ام. در حمایت از حق، فرقه‌گرایی را ملاک ندانسته‌ام. چه بسا به ظاهر اصولگرایانی که پرونده‌شان را تنظیم کرده‌ و برای رد صلاحیت نامزدی‌شان در مجلس شورای اسلامی تقدیم شورای محترم نگهبان کرده‌ام و چه بسیار اصلاح‌طلبانی که اسنادی دال بر صلاحیت آنان برای نامزدی را به شورا نگهبان برده‌ام و کتبا بر صلاحیت قانونی آنان گواهی داده‌ام. در فعالیت‌های سازمان مردم نهاد دیده‌بان شفافیت و عدالت نیز دیده بر انتساب گروهی و جناحی مظلوم یا مجرم بسته‌ایم. جنابعالی نیز چند بار در مواقع مناسب از این روش استقبال کرده‌اید. این تذکرات را از سر همان خیرخواهی می نویسم که در فتنه سال ۱۳۸۸ نوشتم، که البته به آنها توجه نشد.

اما نکات قابل ذکر:

 آنچه پس از اعلان غیر مترقبه طرح دولت در اصلاح مصرف بنزین در کشور رخ داد، از جهات گوناگون بی‌سابقه بود: در سطح کشور، تحرکات نامتعارفی همراه با خشونت و شرارت و تخریب شدید شکل گرفت. این اقدامات که از سوی رسانه‌های دشمن ملت ایران از جمله مزدوران وابسته به رژیم قرون وسطایی عربستان، پشتیبانی و به نوعی هدایت می‌شد از جمله در همان روز نخست با حمله به مراکز نظامی و انتظامی یا حساس، مانند ایستگاه‌های ذخیره سوخت و تاسیسات مخابراتی همراه شد و یا تلاش شد تا با قطع ارتباط مواصلاتی پالایشگاه ستاره خلیج فارس از امکان انتقال بنزین به جایگاههای سوخت جلوگیری شود، در ماهشهر مانع از خروج کامیونهای حمل مواد مورد نیاز مردم شدند و در یکی از شهرهای اقماری استان البرز، درصدد برآمدند تا انبار ذخیره سازی غلات کشور را به آتش کشند و ... علاوه بر آنکه صدها پمپ بنزین و بانک و مراکز کسب‌وکار مردم و کتابخانه و نمازخانه و ... به آتش کشیده، تخریب یا غارت شد. در نتیجه چنین شرارت‌های سازمان یافته، علاوه بر وارد شدن هزاران میلیارد تومان خسارت به اموال عمومی و شخصی، جمعی از اشرار مفسد و متاسفانه ده‌ها نفر از هموطنان و برقرارکنندگان نظم و امنیت کشته شدند. در چنین شرایطی همگان دیدند که دشمنان ملت ایران یعنی سیاستمداران آمریکایی به سرعت و آشکارا حمایت خود را از آشوب‌ها و بر هم زدن امنیت کشور و ملت اعلام کردند؛ همان کاری که در اغتشاشات برآمده از اعتراضات مال باختگان در سال ۹۶ و فتنه سال ۸۸ انجام دادند.

در این فاجعه موضع کسانی که مدعی اعتقاد به مبانی انقلاب اسلامی و پایبندی به قانون اساسی هستند چه باید باشد؟ محکومیت آشکار و بدون لکنت این اقدامات ضد ملی و ضد انقلابی؟ یا سکوت در برابر این همه جنایت؟ یا بدتر از آن، همنوایی با بیگانگان و توجیه رفتار تخریبی و ضد ملی اشرار و آشوبگران؟

واضح است که باید در برابر بر هم زنندگان امنیت ملی در حکومت و جامعه یکپارچه ایستاد. اینجا سکوت هم پذیرفته نیست. زیرا همین سکوت، تایید غیر مستقیم نابودکردن اموال عمومی و خصوصی و قتل بیگناهان است که خود گناهی نابخشودنی است.

در این ماجرا، تفکیک ماهیت اعتراض به یک تصمیم، از آشوب و اغتشاش، وظیفه‌ای ملی و انقلابی را فراروی همه میهن‌دوستان و انقلابیون صادق، به‌ویژه نخبگان سیاسی و اجتماعی قرار داد تا در شرایط کینه‌ورزی دشمنان ملت، حداقل در تشخیص مسئله اصلی و فوری (با وجود فرایندی از عملکردهای رنج‌آور که مستمرا بار دوش مردم را سنگین‌تر کرده که نارضایتی از طرح دولت برای بنزین مظهر آن بوده است)، از مردم بصیر و نجیب ایران عقب نیفتند؛ اما هزاران افسوس که برخی از افراد مدعی، بر خلاف محکمات صریح مکتب امام خمینی (ره) و هشدارها و اصرارهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مقتضای عقل سلیم و تعهدات انقلابی و ملی و قانونی، به جای اعلام تبری، بازهم همصدایی با دشمن را ترجیح دادند؛ مانند دو نامزد انتخابات سال ۸۸، و برخی از فعالان سیاسی طرفدارشان که به نوعی در توجیه شرارتها و خسارت‌ها کوشیدند و جفا کارانه مستقیم یا غیر مستقیم، نظام اسلامی را به عنوان عامل هدر دادن جان و مال مردم قلمداد کردند.

حتماً جنابعالی همچون اینجانب، بر این باورید که اصلاح‌طلب و اصول‌گرای واقعی، خود را مدیون و وفادار به انقلاب و مردم می‌دانند و در این راه حاضرند جان و مال و حیثیت خویش را بر طبق اخلاص نهند. فلذا افراد و گروههایی که به بدخواهان ملت، روی خوش نشان می‌دهند و به آنها پاس گُل می‌دهند و با طناب پاره‌شان به ته چاه می‌روند، بدل‌هایی هستند که در میان جریان‌های سیاسی، جا خوش کرده‌اند اما در این هنگامه آزمون تاریخی، اگر هم‌سلک‌های حکومتی و سیاسی آنها، آشکارا از این کج‌تابی‌ها فاصله نگیرند و علاوه بر تبری از دشمنی‌های شناخته‌شده، از این افراد نیز برائت نجویند، شریک جرم در خیانت به ملت و انقلاب محسوب می‌شوند و مُهر ابطال بر شناسنامه حکومتی و سیاسی خود می‌نهند.  

جناب آقای دکتر عارف! اینک، بار مسئولیت زدودن ساحت اصلاح طلبان واقعی از بدلی در مقابل این حادثه تلخ بر دوش امثال جنابعالی است. عنایت دارید که عوامل خشم مردم برطرف نشده است. ماجرا دفع شده است، نه رفع! و دشمن غدار خونریز، مترصد فرصت می‌ماند. پس وحدت همه کسانی که دلشان برای اسلام و ایران و مردم می‌تپد، ضروری است، چه این طرفی باشد، چه آن طرفی و چه اکثریت ملت ایران که از این دسته‌بندی‌ها برکنارند. در مجلس هشتم آقای خباز، نماینده محترم کاشمر و بردسکن بیانیه‌ای را در دفاع از پیگیری مسائل از مجاری قانونی و ابراز برائت از دخالت بیگانگان و برخی اعمال دشمن پسند، از جانب اصلاح طلبان مجلس قرائت کرد. شاید امروز هم لازم باشد تا فردی همچنان معتقد به نظام و ملتزم به قانون اساسی و پیرو صادق خط امام و رهبری، به این کار ملی و دینی برخیزد.

البته بحث در ماهیت و تاریخچه و ضعف و قوت طرح افزایش قیمت بنزین و نحوه اجرای آن، مجال دیگری می خواهد، که امیدوارم دست دهد.

برادر شما

احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس هیئت مدیره سازمان مردم نهاد دیده‌بان شفافیت و عدالت


:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 14 آذر 1398

بعد از سهمیه‌بندی بنزین و اغتشاشات پس‌ازآن، بسیاری از مسئولین به دنبال توجیه و تبرئه خود از دخیل بودن در این طرح هستند اما دراین‌بین اظهارنظر علی مطهری همه را شگفت‌زده کرده است.

 علی مطهری که شاهکارهایی چون گفتن "خفه شو مرتیکه" به حمید رسایی، افراطی خواندن ۴ میلیون رأی‌دهنده به جلیلی در انتخابات ۹۲، اهانت به شورای نگهبان که "چاپلوسان را تأیید صلاحیت می‌کند"، توهین به دانشجو و گفتن اینکه قرص ضدبارداری برای تو دارم، ۹ دی یوم الشیطان است و... در پرونده وی ثبت شده است، این بار پا را فراتر گذاشته و با انتساب دروغ طرح سهمیه‌بندی بنزین به رهبری جلوه‌ای دیگر از شخصیتش را نمایان کرده است.

وی در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه تهران در مورد مسئله سهمیه‌بندی بنزین با دروغ بستن به رهبری چنین اظهار می‌کند که رهبری مسئول این طرح هستند و رئیس‌جمهور را مبری از قضیه بنزین می‌دانند. او گفت: «بنزین با اصرار رهبری سهمیه‌بندی شد. دولت نمی‌خواست ولی اصرار رهبری باعث شد طرح ارائه کند.»

این تحریف بزرگ در مورد مطالبات رهبری که غیر واقع بودن آن بر همه آشکار است با واکنش‌های زیادی مواجهه شد. ولی مهم‌تر از این واکنش‌ها تکذیب علنی و روشن رئیس دفتر رئیس‌جمهور محمود واعظی و سخنگوی دولت علی ربیعی بود که امروز در حاشیه جلسه هیئت دولت این مسئله را رد کردند.

محمود واعظی در پاسخ به سؤال خبرنگار در این مورد گفت: «خیر، این‌گونه نیست، آقای رئیس‌جمهور مخالف اجرای این طرح نبودند، اگر آقای مطهری این صحبت را کرده باشند که رئیس‌جمهور مخالف بودند و رهبر انقلاب دستور دادند من تأیید نمی‌کنم.»

علی ربیعی سخنگوی دولت نیز در رد این نظر علی مطهری چنین می‌گوید:

آنچه رهبر بر آن مُصر بودند، اصلاح ساختار اقتصادی کشور بود. عدم واردات کالاهای غیرضروری، جلوگیری از قاچاق، حرکت به سمت صادرات و جدا کردن بودجه از نفت ازجمله مواردی بود که رهبر معظم انقلاب بر آن اصرار داشتند. آنچه بنده خودم در جلسات سران قوا شاهد بودم، آن بود که رهبری مصوبه سران سه قوه را تأیید کردند و حتی یک‌بار این مصوبه خدمت ایشان ارسال شد، اما بازگشت داده شد و فرمودند هر سه قوه با هم توافق نظر داشته باشند. سران قوا آن را امضا کردند و ایشان هم مصوبه سران قوا را تأیید فرمودند. من فکر می‌کنم دفاع رهبری از این تصمیم، اقدام درستی بود. تفکیکی هم که ایشان بین اغتشاشگران و جوانان هیجانی انجام دادند، تفکیک درست و راهگشایی بود، چراکه بالاخره ما هم نقصان‌هایی داشتیم و ساختار اقتصادی کشور، ساختار درستی نیست و مردم دچار هیجان شدند. همچنین اشاره‌ای که در رابطه با جان‌باختگان مطرح کردند، موجب شد تا تصمیماتی را در این زمینه اتخاذ کنیم.

این نماینده معلوم‌الحال که یکی از نمادهای سیاهی در مجلس محسوب می‌شود دارای سابقه‌ای بس عجیب و سینوسی است. او که در دوره‌ای از مخالفان سفت‌وسخت خاتمی و مرحوم هاشمی رفسنجانی بود این دوره با حمایت آنان به مجلس راه یافت و حالا که این دوره از نمایندگی وی رو به اتمام است به دنبال مطرح‌شدن دوباره در آستانه انتخابات مجلس است.

 

 

مطهری که روزی این‌چنین در مورد خاتمی اظهارنظر می‌کرد «آقای خاتمی یک روحیه صلح کلی دارد و در جذب و دفع تعادل لازم را ندارد، وی روحیه اجرایی ندارد، نوعی شیفتگی نسبت به مغرب زمین و متفکران غربی در خاتمی وجود دارد، در اثر سوءبرداشت از مفهوم از آزادی و سوءاستفاده از این مفهوم مقدس در دوره وی اخلاق جامعه انحطاط پیداکرده است»در دوره دهم مجلس اتحادی استراتژیکی با اصلاح‌طلبان یافته است و از افراد اصلی لیست آنان است. او که اصلاح‌طلبان را ستون پنجم دشمن می‌دانست، حالا خود را یکی از آنان می‌داند.

او راجع به شورای نگهبان در تهمت و دروغی آشکار چنین بیان می‌کند: «در موضوع بررسی صلاحیت‌ها، افراد حر و آزاده و منتقد نظام را رد صلاحیت می‌کنند و در مقابل، برخی افراد فرصت‌طلب و متملق و چاپلوس را تأیید صلاحیت می‌کنند و این امر باعث کاهش سطح کیفیت مجلس و نیز پدیده ریا و تظاهر شده است به‌طوری‌که مثلاً هر نماینده‌ای فکر می‌کند که اگر در نطق خود از «مقام معظم رهبری» یا «مقام عظمای ولایت» نگوید ممکن است رد صلاحیت شود...»

علی مطهری در قضیه دختر آبی نیز هم‌نوا با رسانه‌ای ضدانقلاب با دروغ بستن به قوه قضائیه، آنان را به کم‌کاری متهم می‌کند.


 

پس از آشکار شدن کذب بودن این مطلب باز هم مطهری به تهمت خود ادامه داد و مسئله را نوعی دیگر به قوه قضائیه مربوط دانست اما این نکته را پذیرفت که در ابتدا اتهام کذبی به قوه قضائیه زده است.

درباره دروغ‌گویی مطهری نسبت به رهبر انقلاب، این سؤال باقی می‌ماند که مطهری این سخنان را از کجا نقل می‌کند که هیچ‌کس آنان را تأیید نمی‌کند؟ و اینکه او با این اظهارات کذب به دنبال چیست؟ منبع سخنان کذب مطهری کجا و یا کیست؟

 


:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 13 آبان 1398

مرور تاریخ و نگاهی به آمارهای اقتصادی نشان میدهد که دولت 6 سال گذشته را سرگرم امضای برجام، اجرای برجام و پسابرجام بوده است و حاصل تمام این سال‌ها برای اقتصاد کشور و مردم که 6 سال معطل و منتظر مذاکرات و برجام بودند، "تقریباً هیچ" بوده است.

آقای اکبر ترکان مشاور عالی سابق رئیس جمهور اخیراً در برنامه ی میدان انقلاب، برای 6 سال گذشته دولت دسته بندی خوبی ارائه کرده که کاربردی است! دسته بندی ای که طرف مقابلش هم به او کمک کرد تا اسم بامسمّایی برای آن بگذارند؛ طبق دسته بندی صورت گرفته، از 6 سال ریاست جمهوری آقای روحانی، 2 سالش به «امضای برجام» گذشت؛ دو سال دیگرش به «اجرای برجام» و دو سال اخیر به «احیای برجام»! و این صورت کلی کارنامه ی آقای روحانی اسکارنامه آقای روحانی درحالی با محوریت مذاکره پر شده است که سهم اقتصاد در آن تقریباً هیچ است؛ آنهم درحالی که اقتصاد سالهاست به مسئله و فوریت اول کشور تبدیل شده است و در دو سه سال اخیر مشکلات اقتصادی موجب تحت فشار قرار گرفتن مردم و اقشار ضعیف شده است؛ البته عوامل گوناگونی از ساخت نامحکم  و غیراصولی زیرساخت های اقتصاد که یک عامل درونی است تا تحریم های حداکثری که عامل بیرونی است دست به دست هم دادند تا اقتصاد به یک مسئله ی اصلی و به عبارت بهتر مسئله ی اول، کشور تبدیل شود.

با این حال اما راهکار نجات اقتصادی اصلاً مبهم و البته پیچیده نبود؛ در طول سال های گذشته تقریباً تمام گروه ها و جناح های سیاسی و اقتصادی بر مقاومتی کردن اقتصاد اجماع داشتند؛ بعبارتی در تمام سال های بعد از انقلاب و بخصوص سال های اخیر «اولویت» اصلی کشور اقتصاد مقاومتی بوده (و هست)، و آنچه باید در «متن» قرار می گرفت، قرار گرفتن بر مدار اقتصاد مقاومتی بود و نه مدار توسعه ی غربی که مهمترین پیش شرطش راضی کردن دشمنان و معامله با آنان بود!

اما دولت چند سال بعد از معطلی و انتظار اقتصاد برای اجرای برجام و بعد از خروج امریکا از برجام و نمایان شدن دستاوردهای پوچ برجام، و البته تشدید نقدها به عدم کارایی برجام در اقتصاد اذعان کرد که هدف برجام اقتصادی نبوده است! هرچند اعتراف بی‌سابقه‌ی دولت" به منفعت "تحقیقاً هیچ" اقتصادی ایران از برجام ارزیابی و تحلیل شد.

جست‌وجو در مرورگرهای اینترنتی بیانگر آن است که تقریباً هیچ دولتمردی در کابینه آقای روحانی وجود ندارد که از سال 92 به این سو و حتی پیش از آن، اقتصاد ایران که هیچ، حتی آب خوردن مردم را به مذاکرات هسته‌ای و برجام گره نزده باشد.

آقای روحانی در خرداد 94 در این باره می‌گوید: "تحریم های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند."، و چندی بعد (25 خرداد 94)، اسحاق جهانگیری در تأیید اظهارات رئیس‌جمهور عنوان می‌کند که "واقعاً تحریمها روی آب آشامیدنی مردم هم تأثیر می‌گذارد!".

غیر از این دو، ولی‌الله سیف رئیس کل وقت بانک مرکزی نیز در همان سال 94 شکوفایی اقتصاد ایران را در گروی توافق هسته‌ای توصیف کرده و می‌گوید: "اقتصاد ایران بعد از توافق هسته‌ای شکوفا خواهد شد."، و محمد نهاوندیان معاون اقتصادی رئیس‌جمهور نیز تأکید می‌کند "بعد از توافق هسته‌ای، منتظر رشد اقتصادی، کاهش تورم و خروج از رکود باشید!".

علی طیب‌نیا وزیر وقت اقتصاد هم تأکید می‌کند که بعد از توافق هسته‌ای بذر اقتصاد ایران به‌ثمر می‌نشیند! و بالاتر از همه اینها اکبر ترکان رئیس مناطق آزاد در دولت یازدهم می‌گوید "منتظر هجوم سرمایه‌های خارجی بعد از توافق هسته‌ای باشید!".

فکتها و مستندات بسیار زیادی از اظهارات و مواضع دولتمردان آقای روحانی وجود دارد که ضمن معطل کردن همه امور اقتصاد به مذاکرات و برجام، اساساً توافق هسته‌ای را با آورده و منفعت اقتصادی توجیه می‌کردند و بالاتر از همه اینها وعده‌های انتخاباتی جناب حجت‌الاسلام روحانی در سال 92 است که می‌گفت با کلیدی که در دست دارد مسئله‌ هسته‌ای را حل خواهد کرد و بعد از آن اقتصاد شکوفا خواهد شد تا حدی که مردم آن‌قدر بی‌نیاز می‌شوند که اساساً هیچ نیازی به یارانه هم نخواهند داشت!

بر مبنای همین وعده‌ها هم مردم به ایشان در سال 92 اقبال کرده رأی دادند، وعده‌هایی که اگر امروز برای رئیس‌جمهور محترم "خاطره‌" است، برای مردم حکم "لطیفه" پیدا کرده که فیلم این اظهارات، برای تفریح و البته افسوس در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود!

با این حال اما دولت و هم طیفان دولت که معتقدند راه پیشرفت ایران از غرب می گذرد و بر همین اساس تمام این سالها اقتصاد کشور را منتظر و معطل مذاکرات و برجام کرده بودند، حال بعد از تلاش نافرجام به مذاکره مجدد با آمریکا به پیوستن به گروه اقدام مالی FATF اصرار دارند و اینبار هم از همان جریان روانی استفاده کرده اند که 6 سال قبل کشور را به سمت برجام بردند و حاصل آنهم معطلی 6 ساله مردم و اقتصاد بود!

بعد از برجام و با عدم عادی شدن روابط بانکی خارجی، خصوصاً پرهیز بانک‌های بزرگ خارجی از همکاری با ایران،‌ دولت به‌اشتباه، قرار داشتن ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی FATF را به‌عنوان مانع اصلی شناسایی کرد و برای خارج شدن از این لیست وارد مذاکره با FATF شد.

بهانه‌ی جدید جریان غربگرا در کشور بعد از برجام، با FATF به‌دست آمد و از آن به بعد کار این گروه تبلیغ برای ضرورت پیوستن به FATF شد؛ جریان روانی درحالی حمایت از FATF را در دستور کار قرار داد که اصرار داشت "راه نجات کشور از غرب می‌گذرد و اگر ارتباطی با خارجی‌ها نداشته باشیم نمی‌توانیم قدم از قدم برداریم". فرایند بررسی ورود به FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام چند ماه طول کشید و در نهایت هم به‌دلیل مخالف اکثریتی تصویب نشد.

جریان غربگرا این‌بار تلاش دارد تا عملیات روانی خود را به‌روی یک گزاره سلبی قرار دهد؛ این جریان به‌خوبی از مزایای "نداشته‌ی" FATF آگاه است و تلاش دارد عملیات روانی خود را با ایجاد ترس در جامعه مدیریت کند؛ این‌بار به‌مانند تجربه برجام، مدافعان FATF موجی را راه انداخته‌اند و به مردم می‌گویند اگر FATF نباشد خسارت‌زاست و آنها که مخالف پیوستن به آن هستند باید در قبال آن پاسخگو باشند.

تاکتیک جذاب و البته تکراری جریان غربگرا درحالی مجدداً در دستور کار قرار گرفته است که انتخابات مجلس پیشِ‌روست و این دوقطبی کاربردی می‌تواند دستاوردهایی را برای این جریان در انتخابات امسال داشته باشد. این گروه بنا دارند چند سال باقی مانده از دولت را نیز صرف رایزنی برای پیوستن به FATF کنند و بازهم با امید واهی، دست روی دست بگذارند تا فرجی حاصل شود و کلید حل مشکلات از غرب به دست‌شان برسد!

اما سخنان دیروز رهبر انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان، رسماً می تواند دستوری برای پایان این انتظار توخالی باشد؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صراحتاً اعلام کردند: برای رفع مشکلات کشور نمی شود به انتظار دیگران و خارجی‌ها ماند؛ این انتظار ضربه میزند به پیشرفت اقتصادی کشور. یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر برجام؛ یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر اینکه ببینیم آیا رئیس ‌جمهور آمریکا آن مهلت سه ماه ‌سه ماه را که در قراردادِ برجام متأسفانه گذاشتند -وِیوِر- تمدید میکند یا نه؛ [یعنی] وِیورِ رئیس ‌جمهور آمریکا تمدید میشود یا نمیشود؛ یک مدّتی معطّل بمانیم برای اینکه ببینیم برنامه‌ی فرانسوی‌ها و رئیس ‌جمهور فرانسه [چه میشود]، خب همه‌اش شد انتظار.

مقام معظم رهبری همچنین تأکید کردند: در حال وجود انتظار، سرمایه‌گذار اقتصادی سرمایه‌گذاری نمیکند، تکلیفش معلوم نیست، فعّال اقتصادی تکلیفش معلوم نیست، خود این انتظار کشور را به رکود و عقب‌ماندگی می کشانَد. چقدر انتظار بکشیم؟ رها کنید؛ حالا من نمیگویم رابطه‌ها را قطع کنید، نه؛ رابطه‌ها هم باشد، [اگر] کسی میتواند کاری بکند، بکند، منتها دل نبندید به آنها، دل ببندید به داخل، در داخل، ظرفیّتها خیلی زیاد است.

ناگفته نماند که «تجربه‌» برجام دستاورد مهمی برای کشور داشته و آن اینکه به‌رغم تمام تبلیغات برخی دولتمردان فعلی و رسانه‌های همسو و یا وابسته به آنها، برای مردم شفاف شده است که راه شکوفایی یا بهبود اوضاع اقتصادی از نیویورک و لوزان و ژنو نمی‌گذرد و باید اتکا را به داخل داشت، هرچند انتظار می‌رفت بیش از مردم، این تجربه برای دولتمردان کشور شکل بگیرد.

اکنون کشور گرفتارتفکر کسانی است که چشم امیدشان به غرب است، تفکری که تاریخچه صد ساله دارد. از زمان مشروطه تا کنون این گروه لیبرالها هیجوقت مردم ایران را نشناخته اند و گرفتار توهمات خود هستند، این لیبرالهای دو تابعیتی که تاکنون سوار بر موج انقلاب شده اند و هیجوقت حتی لحظه ای دلشان برای مردم نتپید، در این چهل سال میلیاردر شده اند و در این مدت شش سال گرفتار دیدگاههای غربی خود هستندو مردم را گرفتار خط فکری خود نموده اند. چون در این شش سال به هیچیک از شعارهای خود جامه عمل نپوشیده اند با طرفندهای خاص شعار جدید سر می دهند که اقتصاد با پیوستن به  FATF  حل می شوند متاسفانه این گروه غرب گرا فراموشی دارند که برای رسیدن به اهداف خود در انتخابات چه شعارهایی دادند و چطوری مردم را گول زدند. حالا با شعار های جدید قصد انحراف فکری مردم را دارند که ار آنها نپرسند " کلید شما نه تنها مشکلات را حل نکرد بلکه بر مشکلات مردم اضافه نمود". در رابطه با مذاکره با آمریکا آقای رحیم پور اذغدی بیان می دارد:

حسن رحیم‌پور ازغدی در برنامه «استکبارستیزی» که به همت انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، گفت: چند روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، کشورهای غربی پیش‌بینی می‌کردند با وجودِ مشکلات اقتصادی و با شکل‌گیری هرج و مرج، مردم نسبت به نظام و امام خمینی(ره) کودتا می‌کنند و حکومت از بین می‌رود، اما هم‌زمان با این‌ تحلیل‌ها، لانه جاسوسی فتح شد و بعد از آن توطئه‌ها ادامه پیدا کرد.

 وی ادامه داد: تلاش برای کودتا، ترور، تحریم، جنگ و حمله صدام به ایران و... نمونه این توطئه ها بود. در حکومت داخلی نیز دودستگی شکل گرفت، که یک جریان بنی‌صدر و بازرگان بود که به جریان لیبرال و روشن‌فکر معروف بودند و تمایل به آمریکا و غرب داشتند و دیگری انقلابیون یا به قول آن‌ها، افراطیون بودند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: در اسناد لانه جاسوسی تعدادی از اساتید دانشگاه‌ها و مدیران و دانشجویانِ چندین دانشگاه از جمله دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی) به عنوان جاسوس نام برده شده‌اند که برخی از ایران فرار کرده و برخی نیز در دانشگاه‌ها به کار خود ادامه دادند.

وی عنوان کرد: زمانی که استکبار جهانی نتواند یک انقلاب را سرکوب کند، در جهت کادرسازی و نفوذ در ذهن افراد تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز تلاش می‌کند؛ مثلا فردی که چهل سال پیش جزو افراد انقلابی بوده، الان دارای یک سِمتی است و با حقوق‌های نجومی که دریافت می‌کند، تصمیماتی می‌گیرد که طبق اسناد لانه جاسوسی زمانی این تصمیمات را امریکایی‌ها می‌گرفتند. همین افراد معتقدند که مذاکره با آمریکا هیچ اشکالی ندارد.

حسن رحیم‌پور ازغدی در ادامه گفت: ما نمی‌گوییم این افرادی که امروز دم از مذاکره و صلح می‌زنند، همانند همان جاسوسانی هستند که در اسناد لانه جاسوسی ذکر شده‌اند، اما خط فکری این افراد همان خط است.

  خط فکری مذاکره با امریکا همان خط فکری جاسوسان امریکایی است

 وی همچنین گفت: زمانی که لانه جاسوسی تسخیر شد، بازرگان و بنی‌صدر گفتند این‌ها دانشجویان خط امام نیستند، این‌ها دانشجویان خط شیاطین هستند که لانه را تسخیر کردند و در اسناد لانه جاسوسی متوجه شدیم که بازرگان و بنی‌صدر و... خود با غربی‌ها در ارتباط بودند و به همین دلیل از تسخیر لانه جاسوسی عصبانی شدند. اگر ما تاریخ گذشته را بخوانیم متوجه می‌شویم مشکلات امروز همان مشکلات است، توطئه‌ها هم همان است، فقط ابزارها فرق کرده و تجربیات بیشتری به دست آمده، اما خطوط کلی و اصلی همان است.

عضو شورای نمایندگان نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها اظهار کرد: مذاکره وسیله است، چه مذاکره خادمانه باشد، چه مذاکره خائنانه. کسی با کلمه مذاکره و اصل آن ذاتاً مشکلی ندارد، بستگی دارد چه‌ کسی با چه‌کسی و بر سرِ چه‌چیزی و چگونه مذاکره کند. آدم قوی و ملی می‌تواند مذاکره کند؛ اما آدم ضعیف و منفعل و ذلیل نمی‌تواند مذاکره کند، چرا که چنین آدمی نمایندۀ ملت ضعیف است.

وی ادامه داد" مذاکره باید بر سرِ دفاع از منافع و حقوق و عزت کشور باشد و نباید برای باج‌دادن به دشمن و عقب‌نشینی حقوق و عزت ملت باشد. هدف مذاکره نیز باید دفاع از استقلال کشور باشد.

ازغدی یادآور شد: برخی می‌گویند پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم مذاکره کرد، اما باید گفت چطور و چگونه مذاکره کرد و چه نتیجه‌ای داشت! پیامبری که با مذاکرۀ صلح حدیبیه راه مسلمان را به مکه باز کرد؛ در صورتی که تا قبل از آن حق ورود به خانه خدا را نداشتند و سایه‌شان را با تیر می‌زدند. سایر مذاکرات از جمله امام حسن(علیه السلام) و امام علی(علیه السلام) و... نیز با هدف و نتیجۀ خاصی بود، آن مذاکرات کجا و برجام کجا!

رحیم‌پور ازغدی ادامه داد: ما بعد از این مذاکره بیشتر از چهل سال قبل تحریم شدیم. کشورهای اروپایی نیز در بیشترشدن تحریم‌ها در تلاش هستند و هدفشان این است که ایران را وادار کنند به غلط کردن بیفتد و از رسیدن به اهدافش بازبماند. می‌توان گفت برجام یک دوره برای تجربه بود که ایران صدمات اقتصادی زیادی در آن دید و تنها نکته مثبتی که داشت این بود که نسل‌ جوان الان متوجه شده است که نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد و دیگر تا پنجاه سال آینده نسل جوان متوجه این بی‌اعتمادی شد.

حسن رحیم‌پور در پایان گفت: الان‌ کدام‌ احمقی‌ با آمریکا مذاکره‌ می‌کند؟ چه‌کسی الان می‌تواند از خوش‌بینی نسبت به آمریکا صحبت کند؟


:: بازدید از این مطلب : 259
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 3 آبان 1398

اسحاق جهانگیری، معاون اوّل رئیس‌جمهور، روز گذشته در دیدار جمعی از علما و اندیشمندان گفته است: «با توجه به تصویب لوایح FATF و CFT در جلسه سران سه قوه و تایید مقام معظم رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام هر چه سریعتر این لوایح را تصویب کند».

اگرچه در روزهایی که لوایح مرتبط با FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام مسکوت مانده است، اظهارات جهانگیری، در ظاهر می‌توانست دربرگیرنده خبری جدید از این لوایح باشد، امّا در واقع، این سبک و سیاق سخن گفتن درباره لوایح مرتبط با FATF، تازگی ندارد و پیش‌تر نیز رئیس‌جمهور از موافقت رهبر انقلاب با این لوایح سخن گفته بود!

روحانی، اسفند ۹۷ در جمع مدیران بانک مرکزی با اشاره به ضرورت تصویب لوایح مرتبط با FATF گفته بود: «تصمیم‌گیر در این کشور دولت، مجلس و رهبری است؛ رهبری چند بار به من گفتند، نه یکبار، که با این لوایح چهارگانه مخالفتی ندارم. اینکه موضع رهبری، دولت هم که لایحه داده، مجلس هم تصویب کرده است، پس چه کسی مخالف است؟»

استنادات گاه و بیگاه مقامات دولتی به رهبر انقلاب درباره لوایح مرتبط با FATF، در حالی است که اولاً این استنادات، غیررسمی محسوب می‌شود، چراکه هیچ‌گاه از سوی رهبر انقلاب یا دفتر ایشان اعلام نشده است. ثانیاً در تضاد آشکار با منطق  حاکم بر سخنان علنی رهبر انقلاب درباره کنوانسیون‌های بین‌المللی است.

رهبر معظّم انقلاب در تاریخ ۳۰ خرداد ۹۷ در دیدار نمایندگان مجلس فرمودند:

«همین‌جا من اشاره کنم به این مسائل کنوانسیون‌ها و این معاهدات بین‌المللی. ببینید؛ این معاهدات بین‌المللی که به آن در لغت فرنگی گفته می‌شود کنوانسیون، در اصل در یک نقطه‌ای پخت‌وپز می‌شود که اطراف قضیّه، مِن‌باب مثال آن ۱۰۰ کشور یا ١۵۰ کشور که بعداً به آن می‌پیوندند، هیچ تأثیری در آن پخت‌وپز اوّلیّه ندارند. یک جایی بالاخره چند قدرت بزرگ در مجموعه‌های هیئت‌های فکری‌شان ـ به قول خودشان اتاق فکرشان ـ می‌نشینند برای یک منافعی و مصالحی که برای خودشان تعریف کردند، یک چیزی را پخت‌وپز می‌کنند، بعد این را به‌وسیله‌ دولتهایی که همسوی با آنها هستند یا مرعوب آنها هستند یا دنباله‌رو آنها هستند و خیلی منافعی هم در این کار ندارند، تصویب می‌کنند؛ اگر یک دولت مستقلّی هم پیدا بشود ـ حالا مثل جمهوری اسلامی ـ که مثلاً بگوید «من این را قبول ندارم؛ این کنوانسیون را، این معاهده‌ی بین‌المللی را قبول ندارم»، سرش می‌ریزند که «آقا! ۱۲۰ کشور، ١۵۰ کشور، ۲۰۰ کشور این را قبول کردند؛ شما چطور قبول نمی‌کنید؟» کنوانسیون‌ها غالباً این [جور] است».

رهبر انقلاب در این دیدار، پا را فراتر می‌گذارند و به شبهه‌ای مبنی بر اینکه برخی از این کنوانسیون‌ها، حاوی مواد مفیدی هستند، پاسخ می‌دهند. پاسخی که بیانگر تأکید ایشان بر زدن دست رد به کنوانسیون‌های نظیر FATF است:

«[گفته می‌شود] حالا چه‌کار بکنیم؟ بعضی از این معاهدات بین‌المللی و کنوانسیون‌ها موادّ مفیدی دارند. خیلی خوب، اشکالی ندارد؛ بنده هم در مورد همین چیزهایی که اخیراً در مجلس مطرح شد در این چند ماه اخیر، گفتم مجلس مستقلّاً خودش قانون بگذراند. فرض کنیم [موضوع] مبارزه‌ با تروریسم یا با پولشویی است؛ خیلی خب، مجلس شورای اسلامی یک مجلس رشید و عاقل و بالغی است و پشتوانه‌های کاریِ خیلی خوبی هم دارد؛ بنشینند یک قانون بگذرانند؛ این قانون، قانون مبارزه‌ی با پولشویی است، هیچ مشکلی هم ندارد، شرایط زیادی‌ای هم ندارد و همان کاری که خود شماها می‌خواهید بکنید، در این قانون مندرج است؛ این مهم است. هیچ لزومی ندارد که ما برویم چیزهایی را که نمی‌دانیم تَه آن چیست یا حتّی می‌دانیم که مشکلاتی هم دارد، به‌خاطر آن جهاتِ مثبت و جنبه‌های مثبت، قبول بکنیم.»

علاوه بر منطق کلّی حاکم بر نظرات رهبر انقلاب درباره کنوانسیون‌های بین‌المللی، نکته  حائز اهمیت دیگر، تأکید ایشان بر طی شدن روال قانونی تصمیم‌گیری نسبت به پذیرش یا عدم پذیرش این کنوانسیون‌ها در داخل کشور است. این واقعیت، درباره لوایح مرتبط با FATF، دست کم در دو مقطع، خود را نشان داده است.

نخست پاسخ رهبر انقلاب به استفساریه علی لاریجانی، رئیس مجلس، پس از بیانات رهبر انقلاب درجمع نمایندگان بود. ایشان در پاسخ به رئیس‌مجلس می‌فرمایند: «آنچه که من در دیدار با نمایندگان راجع به لوایح چهارگانه و کنوانسیون‌ها گفته‌ام مربوط به اصل کنوانسیون‌ها بود و نه کنوانسیون خاص. لذا با «بررسی» این لوایح در مجلس مخالفتی ندارم تا مسیر قانونی خود را طی کند. تدبیر فوق قبلاً در زمان استفسار به طور شفاهی به جنابعالی ابلاغ شده بود».

همچنین عدم پاسخ مثبت رهبر انقلاب به نامه تعدادی از وزرای دولت که درخواست تصویب لوایح مرتبط با FATF را کرده بودند، خود مؤید دیگری بر این است که رهبر انقلاب نمی‌خواهند در روند تصمیم‌گیری مراجع قانونی نسبت به لوایح مزبور، دخالت کنند.

محمود واعظی، رئیس‌دفتر رئیس جمهور، بهمن ۹۷ بدون اینکه به محتوای پاسخ رهبر انقلاب به نامه وزرا اشاره‌ای بکند، اعلام می‌کند که رهبر انقلاب پاسخ این نامه را داده‌اند.

بدیهی است چنانچه رهبر انقلاب، پاسخ مثبتی به نامه وزرا می‌دادند، تکلیف لوایح مرتبط با FATF تاکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام روشن شده بود.

اگرچه با اطّلاعیه دیروز (چهارشنبه اول آبان) مجمع تشخیص مصلحت نظام مبنی بر خلاف واقع بودن ادعای معاون اوّل رئیس‌جمهور، تکلیف سخنان وی روشن شد، امّا اصرار مکرر مقامات دولتی، از شخص رئیس‌جمهور و معاون اوّل گرفته تا برخی وزرای دیگر برای کشاندن پای رهبر انقلاب به موضوع FATF دو واقعیت را عیان می‌کند: نخست اینکه دولتی‌ها با خبرسازی‌های پیاپی درباره موافقت رهبر انقلاب با پیوستن ایران به FATF، قصد پوشاندن منطق مخالفت رهبر انقلاب درباره کنوانسیون‌های بین‌المللی را دارند. حال اینکه سخنان رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس به‌خوبی بیانگر نوع نگاه ایشان به کنوانسیون‌هایی نظیر کنوانسیون‌های مرتبط با FATF است و خبرسازی‌هایی که درباره موافقت ایشان با این لوایح انجام می‌شود، آشکارا به‌دنبال نادیده گرفته شدن این بخش از سخنان رهبر انقلاب است. 

دومین واقعیتی که دولتی‌ها اصرار در وارونه کردن آن دارند، طی شدن روال قانونی تصمیم‌گیری درباره FATF در مراجع قانونی است. در حالی که رهبر انقلاب تأکید دارند تا FATF نیز همانند برجام از کانال نهادهای قانونی کشور عبور کند، دولتی‌ها اصرار دارند تا با فشارهای خود، تکلیف لوایح مرتبط با FATF در خارج از نهادهای قانونی کشور، مشخص شود.

سؤالی که وجود دارد این است که به راستی چرا دولتی‌ها در ماجرای FATF، نظر و مصلحت خود را به عقبه کارشناسی کشور و نهادهای تصمیم‌گیر نظام، ترجیح می‌دهند؟

یشنویم کدب بودن چنین سخنانی:

احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به تلاش دولت برای تصویب لوایح مرتبط با FATF گفت: استناد دولت به تبصره‌ای از آیین نامه مجمع تشخیص مصلحت نظام است که می‌گوید چنانچه بررسی لایحه‌ای بیش از یک سال طول بکشد، از دایره اثرگذاری مجمع خارج است.

وابط عمومی‌ مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهارات اسحاق جهانگیری مبنی بر  نظر موافق مقام معظم رهبری درخصوص لوایح پالرمو و CFT را رد کرد. در اطلاعیه روابط عمومی ‌مجمع آمده است، رهبر معظم انقلاب هیچ‌گونه اظهارنظر یا مکتوبی دال بر موافقت با تصویب و اجرای لوایح پالرمو و CFT نداشته‌اند لذا انتظار می‌رود مسئولین دولتی در نقل قول از مقام معظم رهبری جانب امانتداری را رعایت کنند. مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسات و بررسی‌های خود را درخصوص این لوایح فارغ از هرگونه فشار و اعمال نظر و با در نظر گرفتن منافع ملی پیگیری خواهد کرد.

 در این باره آقای توکلی با اشاره به اظهارات اسحاق جهانگیری مبنی بر اینکه لوایح مرتبط با FATF در جلسه سران قوا تصویب شده و به تأیید رهبر انقلاب هم رسیده است، گفت: درباره اینکه رهبر انقلاب چنین موضوعی را تأیید کرده است، هیچ خبری به ما نرسیده است.

وی ادامه داد: مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس دارد و اگر تصمیمی از سوی رهبر انقلاب درباره لوایح مرتبط با FATF اتخاذ می‌شد، به رئیس مجمع ابلاغ می‌شد؛ حال اینکه رئیس مجمع از چنین خبری بی اطّلاع است. دفتر آقای رئیسی هم گفته است که چنین موضوعی در جلسه سران قوا مطرح نشده است.

توکلی با بیان اینکه تعجب می‌کنیم که چرا جهانگیری خبر غیرموثقی را به رهبری نسبت داده، گفت: مصالح کشور باید دیده شود و نباید زمینه بحث استدلالی، تنگ شود و با سخنانی از این قبیل که رهبر انقلاب FATF را تأیید کرده است، همه را به سکوت وا دارند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: به نفع کشور است که موضوع FATF با دقت و حساسیت بررسی شود و پس از طی مراحل قانونی، نتیجه‌ آن هرچه شد، همه تمکین کنند.

همچنین محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در توئیتی نوشت: صحبت آقای جهانگیری تکذیب می‌شود. رهبر معظم انقلاب نه شفاها و نه کتبا کنوانسیون‌های پالرمو و سی‌اف‌تی را تایید نکرده است.


همچنین غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه گفت: برخلاف ادعاهای مطروحه، از زمان انتصاب آیت‌الله رئیسی به‌عنوان رئیس قوه قضائیه و حضور ایشان در جلسه سران قوا، هیچ‌گونه بحثی پیرامون FATF مطرح نگردیده است و ادعای تصویب این موضوع در جلسه سران قوا، در این دوره نادرست است.

روحانی در جلسه هیئت دولت گفت: افتخار ما این است که با ‌تروریست‌ها و فساد می‌جنگیم و مقابله می‌کنیم، لذا نباید اجازه دهیم که در سیستم بانکی‌مان اتهام پولشویی به ما بچسبد و این به زیان کشور است، البته درخصوص FATF که برخی به آن حساسیت دارند سخنی نمی‌گویم، اما چرا یک عده در مقابل ۴ لایحه‌ای که در دولت و مجلس به تصویب رسیده، مانع‌تراشی می‌کنند و جلوی دولت و مجلس ایستاده‌اند؛ این‌گونه اقدامات به نفع کشور نیست.


لازم به ذکر است که لوایح خسارت‌بار مرتبط با FATF به تایید شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام نرسیده است. بر همین اساس، اظهارات قابل تأمل دولتمردان در حقیقت ایستادگی مقابل قانون است.

دل هر ایرانی از سخنان این دو و دیگر اصلاح طلبان از آنجا به درد می آید که انگار همه هم کرند و هم بی سواد، که تازگی ها آمریکا دشمن شماره یک مردم ایران سپاه پاسداران را در لیست تروریسم گنجانده است و منافقین را از لیست تروریسم بودن پاک کرده است. این آدم ها با قیمانده همان هایی هستند که نان مصدق می خوردند و در خیابان جاوید شاه شعار می دادند.!


:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 29 مهر 1398

کدام یک از مسوولان کشور دو تابعیتی هستند + لیست دوتابعیتی ها

 
 
 
 
 
کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از افراد دارای تابعیت مضاعف، گرین کارت یا اقامت برای نخستین بار منتشر شد.
 

به گزارش خبرگزاری موج، جواد کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی و نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی برای نخستین بار گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از افراد دارای تابعیت مضاعف، گرین کارت یا اقامت برای نخستین را در اختیار خبرنگار پارلمانی خبرگزاری موج قرار داد.

این فهرست به دو بخش تقسیم می شود. بخش نخست مربوط به کسانی است که بر اساس شواهد و قرائن احتمال دو تابعیتی بودن آنها وجود دارد.

بخش دوم مربوط به اسامی مدیرانی است که بر اساس مدارک موجود ظن قوی در مورد دو تابعیتی بودن آنها وجود دارد.

گفتگوی تفصیلی جواد کریمی قدوسی در این زمینه متعاقبا توسط خبرگزاری موج منتشر خواهد شد.

فهرست افرادی که بر اساس شواهد و قرائت احتمال داشتن تابعیت مضاعف یا اقامت آنها وجود دارد به این شرح است:

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس شواهد و قرائن 1

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس شواهد و قرائن 2

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس شواهد و قرائن 3

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس شواهد و قرائن 4

 

فهرست افرادی که بر اساس مدارک موجود ظن قوی برداشتن تابعیت مضاعف یا اقامت آنها وجود دارد به این شرح است:

 

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس ظن قوی

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس ظن قوی 1

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس ظن قوی 2

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس ظن قوی 3

لیست افراد دو تابعیتی بر اساس ظن قوی 4

 


:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 28 مهر 1398

 صورت مساله چیست؟

حسن روحانی، رئیس‌جمهور عصر دوشنبه بیست و دوم مهردر نشستی با خبرنگاران رسانه‌های داخلی و بین‌المللی با اشاره به اصل ۱۱۳ قانون اساسی گفت: «اشکال کار از اینجا شروع می‌شود، رئیس‌جمهور طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی چون مسئول اجرای قانون اساسی است، باید مداوم توجهش به قانون اساسی باشد، کجا نقض‌شده، کجا اجراشده، چگونه اجراشده، ‌کجا اجراشده، کجا متوقف شده، کجا اعتنا نشده و کجا فراموش شده است. وقتی در سخنرانی‌ها به بعضی از اصل‌های قانون اساسی اشاره می‌کنیم بعضی‌ها عصبانی می‌شوند مثل اینکه از قانون اساسی آسمان هفتم حرف می‌زنم، این اصل‌ها در همین قانون اساسی است، همه‌پرسی در همین قانون اساسی است. اگر بد است بیاییم حذف کنیم، اگر خوب است چرا نگران و ناراحت هستیم.»

رئیس‌جمهور نهایتا حرف آخر را زد و گفت: «معتقدم بهترین راه برای ثبات این نظام و پایداری نظام، همان‌هایی است که قانون اساسی پیش‌بینی کرده است، ازجمله مساله همه‌پرسی در مسائل مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی.»

این را داشته باشید و سخنرانی رئیس‌جمهور دو روز بعد یعنی 24 مهر در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی و فناوری کشور که در تالار علامه‌امینی دانشگاه تهران را هم در ادامه بخوانید.حسن روحانی صبح روز چهارشنبه با طرح این سوال که پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیاست، گفت: «ممکن است پاسخ به این سوال آسان باشد اما این مساله‌ای راهبردی است که ۴۱ سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیده‌ایم. یک عده بر تعامل سازنده و عده‌ای نیز بر تقابل مستمر با جهان تاکید دارند.» و ادامه داد: «ده‌ها مورد داریم که دانشگاه‌ها باید به‌عنوان مسائل مهم و استراتژیک وارد شوند و اگر با راهکارهای ارائه‌شده برای موضوعاتی که بیش از۴۰ سال است راجع به آنها بحث می‌کنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همه‌پرسی کنیم.»واضح است که رئیس‌جمهور در هر دو این سخنرانی‌ها که البته یک ایده مشابه و البته کاملا تکراری را مطرح کرده است، تلاش کرده به‌صورتی فضای سیاسی کشور را توصیف کند، گویی که اختیارات رئیس‌جمهور بسیار محدود است و عده‌ای در تلاشند این اختیارات را محدودتر هم بکنند و در این مسیر برای رفع‌شدن مشکلات، باید به  اصل ۵۹ قانون اساسی و مساله همه‌پرسی مراجعه شود. اما همان‌طور که گفتیم بررسی اینکه چرا رئیس‌جمهور در سال ششم از محدود بودن اختیارات خود سخن می‌گوید و به‌جای گزارش‌دهی از عملکرد دولت  و همچنین بیان  ایده‌ها و اقدامات جدید برای پیشرفت و توسعه کشور، دوباره افکارعمومی را به همه‌پرسی ارجاع می‌دهد، باید زمینه‌های این اظهارنظر بررسی و ارزیابی شوند.

اول: وضعیت ایده‌های دولت برای اداره کشور

خوب یا بد، دولت حسن روحانی برای اداره کشور در بهترین حالت دو ایده اصلی و مرکزی داشت؛ یکی برای سیاست خارجی که اصل بود و دیگری برای مسائل داخلی که در حاشیه اولی قرار داشت. امروز و در روزهای پایانی مهرماه ۱۳۹۸، برجام به‌عنوان ایده مرکزی دولت برای اداره کشور از هر زمان دیگری ضعیف‌تر و بی‌اثر شده است. نه‌تنها آمریکا که در میدان عمل به وعده‌ها سه کشور اروپایی نیز از برجام خارج شده‌اند و مذاکرات فشرده تیم سیاست خارجی دولت دوازدهم با آنها نیز به‌جایی نرسیده است، نه اینستکس یا همان سازوکار مالی همکاری اقتصادی اروپا با ایران و اجرایش آن‌طور که انتظار می‌رفت عملیاتی شده و نه مذاکرات برای راه‌اندازی کانال ۱۵ میلیارد یورویی (تحت فشار آمریکا) به‌جایی رسیده است. از میانجیگری فرانسوی‌ها هم از چندی‌پیش و به‌عبارت دقیق‌تر بعد از نشست سازمان‌ملل، خبری نیست و بعید هم به‌نظر می‌رسد که اتفاق ویژه‌ای در این زمینه رخ دهد. از طرف دیگر تنها حدود دو هفته دیگر تا پایان مهلت دوماهه ایران به اروپایی‌ها برای عمل به وعده‌هایشان در برجام باقی‌مانده و دولت حسن روحانی برخلاف میلش که توسعه و بهبود روابط با اروپاست، باید آماده شود گام دیگری را در مسیر کاهش تعهدات خود بردارد. بسیاری از کارشناسان و حتی اعضای دولت پیش از این ابراز کرده‌اند ممکن است در این گام اتفاق‌های بزرگ‌تری رخ دهد و توافق هسته‌ای را تا مرز فروپاشی کامل پیش ببرد. این وضعیت شاید افول‌یافته‌ترین شرایط ۶ سال گذشته برای تیم دولت باشد و قطعا قدرت مانور روی عملکرد و ارائه گزارش و کارنامه را از آنها می‌گیرد. از طرف دیگر وضعیت طرح تحول سلامت هم که البته حالا مدت‌هاست از آن خبری نیست و با رفتن حسن قاضی‌زاده، این طرح مسکوت  مانده جنجالی شده است. اخیرا شوکت عضو هیات‌امنای سازمان تامین اجتماعی درباره فاجعه اقتصادی این طرح برای کشور گفته طرح تحول سلامت باعث خالی شدن جیب دولت شده و تاکید کرده است: «اجرای طرح تحول سلامت باعث شد ماهانه هفت تا ۱۰ هزار میلیارد تومان به تامین اجتماعی تحمیل شود و بار مالی داشته باشد که این موضوع به ضرر بیمه‌شدگان، کارگران و تامین اجتماعی است.»

دوم: وضعیت اقتصادی کشور

قطعا مهم‌ترین چالش حسن روحانی در اداره کشور و آن چیزی که باعث شده نظرسنجی‌ها از ریزش بدنه اجتماعی و حامیان دولت دوازدهم سخن بگویند، افزایش مشکلات اقتصادی و تعمیق آنهاست. بعد از تلاطم‌های سنگینی که در بازار ارز، طلا، خودرو و نهایتا مسکن ایجاد شد، سطوح قیمت‌های این کالاها بعضا تا سه برابر نرخ‌های گذشته تثبیت شد و از همین منظر هم زندگی مردم چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک با چالش‌های بسیار زیادی مواجه شده است.

در یک سال گذشته با وجود آنکه تحریم‌های سنگینی علیه کشور وضع شده و دولت هم تلاش می‌کند تمامی مشکلات و چالش‌های اقتصادی را به گردن این تحریم‌ها و دولت ترامپ بیندازد، اما کارشناسان و مراکز آماری معتقدند نه‌تنها این تحریم‌ها بخش عمده ریشه‌های مشکلات اقتصادی امروز را به خود اختصاص نمی‌دهند که همان فشارهای محدود هم در حال تخلیه شدن هستند و زین پس افزایش نمی‌یابند و به مرور زمان هم تاثیر قبلی را نیز از دست خواهند داد. در این میان اما آن چیزی که باقی مانده، ناکارآمدی و ناتوانی برخی مدیران در اداره اقتصاد کشور است. اخیرا گزارش قابل توجهی از صندوق بین‌المللی پول درباره اقتصاد ایران منتشر شده که به خوبی توصیف‌کننده چنین فضایی برای کشور است.

این گزارش توضیح می‌دهد در سال جاری میلادی یعنی سال ۲۰۱۹ رشد اقتصادی ایران رکورد خواهد زد و به پایین‌ترین سطح خود خواهد رسید. منفی ۹.۵ درصد، رقم تخمینی صندوق بین‌المللی پول است، این رقم وقتی در کنار تورم ۳۵.۷درصدی کنونی قرار می‌گیرد، عمق ماجرا را بیشتر مشخص می‌کند.

از آنجایی که صندوق بین‌المللی پول پیش از این تاکید کرده بود که فشار تحریمی آمریکا بر ایران در حال کم اثر شدن است و علاوه‌بر این وقتی که این رقم‌ها با ارقام سالیان گذشته دولت روحانی و زمانی که برجام زنده بود و فشار تحریمی آمریکا در کمترین سطح خود قرار داشت، مقایسه می‌شوند به‌خوبی این برداشت حاصل می‌شود که دولت حسن روحانی عملکرد ناموفقی در مدیریت اقتصادی کشور داشته و نتایج آن امروز بیشتر از گذشته مشخص شده است. میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران در دوران تصدی حسن روحانی بر قوه مجریه نشان‌دهنده رقمی کمتر از یک درصد است و تورم میانگین عدد ۱۸.۷۳ را نشان می‌دهد، اعدادی که شاید پشت پرده و بستر اظهارات هفته گذشته حسن روحانی باشند.

سوم: نظر جامعه درمورد دولت، ایده‌‎ها و برنامه‌ها

هفته گذشته دوباره نتایج نظرسنجی دانشگاه مریلند که پیش از این تحلیل‌های نسبت دقیقی از جامعه ایران بیان کرده بود، دوباره منتشر شد. یکی از محورهای این نظرسنجی محبوبیت چهره‌های سیاسی در ایران است که مطالعه آن عدد و رقم‌های جالبی را عنوان می‌کند.

بر این اساس، فرمانده سپاه قدس ایران، سرلشکر حاج‌قاسم سلیمانی با اختلاف زیاد از چهره‌های دیگر حاضر در نظرسنجی در صدر قرار دارد، به این معنا که ۸۲ درصد از شرکت‌کنندگان درباره او دیدگاه مثبتی داشته‌اند. جایگاه دوم این نظرسنجی مربوط به وزیر امور خارجه یعنی محمدجواد ظریف است. رقم ۶۷ درصد مربوط به نظر مثبت شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی درباره دیپلمات ارشد کشورمان است و با اختلاف اندکی نسبت به او، سیدابراهیم رئیسی قرار گرفته است؛ کسی که حالا با مبارزه‌های گسترده‌ای که در کشور با مفسدان داشته توانسته نظر مثبت ۶۴ درصد از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی را به خود اختصاص دهد و سومین چهره محبوب در این نظرسنجی باشد.

رده بعدی متعلق به محمدباقر قالیباف، شهردار سابق تهران است. عدد ۵۹ درصد در مقابل نام او در این نظرسنجی ثبت شده و بعد از او محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور سابق ایران با ۵۲ درصد در رده پنجم قرار گرفته است. اما نکته عجیب و قابل‌تامل این نظرسنجی مربوط به نفر ششم است؛ جایی که حسن روحانی رئیس‌جمهور فعلی قرار دارد. با وجود اینکه نظرسنجی‌های پیشین همواره محبوبیت وی را بیش از ۵۰ درصد عنوان می‌کرد اما حالا این نظرسنجی می‌گوید میزان محبوبیت وی تنها ۴۲ درصد است. البته این رقم در شرایطی است که اصلاح‌طلبان در داخل نظر به‌شدت رادیکال‌تری درباره محبوبیت حسن روحانی دارند. اسفندماه سال ۹۷ علی صوفی از فعالان اصلاح‌طلب و رئیس ستاد انتخاباتی تهران این جریان در انتخابات گذشته با حضور در رسانه ملی و گفت‌وگو با برنامه «دست‌خط» عنوان کرد محبوبیت حسن روحانی به زیر ۱۰ درصد رسیده است. او البته از راهبرد آتی جریانش هم سخن گفت و اظهار کرد: «وصل‌شدن به چنین دولتی با چنین نارضایتی که وجود دارد جز هزینه‌کردن چیز دیگری ندارد.»

به گزارش دانشگاه مریلند برگردیم؛ چراکه نظرسنجی این نهاد دانشگاهی بخش دیگری هم دارد و قسمتی که از نظر منطقی با بخش اول همخوانی بالایی دارد. در این بخش از گزارش نظرسنجی مریلند که از سوی «فارس» منتشر شده آمده است: «حدود ۵۹ درصد از ایرانی‌ها معتقدند ایران باید مانند آمریکا از این توافق هسته‌ای خارج شود.» در این گزارش آمده است: «۷۴ درصد از مردم ایران از سیاست جدید این کشور مبنی‌بر عبور تدریجی از محدودیت‌های برجام و تهدید دیگر امضاکنندگان توافق به خروج درصورت حاصل‌نشدن عایدی از این توافق، حمایت می‌کنند. همچنین حدود ۷۵ درصد معتقدند حتی اگر آمریکا قول دهد که تحریم‌ها را تسهیل می‌کند، بازهم ایران نباید غنی‌سازی هسته‌ای را متوقف کند.» دانشگاه مریلند توضیح می‌دهد: «برای اولین‌بار، حمایت ایرانی‌ها از برجام به کمتر از نصف جامعه یعنی حدود ۴۲ درصد رسیده است. همچنین برای اولین‌بار، اکثریت قابل‌توجهی از مردم یعنی حدود ۶۹ درصد به اینکه سایر کشورهای باقی‌مانده در برجام به تعهدات خود عمل کنند، اعتمادی ندارند که این رقم نسبت به نظرسنجی ژانویه ۲۰۱۸ به میزان ۳۳ درصد افزایش یافته است.»

چهارم: وضعیت داخلی دولت

وضعیت درونی دولت هم خاص  است. از معرفی و رای اعتماد مجلس به  اعضای کابینه در سال ۹۶ تا به‌امروز، طی بازه‌ای حدودا دوساله هفت تن از اعضای کابینه به انحای مختلف از دولت جدا شده‌اند و در جریان این جداشدن بعضا هزینه‌های سنگینی را هم برای دولت ایجاد کرده‌اند. بیایید با هم این هفت مورد را مرور کنیم. اولین تغییر مربوط به مرداد ۹۷ و رفتن محمدباقر نوبخت از جایگاه سخنگویی بعد از چالش‌های فراوانی است که حزب اعتدال و توسعه با کارگزاران سازندگی در یک‌سال ابتدایی تشکیل دولت دوازدهم داشت. دومین مورد جدایی علی ربیعی در همان مردادماه سال گذشته است، جایی که چالش‌های وی با عضو دیگر کابینه یعنی سیدحسن قاضی‌زاده به اوج رسید و اختلاف‌نظری میان دولت و مجلس توانست او را از دولت کنار بگذارد. سومین نفر مسعود کرباسیان، وزیر اقتصاد و امور دارایی بود که تنها ۱۲ ماه توانست خود را در دولت نگه دارد و در شهریورماه ۹۷ از کابینه کنار رفت. در مهرماه سال گذشته دولت شاهد دو تغییر عمده دیگر هم بود؛ جایی که عباس آخوندی، وزیر راه‌وشهرسازی با حاشیه فراوان و نقد و گلایه از دولت و رئیس‌جمهور استعفا داد و از کابینه خارج شد؛ همچنین محمد شریعتمداری که کارش به استیضاح کشید و در دقیقه ۹۰ با استعفا در مقابل استیضاح جا خالی داد و در قامت وزیر پیشنهادی برای جایگزینی علی ریبیعی به مجلس معرفی شد.

دی‌ماه سال ۹۷ اما موعد جدایی مجری طرح تحول سلامت از دولت بود. سیدحسن قاضی‌زاده‌هاشمی وزیر دیگری بود که با گلایه بسیار از دولت و رئیس‌جمهور از کابینه استعفا کرد و کنار رفت. آخرین عضو جداشده از کابینه بار خود را در خردادماه ۹۸ بست و از پاستور بیرون آمد. او کسی نبود جز سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش‌وپرورش که به‌دلیل اختلاف‌هایی که با دولت داشت، استعفا کرد و از جمع تیم دولت دوازدهم خارج شد.

اینها اعضای اصلی و مهم کابینه بودند ولی نمی‌توان از هشتمین فرد و جدایی یکی از اعضای مهم تیم اطلاع‌رسانی دولت هم گذشت. پرویز اسماعیلی، معاون ارتباطات و اطلاع‌رسانی دفتر رئیس‌جمهور که انتصابش برای حامیان اصلاح‌طلب دولت خیلی سخت بود، نهایتا در ۲۱ مهرماه از دولت خارج شد تا او هم تا پایان راه کنار حسن روحانی نمانده باشد. این البته صرف نظر از حواشی اخیر رحمانی وزیر صمت است،کسی که برخی رسانه های حامی دولت مدعی هستندروزهای پایانی حضورش در دولت را می گذراند.

پنجم: صندلی‌های خالی از ۹۷ تا ۹۸

حواشی سخنرانی حسن روحانی در دانشگاه تهران در هفته گذشته بیشتر از یک امر عادی بود که بتوان ساده از کنار آن گذشت. ماجرای صندلی‌های خالی را فعلا گوشه ذهن نگه‌ دارید تا به یک‌سال پیش یعنی ۲۲ مهرماه سال ۹۷ برگردیم. روزی که حسن روحانی قرار بود در دانشگاه تهران حضور یابد و سال تحصیلی جدید را رسما افتتاح کند.  در این روز اتفاق مهمی در دانشگاه تهران رخ داد. برخلاف خیلی از مواقع که منتقدان حسن روحانی در جریان حضور و سخنرانی وی دست به انتقاد می‌زدند، این‌بار دانشجویان حامی وی در دانشگاه تهران تجمع کردند و تندترین شعارها را علیه او سر دادند. دانشجویان اصلاح‌طلب دانشگاه تهران که در برخی رسانه‌ها به شاخه دانشجویی بنیاد باران و احزاب نزدیک به دفتر رئیس دولت اصلاحات معرفی شدند، در جریان این تجمع مقابل سالن علامه‌امینی، اعتراض خود را نسبت به عدم تحقق شعارهای انتخاباتی حسن روحانی سر دادند و همچنین خواستار کنار رفتن برخی اعضای دولت ازجمله سیدمحمود واعظی، رئیس دفتر رئیس‌جمهور و عضو ارشد حزب اعتدال و توسعه شدند.

برخی کارشناسان سیاسی هرچند نسبت به ریشه‌های این اعتراض نظرات متفاوتی داشتند، اما پیش‌بینی‌هایی را درباره ادامه این روند افولی و نزولی دولت داشتند و می‌گفتند احتمال تشدید این روند زیاد است. به سخنرانی هفته گذشته روحانی در دانشگاه تهران برمی‌گردیم، جایی که صندلی‌های اختصاص داده شده به دانشجویان خالی بود و همین تصاویر هم باعث شد تحلیل‌های زیادی درباره ریزش پایگاه اجتماعی دولت حتی میان نخبگان و دانشگاهیان بیان شود. این خالی‌بودن صندلی‌ها البته وقتی بیشتر به چشم آمد که رئیس‌جمهور در مقابل درخواست تنی چند از دانشجویان برای ارائه نظرات‌شان مخالفت کرد و همین هم باعث شد آنها به‌صورت گروهی در اعتراض به سخنرانی یک‌طرفه رئیس‌جمهور سالن مراسم را ترک کنند تا با کم‌شدن جدی تعداد دانشجویان، این مراسم صرفا با حضور اساتید و کارکنان دانشگاه برگزار شود.

ششم: آستانه انتخابات

در آستانه انتخابات مجلس، احزاب حامی دولت به وضوح می‌بینند و البته معترفند که ریزش سنگینی در بدنه اجتماعی خود داشته‌اند و با این روند احتمالا توفیق قابل‌توجهی در انتخابات نخواهند داشت. همین اتفاق باعث شده برخی فعالان سیاسی این جریان با بهانه‌گیری و رفتارهای سیاسی از همین حالا برای عدم موفقیت‌شان در انتخابات دلیل بتراشند و از حضور مشروط یا اقلیت موثر به‌عنوان هدف نهایی در انتخابات مجلس نام ببرند.

در این میان البته راهبردهای مختلفی برای تحریک بدنه اجتماعی و بازگرداندن سبد رای ازدست‌رفته در پیش گرفته شده است که به وضوح طی یکی، دو ماه اخیر از جانب اعضای این جریان پیگیری می‌شود. ایجاد چالش با شورای نگهبان و تهدید این شورا به اینکه کشور نیازمند تایید صلاحیت همه اعضای این جریان سیاسی است، مانند ادوار گذشته محور این فعالیت‌هاست و تلاش برای ایجاد دوقطبی‌های کاذب در عرصه سیاست خارجی مانند دوقطبی جنگ - صلح یا ایجاد دوقطبی جعلی باحجاب - بی‌حجاب در بستر فضای فرهنگی راهبردهای دیگر آنها. حالا و در میانه این شرایط دشوار برای اصلاح‌طلبان، سعید شریعتی، عضو حزب اتحاد ملت روایت تازه و جالبی از اظهارنظرهای هفته گذشته حسن روحانی دارد و آنها را شروع خوبی برای فعالیت‌های انتخاباتی می‌داند. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب متنی با عنوان «مضمونی برای انتخابات یازدهم» عنوان کرد: «حرف‌های روز چهارشنبه روحانی در دانشگاه تهران نقطه عزیمت خوبی برای «مضمون‌بخشی» به انتخابات آینده است. طبق آخرین نظرسنجی‌ها نزدیک‌ به چهارماه مانده به انتخابات، برآوردها نشان از عدم تحرک سیاسی طبقه متوسط به‌عنوان حاملان اصلی رای اصلاح‌طلبان می‌دهد.» این عضو حزب اتحاد ملت با ابراز نگرانی از حضور طرفداران سرلشکر قاسم سلیمانی یا رئیس قوه قضائیه در انتخابات ابراز می‌کند: «تنها ۳۳ درصد در کلانشهرها و ۲۸ درصد در تهران گفته‌اند قطعا در انتخابات شرکت می‌کنند. با تقاطع گرفتن این یافته با نتیجه، گویه دیگر این نظرسنجی که حاکی از بالا بودن سهم طرفداران احمدی‌نژاد، رئیسی و سلیمانی در کسانی که قطعا شرکت می‌کنند، به‌روشنی می‌توان دید انتخابات مجلس هنوز جذابیت چندانی برای طبقه متوسط رو به بالای جامعه ندارد.» او نهایتا با بیان اینکه «در چند هفته آینده اصلاح‌طلبان ناگزیرند با هماهنگی و هم‌صدایی در کمپینی فشرده به انتخابات ۹۸ مضمونی قابل درک و بسیج‌گر منضم کنند»، برداشت جدیدی از سخنان رئیس‌جمهور ارائه کرد و گفت: «حسن روحانی در سخنان خود اشارات روشنی داشت که فارغ از اینکه لزوما قصدی‌ در این زمینه داشته باشد، می‌تواند نقطه عزیمت «مضمون‌بخشی» به انتخابات آتی باشد.»


:: بازدید از این مطلب : 243
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 24 مهر 1398

روز شنبه جهت یک کار اداری همراه دخترم راهی مرکز استان شدیم. کار دخترم  در اداره کل آموزش و پروزش پود. در مسیر بروکراسی اداری، برای گرفتن یک امضاء به اتاق یکی از معاونین مدیر کل رفتیم. آقای معاون مشغول تلفن بود. برای گذراندن وقت به عکس ها و تابلوهای داخل دفتر جناب معاون، نگاه می کردم. چشمم افتاد به تابلو نوشته ای، که در آن با خط بزرگ یکی  از شعارهای جناب آقای خاتمی رئیس جمهور در زمان انتخابات، نوشته شده بود. متن شعار جناب رئیس جمهور این بود. "من دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد. "!!!

بهتر است اصل سخنان جناب رئیس جمهور را که در 22\1\92 بیان داشتند نگاهی کنیم.

 

حسن روحانی با انتقاد از شرایط ناهنجار اقتصادی كشور تاكید كرد:

 

دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد

 

دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد

 

باید پرسید امروز چه بلایی برسر قانونمندی و قانون‌گرایی آمده است؟ بخاطر بداخلاقی‌ها و گسترش فساد، امروز به سمت بی‌اعتمادی و عدم رضایت عمومی درحال حرکت هستیم. در زمینه عدالت و امنیت اجتماعی نیز ناامنی به شکل خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و غیره گسترش پیدا کرده است.

 

ایلنا: حسن روحانی(رئیس مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام) پیش از ظهر امروز(22 فروردین) با حضور در همایشی که از سوی حامیان وی برگزار شده بود، گفت: دولت سازندگی درآمدی که در اختیار داشت کمتر از ۲۴ درصد درآمد ارزی این ۸ سال بود. علاوه براین وضعیت امروز در مقایسه با دولت اصلاحات نیز به همین شکل است. متاسفانه این اولین باری است که رشد اقتصادی کشور منفی شده است.

 

به گزارش خبرنگار ایلنا، وی افزود: از کارآمدی بگویم که در این مدت سخن‌های زیادی ازآن گفته شده اما فعالیت زیربنایی کمتر دیده شده است. باید پرسید امروز چه بلایی برسر قانونمندی و قانون‌گرایی آمده است؟ از اعتماد و رضایت عمومی بگویم که بخاطر بداخلاقی‌ها و گسترش فساد امروز به سمت بی‌اعتمادی و عدم رضایت عمومی درحال حرکت است. در زمینه عدالت و امنیت اجتماعی نیز ناامنی به شکل خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و غیره گسترش پیدا کرده است.

 

حسن روحانی در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: امروز كه ما روزهای حساس و سخت ایران را می‌گذرانیم، زمان فداکاری و حماسه است. دلیل حساسیت امروز این است که متاسفانه با چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بخاطر تحریم‌ها و سوءمدیریت‌ها مواجه شده‌ایم.

 

وی با انتقاد از نحوه مدیریت امروز کشور عنوان کرد: مدیریت اقتصادی کشور به جای اینکه در این شرایط حساس با تکیه بر قدرت و مقاومت مردم پیام رشد پایدار را به جهانیان بدهد، پیام ضعف به تحریم کنندگان می‌دهد.

 

این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری افزود: همه ضعف‌ها و ناکارآمدی‌ها را نمی‌توان به پای تحریم‌ها نوشت همین مدیریت بود که تحریم را به سخره می‌گرفت و آن را کاغذ پاره می‌خواند در حالی که می‌توانستیم با تدبیر عزتمندانه این تحریم‌ها را تقلیل دهیم.

 

وی با تاکید براینکه ما در عرض ۵ ماه در زمینه ارز شاهد ۶۰ تصمیم مختلف بودیم، گفت: جانشین شدن تصمیمات فردی به جای عقل جمعی و گسستگی پیوند نظام اجرایی با نخبگان علمی، عدم استفاده از مشورت فعالان فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و بازگشت به عقب در رویکرد تصدی گرایانه دولت در اقتصاد موجب شده که ایران روزهای سختی را بگذراند. من به عنوان فرزند ایران و سرباز انقلاب باید وظیفه‌ای را بر دوش خود احساس کنم مگر آنچه من در حوزه و دانشگاه آموختم هدیه مردم نیست بنابراین آیا نباید رئیس جمهوری بار مسئولیت را به دوش گیرد که ملی بیاندیشد و نه حزبی.

 

روحانی ادامه داد: در شرایط حساس و ویژه کنونی من بخاطر احساس مسئولیت شخصی و فردی و به دلیل نظر مشورتی بزرگان نظام وارد عرصه شده‌ام. بزرگانی که همواره برای من مورد تکریم و احترام بودند و سال‌ها با آن‌ها کار کرده‌ام. عزیزانی که با هم در مجالس و مجامع مختلف کنار هم بودیم. در این میان تشکل‌ها و احزاب و کسانی بودند که با زبان مختلف به من گفتند وظیفه داری بار مسئولیت را به دوش گیری و من بخاطر امیدی که به راه حل مشکلات دارم آن را پذیرفتم.

 

وی با تاکید براینکه من پیش پای این ملت بن بستی نمی‌بینم، گفت: باید تدبیر جای بی‌تدبیری را بگیرد و باید کاری کنیم که مردم حاکمان اصلی این کشور باشند. روزگار، روزگار فداکاری است و دوران تن‌آسایی و عافیت‌طلبی به پایان رسیده است.

 

روحانی خطاب به حاضران و فعالان سیاسی خاطرنشان کرد: بیایید آبرو‌ها را هزینه کنیم و برای عظمت این کشور بزرگ کمر همت را ببندیم. ما دارای توان و قدرت بالا و نیروهای تحصیل کرده هستیم در حالیکه متاسفانه سرمایه‌های صنعتی گسترده ما تعطیل و نیمه تعطیل هستند و بخش کشاورزی ما بخاطر بی‌تدبیری حداکثر استفاده بی‌بهره است.

 

وی افزود: مهارت‌های مذاکراتی ما باید در مسیر برد برد قرار گیرد چراکه سیاست خارجی تنها یک شعار نیست بلکه علم و هنر است و نیاز به دانشمندی هنرمند برای اجرای آن داریم.
این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با تاکید براینکه باید دوران جدیدی در مدیریت کشور آغاز شود، گفت: این دوره نه بر پای ستیزه جویی‌ها و کنار گذاشتن بخش بزرگی از ظرفیت‌های داخلی بلکه با گردهمایی‌ها و وحدت‌ها میسر می‌شود.

 

روحانی گفت: ‌ امروز دولتی موفق خواهد بود که فراجناحی باشد مگر می‌توان با یک جناح کشور را اداره کرد؟ اگر می‌شود پس حتما همه مردم نیز باید از این ۸ سال راضی باشند. من معتقدم کشور را ملت اداره می‌کنند نه یک حزب و جناح.

 

وی افزود: ما باید همه انسان‌های کارآمد را به کار گیریم و از هر کس که در فکر فداکاری برای نظام است، بهره جوییم. سوال بزرگ این است که چرا با دلایل واهی امروز بخش بزرگی از مدیران و نخبگان کشور را منزوی کردیم؟ چرا این همه بازنشستگی‌های زودهنگام با توجیه‌های بی‌دلیل در دانشگاه‌ها اتفاق می‌افتد؟ مگر شما حق دارید سرمایه‌های ملی را تلف کنید؟

 

روحانی با تاکید براینکه نخبگان و بزرگان کشور سرمایه ملی هستند، گفت: مگر شما حق دارید چهره سرمایه‌های ملی و کسانی که همواره در راه خدمت به نظام بوده‌اند را با تهمت، افترا و دروغ مخدوش کنید؟

 

وی ادامه داد: باید باور ما این باشد که ما مالک کشور نیستیم. رئیس جمهور باید ایمان داشته باشد که صرفا و صرفا و صرفا یک امانت دار از سوی مردم است و احساس مالکانه را کنار بگذارد. شما با چه حقی هر روز دست در جیب مردم می‌کنید و نصف پول آن‌ها را برداشت می‌کنید با همین کار‌ها ارزش پول ملی را نصف کردیم و تنها شعار می‌دهید.

 

روحانی با بیان اینکه در دوران جدید مدیریت ملاک شایستگی است نه وابستگی، تصریح کرد: دوران جدید مدیریت کشور باید راه‌حل رفع تنش‌های داخلی و خارجی را با ابتکار ارائه کرده و آن را تحقق بخشد. من معتقدم همه این‌ها با تدبیر و امید شدنی است.

 

وی ادامه داد: ما امروز نیاز به فرهنگ پویا، اقتصاد شکوفا و سیاست راه گشا داریم و اداره کشور باید براساس استفاده از همه نیروهای لایق و کارآمد باشد به گونه‌ای که همه مردم ایران باید احساس عدالت به معنای فرصت برابر را داشته باشند.

 

روحانی با تاکید براینکه قانون اساسی برای همه اقوام و مردم حقوق برابری را مقرر کرده است، گفت: شیعه و سنی، ترک و کرد و بلوچ و همه اقوام مذاهب و حتی اقلیت‌های دینی باید این عدالت را احساس کنند. اگر مردم بار مسئولیت اجرایی کشور را بر دوش من بگذارند منشور حقوق شهروندی تدوین خواهم کرد که در این منشور تمام مردم احساس برابری می‌کنند.

 

وی با بیان اینکه دولت من دولت امید خواهد بود، گفت: من دولت راست گویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد. من آمده‌ام تا برای ایران اسلامی نجات اقتصاد ایران تعامل سازنده با جهان و احیای اخلاق جامعه تدبیر و امید را تشکیل دهم.

 

وی در ادامه سخنان خود بیان کرد: زنده باد اخلاق، زنده باد صداقت، زنده باد حقوق شهروندی، زنده باد اعتدال، زنده باد تدبیر، زنده باد تدبیر و امید، زنده باد اسلام، زنده باد ایران.

 

وی در پایان خاطرنشان کرد: ما حماسه سیاسی را به فرمان مقام معظم رهبری در ۲۴ خرداد ماه با دولت تدبیر و امید خواهیم آفرید و با این دولت حماسه اقتصادی را نیز رقم خواهیم زد.

 


:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 4 مهر 1398

به گفته رهبر انقلاب

«هر فرد ایرانی بالقوّه یک بسیجی است،

مگر عده‌ی معدودی که یا دچار خودپرستی‌اند

یا دچار شهوت‌پرستی‌اند یا دچار پول‌پرستی‌اند

یا دستشان زیر سنگ دشمن است،

آن‌ها را می‌گذاریم کنار؛ معدودند، زیاد نیستند.

اکثریّت قاطع ملت ایران بالقوه بسیجی‌اند.»

هویت انقلابی:

رهبر انقلاب در بیست و هفتمین مراسم

سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره)

در سال ۱۳۹۵ با تعریف شاخصه‌های هویت

انقلابی انجام دادند. شاخصه‌های کلان

ذکر شده از سوی ایشان عبارت بود از:

«پایبندی به مبانی و ارزش‌های اساسی

اسلام و انقلاب»، «هدفگیری آرمان‌های

انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آن‌ها»،

«پایبندی به استقلال کشور»،

«حساسیت در برابر دشمن» و

«تقوای دینی و سیاسی». تعریف ایشان

از هر کدام از شاخصه‌ها نیز کلان و

گسترده بود به نوعی که افراد مختلف

با هر مرتبه‌ای از اعتقاد را در برمی‌گرفت.

بدین طریق چتر هویتی بزرگی فرای

«هویت اسلامی» و «هویت ایرانی»

ایجاد شد که سلایق و جهت‌گیری‌های

متنوع را در ذیل خود به وحدت می‌رساند.


:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید